• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5802 -
  • ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۳ تير

نگاهی به اجراهای زنده موسیقی در این روزها

کنسرت یا جُنگ شادی؟

در نبود رویدادهایی برای تخلیه و شادی جوانان، متاسفانه کنسرت‌ها به محفل شادی و سرخوشی تبدیل شده‌اند

  علیرضا    امینی

 بازار کنسرت‌های تابستانی در این روزها به ظاهر گرم است. آن‌طور که در رسانه‌ها هم آمده است، تا تاریخ ۱۵ تیر ماه حدود ۴۰ کنسرت در ۹ سالن تهران برگزار می‌شود. در اینجا نگاهی خواهم داشت به بحث کنسرت و اجرای صحنه‌ای که در حوزه مصادیق اشتغال و اقتصاد موسیقی نه تنها در ایران بلکه در همه جای دنیا قرار می‌گیرد. برخی ممکن است بازار کنسرت‌ها را گرم ببینند اما نکته مهمی که باید در ابتدا به آن توجه کرد این است که وقتی بررسی می‌کنیم متوجه می‌شویم که آمار این کنسرت‌ها به نسبت هنرمندان فعال و گروه‌هایی که کار می‌کنند آمار بسیار پایینی است؛ این مساله به برخی زیرساخت‌های غلط برمی‌گردد که باعث می‌شود فقط برخی گروه‌ها و اجراها موفق به برگزاری اجرا شوند.
بحث زیرساخت یعنی وقتی هنرمندی در مسابقه‌ای تلویزیونی شرکت می‌کند، یا از قبل توسط گروه‌های مافیاییِ اجرای صحنه‌ای که با اهداف مختلف کنسرت‌های موسیقی را طراحی می‌کنند انتخاب شده و بعد به مسابقه‌ها برده می‌شود یا اینکه در همان برنامه و مسابقه شایستگی و قابلیت فروش کارهای او دیده می‌شود و درنهایت انتخاب شده و شروع به کار می‌کند، به همین شکل اگر به صورت رندوم گروه‌های دیگر هم دراختیار این شرکت‌ها قرار داده شوند، می‌توانند از این موقعیت استفاده کنند چه‌بسا آنها هم به چنین شهرتی برسند. پرسش اینجاست که آیا چنین موقعیتی برای همه جوانان علاقه‌مند یکسان است؟
از مبحث زیرساخت‌ها که بگذریم به مساله امنیت اجرای صحنه‌ای در ایران می‌رسیم. اگر یک هنرمند موسیقی بخواهد وارد یک اجرای صحنه‌ای شود ابتدا یک ایده را طراحی می‌کند و آن را در درون خودش پرورش می‌دهد و به تشکیل گروه و انجام جلسات تمرین می‌رساند تا بعد آن را آماده اجرا کند. بعد از طی این مراحل است که تازه با مشکلات عجیبی روبه‌رو می‌شود مثلا اینکه در مرحله صدور مجوز خیلی راحت حذف می‌شود و حتی بعد از اینکه مجوز را می‌گیرد، تضمینی نیست که بتواند اجرایش را روی صحنه ببرد. بارها دیده‌ایم که جلوی اجرای هنرمندان را می‌گیرند البته ما در ایران عوامل تهدیدکننده اجرای صحنه‌ایِ دیگری هم داریم مثل مناسبت‌ها  و اتفاقات دیگر که باعث می‌شود امنیت اجرایی در کنسرت‌ها از بین برود.
