براي محيط زيست ايران!
شينا انصاري
«زمين، آب، ناموس، آقا اينجا وطن ماست، خاك ما.» زني در سوسنگرد خطاب به ماموران نيروي انتظامي چنين گفت. سخنان اين زن مانيفست ما در حوزه محيط زيست است، زمين، آب، خاك و در يك كلام وطن!
از وطن حرف ميزنيم كه تاريخ زبان فارسي گواهي ميدهد اين دُرّ، دري واژهاي زيباتر از وطن به خود نديده است و كرد و لر و عرب و بلوچ و تركمن و فارس هر يك به لفظي زيبنده و شايسته آن را خطاب ميكنند.
از وطن كه حرف ميزنيم از تمام جغرافياي ايران سخن ميگوييم، از جنگلهاي زاگرس و هيركاني و ارسباران، از كوير لوت، كوير مركزي و سرزمينهاي تفتيده از بيآبي! از درياچهها و تالابهاي ايران، هامون، اروميه، بختگان، زريوار، گاوخوني، پريشان! از گونههاي گياهي و جانورياش، بلوط و سرخدار و سرو، از يوز و خرس و گوزن زرد و مرال! از سبزآبي درياي شمال تا نيلگون خليجفارس! از هوايي كه در آن نفس ميكشيم تا خاكي كه بر آن نخستين گامهاي كودكيمان را برداشتيم و بعد بر آن شكوفا شده و بعدتر، سر بر آن براي هميشه ميآساييم.
از وطن حرف ميزنيم، از شهرهايي كه در آن «نفس»، اين بديهيترين حق زيست، «حق دم و بازدم» راحت و بيدغدغه در اغلب ايام سال كيمياست. زمستان كه فرا ميرسد «آلودگي هوا» مهمان ناخوانده شهرهاي بزرگ وطن ما است و در تابستان، گردوغبار تحفه نامباركي است كه نفس كشيدني پرمشقت در هوايي آغشته به ذرات معلق را برايمان به ارمغان ميآورد. از وطن حرف ميزنيم از شهرهايي كه فضاي سبز مشجرشان ذرهذره آب ميشود، سوداگران زمين به اندك بقاياي طبيعت شهرها چشم طمع دوختهاند و تتمه سرمايههاي طبيعي شهرهايمان در معرض نابودي است. توسعه ناپايدار نفس طبيعت وطن را به شماره انداخته است. بحران كم آبي، فرونشست زمين، آلودگي هوا و گردوغبار، معضل پسماندها، تغيير كاربريهاي غيراصولي، نابودي جنگلها، فرسايش خاك، از دست رفتن تنوع زيستي همه و همه نشانههاي حال وخيم طبيعت وطن است.
ما ميدانيم كه چهار سال، فرصت كافي نيست براي اينكه شهرهايي داشته باشيم منطبق بر اصول توسعه پايدار، داراي حمل و نقل سبز، سوخت پاك، مديريت پسماند و رفع ناترازيهاي آب و انرژي .
ما ميدانيم كه چهار سال، فرصت كافي نيست براي اينكه اروميه پر آب شود، هامون زنده شود، بختگان به تمام حقابهاش برسد، آلودگي زريوار از بين برود، گاوخوني كاملا پرآب و پريشان به شكل كامل از پريشاني درآيد.
ما ميدانيم كه چهار سال فرصت كافي نيست تا ديگر بلوطي تبديل به زغال نشود، يوزها تكثير شوند، گوزني شكار و خرسي كشته نشود. تخريب زاگرس متوقف و جنگلهاي هيركاني به تمامي احيا شود، ما حتي ميدانيم كه چهار سال، فرصت كافي نيست كه بساط بيآبي برچيده شود و هواي تهران و اراك و اهواز و اصفهان و اردكان و ديگر شهرها پاك شود يا مردم عزيز سيستان و بلوچستان ديگر گرد و غبار نبينند.
ما از رييسجمهورمان وعدههاي دست نيافتني نميخواهيم، اما ميخواهيم به آنچه تلاش براي حفظ آب و خاك سرزمينمان است، متعهد باشد. ما ميخواهيم رييس دولت در مديريت هوا و خاك اين سرزمين كه سلامت همه ما ايرانيان به آن وابسته است، از هيچ تلاشي فروگذار نكند، محيط زيست را محور تصميمات توسعهاي بداند و در مقابل طرحهاي مخرب محيط زيست و متخلفان و متجاوزان طبيعتستيز بايستد. بيشك رييسجمهوري كه بدون توجه به بحران بيآبي كشور و تشديد پديده ويرانگر فرونشست همچنان بر طبل صادرات محصولات آببر ميكوبد، درك واقعگرايانهاي از ظرفيت نابسامان منابع آب كشور ندارد!
ما ميخواهيم در دولتي كه شكل خواهد گرفت متخصصان شايسته به كار گمارده شوند، مديراني كه بدانند چطور حال بد محيط زيست وطنمان را بهتر كنند. ما ميخواهيم كارشناساني در راس كار باشند كه بدانند ديپلماسي آب و محيط زيست چگونه است، نه اينكه هر روز از ديپلماسي سخن بگويند و هيچ آبي به هامون نرسد! ما ميخواهيم آتشسوزيهاي گسترده در زاگرس ديده شود و رنج مردمان زاگرسنشين كه اين روزها فداكارانه براي اطفاي حريق جانفشاني ميكنند!
امروز ديگر محيط زيست وطن ما فرصتي براي آزمون و خطا ندارد. ابربحرانهايي كه طبيعت ايران و تمدن كهن آن را در برگرفتهاند، «محيط زيست» را از موضوعي انتزاعي و حاشيهاي به مسالهاي عيني و بنيادين در لحظه لحظه زندگي ما بدل ساختهاند و ما در كنار رييسجمهوري كه به حفظ محيط زيست عميقا باور داشته باشد تمام قد ايستادهايم.