آداب مدنی و انتخابات در دو پرده
نیوشا طبیبی
۱- آنچه در این ایام بیش از گذشته به چشمم آمد، ارتقای ادب اجتماعی و تربیت مدنی جمعی ما بود. «ما» که عرض میکنم، منظور آدمهای معمولی مثل خودم است. همینها که در کوچه و خیابان و جمعهای خانوادگی آنها را میبینید و احتمالا چندان اثری از خود در حافظه شما باقی نمیگذارند؛ این گروه - که خودم عضوی از آن هستم - را باید با صفت «معمولی و عادی» خواند. «ما»یی که اکثریت افراد جامعه هستیم، مثل همه کشورهای دیگر. کنشگران با دانش و تحصیلکردگان آشنا به رموز تمدن و سیاستورزی حتما بیش و پیش از ما مردم عادی به «ادب اجتماعی و تربیت مدنی» آشنا بودهاند. نکتهای که عرض میکنم، این بود که این بار در این انتخابات و در حلقههای بحثی که معمولا در دورهمیهای واقعی و مجازی، حداقل آنهایی که من گوشهنشینش بودهام، کسی درصدد تخطئه و تکفیر و دشنام گفتن به کس دیگری به جرم رای دادن یا ندادن بر نمیآمد. در بسیاری از این جمعها شاهد بودم که حتی پرسش در این موضوع را امری غیراخلاقی و تجاوز به حریم شخصی تلقی کرده و یکسره از آن میگذشتند و کسی مجبور نبود درباره تصمیم رای دادن/ رای ندادن توضیحی دهد. کسی در این ایام درصدد قانع کردن من یا عوض کردن تصمیمم برنیامد. حتی بحثهایی که در میگرفت بیشتر درباره صحبتهای رد و بدل شده در مناظرهها بود و حدس زدن درباره آینده ریاست جمهوری هر کدام از نامزدها.
این چهارمین انتخابات ریاست جمهوری است که من در خارج از ایران میبینم و در آن شرکت میکنم و این فضا به ویژه در میان ایرانیان خارج از کشور برایم به شدت تازگی دارد. گذر از این مرحله و محترم شمردن عقیده دیگری ولو کاملا مخالف و متضاد، نویددهنده آینده روشنی است. هیچ مدرس و قانونی نمیتواند مانند تاریخ، آدمی را تربیت کند. عبور ایام و از سر گذراندن سختیهای بیشمار سبب میشود که آداب مدنی در جامعه درونی شود. ممکن است این تجربه محدود به جمعهایی باشد که من با آنها حشر و نشر داشتهام، اما برای من نویددهنده بر دمیدن روزگاری نوین است. از دیگران هم پرسیدهام بسیاری از دوستانم، کم و بیش تجربهای مشابه من داشتهاند.
میتوانیم هر عقیدهای داشته باشیم، اما بر سر مفهومی بسیار مهم و هویتبخش به نام میهنمان «ایران» با هم توافق داشته باشیم. همین نقطه عزیمتی است برای آنکه خیرخواه ایران و ایرانی به هر رنگ و عقیده و جناحی بشویم.
۲- روز انتخابات وجه دیگری هم داشت. یعنی آنطور که در بالا و پرده اول از نظر مبارکتان گذشت، همه چیز گل و بلبل هم نبود. ایرانیهای خارجنشینی که با هدف کنشگری و اقدام فعالانه خواستار تغییر هستند و این تغییر را از مسیر صندوق رای - به هر نحوی - دنبال میکنند، از طرف اپوزیسیون برانداز خشونتگرا، هدف تحقیر و تمسخر و فحش و ناسزا قرار گرفتند. در کشورهای اروپایی و امریکا، در موارد متعدد، گروههای مخالف انتخابات با تجمع در نزدیکی کنسولگریها و سفارتخانهها و مراکز رایگیری از اولین ساعات روز کار خودشان را شروع کردند، حتما تصاویر آن را در شبکههای اجتماعی دیدهاید که به مردم حمله میکردند و مثلا از خانم محترم و مسنی با فشار و زور و فریاد بازخواست میکردند.
من و تعدادی از دوستانم که میخواستیم برای رای دادن به سفارت ایران در مادرید برویم، از پنجشنبه شب، نگران برخوردها و فحاشیهای جلوی سفارت بودیم. برای جوامع کوچک ایرانی، مثل ایرانیان ساکن مادرید، چنین اتفاقاتی میتواند تبعات ناراحتکننده و دامنهداری داشته باشد. اما تا آنجا که من شاهد بودم، هیچ کدام از رفقا پا پس نکشیدند و برای رای دادن رفتیم. جمع کوچکی در نزدیکی سفارت، به کسانی که برای رای دادن وارد سفارت میشدند، فحش و ناسزا میدادند. مزدور و خائن، مودبانهترین واژههای به کار رفته توسط اپوزیسیون «دموکراسیخواه» بود. تلاششان بر این بود تا درگیری ایجاد کنند و پای پلیس به میان کشیده شود. تصور میکنم که البته عملیات در مادرید چندان دامنهدار نشده بود و هموطنان ناسزاگو، بعد از مدت کوتاهی پا پس کشیده و رفته بودند.
البته این دوبندی که به عرض رساندم هیچ رای علمی و جامعهشناسانهای در بر ندارد و فقط حاصل نظر روزنامهنگاری دور از وطن است. شاید این دو نمونه را بتوان چون سنجیدن مزاج مردم و برشی از سیر تغییرات تاریخی یک جامعه به حساب آورد، همین.
استمرار حرکت مدنی و پای فشردن بر اخلاق و مهر و راستی و میهندوستی، عاقبت تندروهای هر دو سو را قانع خواهد کرد. انشاءالله.