یک اجرایِ صحنه‌ای، کنسرت یا یک ارائه موفق از یک هنرمند موسیقی، پرفورمِر، تئاتر، تئاتر موزیکال یا هر کدام از هنرهایی که به هنر بداهه یا فردیِ یک هنرمند وابسته است، نیاز به آزادی دارد. در کشورهای دیگر، هنرمند ایده‌ای را طراحی می‌کند بدون اینکه نیاز به حمایت داشته باشد، خودش سالنی را درنظر گرفته و قرارداد می‌بندد و با علم به اینکه باید هزینه آن را بپردازد همه این کارها را انجام می‌دهد و درنهایت کارش را اجرا می‌کند که در این صورت یا طرح‌ و ایده او موردپسند مخاطب واقع می‌شود و به موفقیت مالی می‌رسد یا موفق نبوده و متوجه شکست می‌شود و طرح دیگری را آماده اجرا می‌کند؛ ولی در ایران این‌طور نیست و شما نمی‌توانید صددرصد طرح و ایده‌های خود را به اجرا برسانید، چرا‌که در این مسیر با خطوط قرمز بسیاری مواجه می‌شوید.
زمانی که یک اثر هنری شکل می‌گیرد، می‌تواند انواع مظاهر مختلف اجتماعی را به صورت نهفته درون خود داشته باشد؛ اعم از عاشقانه، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و تمام اینها. نکته مهم این است که اگر هنرمند نخواهد حمایت شود، ممیزی هم نباید شود؛ هنرمند باید بتواند روی صحنه خودش را محک بزند و ببیند کاری که انجام می‌دهد آیا توانسته به اقتصاد درست برسد یا خیر؛ کما اینکه الان خیلی از هنرمندان ما بدون اینکه در اجرای خود مصادیق عاشقانه و... داشته باشند، اتفاقات زندگی خصوصی آنها، مردم را تهییج می‌کند که بروند و اجرا را ببینند. در بسیاری از موارد اتفاقات بین سلبریتی‌ها از خودشان در اجراهای صحنه‌ای مهم‌تر است و همین اتفاقات است که باعث می‌شود بلیت کنسرت‌های آنها فروش برود و در این میان عملکرد شرکت‌های فرهنگی و هنری هم باید مورد تامل قرار بگیرد.
خیلی از شرکت‌های فرهنگی-هنری شرکت‌هایی هستند که هم فروش بلیت دارند و هم ناگهان اسامی جدید به لیست می‌آورند؛ از بین تعدادی جوان سرمایه‌دار که معمولا هیچ هنری ندارند و فقط خودشان را به هنرمندان وصل می‌کنند، دور هم جمع می‌شوند و با چند نفر از آنها قرارداد می‌بندند. گاهی ممکن است بخواهید برای یکی از خواننده‌ها کنسرت بگذارید ولی مثلا می‌گوید اجرای تهران را به فلان شرکت فروخته است یا تا فلان سال با فلان شرکت قرارداد دارد؛ این شرکت‌ها پول‌هایی را هزینه می‌کنند و فرد موردنظر را نزد خود نگه می‌دارند، برایش اجرا می‌گذارند و در بسیاری از اتفاقات هم مواردی مثل پشتوانه قراردادها یا فرارهای مالیاتی و خیلی از اتفاقات دیگر را با آن درست می‌کنند، این مسائل فرصت برابر را از هنرمندان و جوانان سلب می‌کند و همه هنرمندان هم با این مسائلی که می‌گویم به خوبی آشنا هستند. 
حالا از زاویه دیگری نگاه کنیم، اگر این انحصار از دست شرکت‌ها خارج شود نکته مهم این است که این شرکت‌ها در تمام هیات‌مدیره‌ها و ساختارهای هنری نفوذ کرده‌اند و حتی در ارشاد، انجمن موسیقی و خانه موسیقی هم هستند و خودشان یا نمایندگان آنها که دست راست و چپ یا چشم سوم آنها هستند، در آنجا کار می‌کنند و مراقب مسائل مربوطه هستند. در واقع این شرکت‌ها هستند که جامعه را به رواج نوعی از موسیقی هدایت می‌کنند نه مدیران فرهنگی و هنری؛ هرچند که الان هم هیچ کدام از مدیران فرهنگی و هنری نمی‌توانند یک اجرای موسیقیِ دستگاهیِ ایران را طوری طراحی کنند که مثل یک اجرای موسیقیِ پاپ بلیت بفروشد و درآمدزا باشد و همیشه این معضل وجود دارد که بدون اسپانسر نمی‌شود از این قبیل کارها انجام داد. این هم مصداقی از ناکارآمدی بسیاری از مدیران فرهنگی است.
