آنها كه راي ندادند قيم و سخنگو ندارند
جعفر گلابي
راجع به نتايج انتخابات رياستجمهوري و چرايي آن سخن بسيار است، اما اجمالا نكات ضروري وجود دارد كه بايد به آنها پرداخت. ابتدا بايد از همه شخصيتهاي اصلاحطلب و دوستداران اصلاحات كه طي دو، سه هفته گذشته با تمام توان براي ايران كوشش كردند صميمانه تقدير و تشكر كرد. ما در بعد تاريخي و اخلاقي موضوع واقعا پيروز شديم، چون بدون دروغ و بياحترامي و بياعتنايي به مصالح كشور بدون چشمداشتي كار كرديم و به فعاليت ميهندوستانه خود مفتخريم، اگر غمي در دلمان است براي كشور است والا كسي كه حتي بيش از وظيفهاش تلاش كرده است بايد خرسند و شاداب باشد و باز هم براي مردمش تلاش كند. اما نكته بسيار مهم كه بيش از هر چيز ديگري بايد روشن شود، جلوگيري قاطع از موجسواري و مصادره كردن اقدام كساني است كه به علل مختلف راي ندادهاند. تكليف رايدهندگان كاملا و مطابق مشهور و عرف دموكراتيك جهان مشخص است، آقاي دكتر پزشكيان نماينده و سخنگوي حداقل 10 ميليون رايدهنده و آقاي دكتر جليلي نماينده رسمي بيش از 9 ميليون رايدهنده هستند. ميتوان حدس زد و گمان برد كه علت عدم شركت بخش زيادي از واجدين شرايط چيست كه مخاطب اصلياش حكومت است ولي هيچ كس و هيچ جرياني نماينده رسمي و قابل اتكاي آنها نيست و كوچكترين مدركي در اين ارتباط وجود خارجي ندارد. اكنون طيفي از انواع براندازان اين عدم شركت را به خود نسبت ميدهند ولي اين يك توهم بيشتر نيست، چراكه همين مصادرههاي متوهمانه يكديگر را نفي ميكنند. بله نه تنها رجويون و سلطنتطلبان و كمونيستها و هرج و مرجطلبان و تجزيهخواهان و مجريان تلويزيوني و شومنها ميتوانند در عالم تبليغات رسما اعلام كنند كه آن 60 درصد به حرف ما در انتخابات شركت نكردهاند، بلكه يكي از بازماندگان حكومت قاجار هم كه چندي پيش علمي بلند كرده بود، ميتواند در توهم اطاعت مردم از خود به سر ببرد ولي در عالم واقع مردمي كه راي ندادهاند تاكنون هيچ كس را به عنوان نماينده و سخنگوي خود انتخاب نكرده و هيچ دولتي هم كسي را در اين جهت به رسميت نشناخته است.
حتي ادعاي اثربخشي آنان به صورت جمعي محل اشكال اساسي است. آنان اگر توانستند فقط يك جلسه و گردهمايي با هم داشته باشند و كارشان به زدوخورد فيزيكي نرسد، ميتوانند اعلام كنند كه ما همگي متفقا نماينده قهركنندگان با صندوقهاي راي هستيم! حالا مردم اين ادعا را بپذيرند يا نه و طريقه اعلام نظر مردم چه باشد مشكل خود آنهاست.
نكته ديگر اينكه در همين 60 درصد هم مبالغه غيرمنطقي صورت ميگيرد، حدود 15 درصد از مردم در هر شرايطي حتي رقابتيترين انتخاباتها در هيچ انتخاباتي شركت نميكنند، حتي اگر تورم صفر و همه تحريمها برداشته شود و ايران آزادترين انتخابات جهان را برگزار كند تقريبا همين درصد در انتخابات شركت نميكنند و اين درصد در كشورهاي غربي معمولا بيشتر است.
پس بايد روي حدود 45 درصدي بحث كرد كه در انتخابات شركت نكردند و حتما پيامها و انگيزهها و علل مختلف براي عدم شركت خود دارند كه قطعا رقم بسيار بالايي است و ناظر بر نارضايتي و نااميدي از اوضاع موجود است.