وقتی به لیست کنسرت‌ها نگاه می‌کنیم از‌جمله کنسرت‌های تابستانی که تا نیمه تیر ماه مشخص شده، آمار و اخبار گزارش 15 روزه از برگزاری کنسرت‌های مختلف، ۷۰ یا ۸۰ درصد کنسرت‌ها را متعلق به گروه‌های پاپ نشان می‌دهد. آن ۲۰ یا ۳۰درصد باقی‌‌مانده هم مربوط به گروه‌های پاپ و گروه حرکات موزون است که می‌فروشند یعنی گروه‌های سنتی، اصیل و بکر ایرانی گروه‌هایی هستند که یا سود نمی‌کنند یا هزینه‌ها و درآمدهای آنها با هم برابری می‌کند و این‌طور نیست که هنرمند اصیل موسیقی دستگاهی، بتواند کنسرتی برگزار کند که به اندازه کنسرت فلان خواننده پاپ که پاپ بسیار سطح پایینی هم هست، درآمد داشته باشد و غالب این گروه‌ها چون دلسوز موسیقی هستند فقط به عنوان اینکه رسالت هنری دارند در جامعه فعالیت می‌کنند. 
اما علت فروش و درآمد بالای گروه‌های پاپ چیست؟ واقعیت این است که با نسل جوانی رو به رو هستیم كه جایی برای تخلیه انرژی و شادی کردن ندارند، در صورتی که نسل جوان نیاز به برنامه‌های شاد دارند و این طبیعی است؛ سالن‌های کنسرت بسیاری از کسانی که بلیت می‌فروشند عملا چیزی شبیه دیسکو است که پر از رقص نور، دود و جیغ و سوت است. نه اینکه بگویم صحنه‌آرایی و رقص نور و... چیزهای بدی هستند منظور اصلی این است که اغلب کسانی که در این به اصطلاح کنسرت‌ها شرکت می‌کنند، بیشتر از آنکه به دنبال موسیقی باشند، هدف‌شان همان تهییج و ابراز شادی است که چیز بدی نیست اما دیگر نمی‌توان نامش را اجرای جدی موسیقی گذاشت بلکه اینها همان جُنگ هستند یا موسیقی اینترتینری و سرگرم‌کننده. 
برویم سر موضوع اینکه چرا در مقابل این نوع به اصطلاح کنسرت‌های موسیقی، موسیقی ایرانی نمی‌فروشد؟ دلیل آن ساده است. علتش آن است که به موسیقی ایرانی اجازه نمی‌دهند متولی طرب و شادی جامعه باشد، چراکه در این ‌صورت، یک گروه موسیقی ایرانی با ده قطعه شش و هشت همه مردم را به سالن خواهند کشید همان‌طور که نمونه‌هایش را دیده‌ایم که چه گروه‌هایی توانستند چه کارهایی انجام دهند و همه جای دنیا را فقط با چند ساز دور بزنند تنها به این دلیل که قطعات شش و هشت و رِنگ و... می‌زنند و مردم هم از آن لذت می‌برند. مهم است بدانیم که چرا و به چه علت موسیقی ایرانی در اینجا و در این چرخه اقتصادی عقب می‌ماند و نمی‌تواند به درآمد برسد؛ به این جهت که خطوط قرمز اجازه نمی‌دهند این کار اتفاق بیفتد و حتی به کلماتی چون لب، آغوش، رنگ، رخ، رخسار در موسیقی ایرانی ایراد می‌گیرند ولی در موسیقی پاپ حتی وقتی خواننده‌ای می‌گوید «تو نفر آخری» یا «تو بهتر از دو نفر آخری» هم ایراد نمی‌گیرند!
اینجا می‌خواهم تمرکز کنم روی موضوع تنوع ژانری کنسرت‌ها؛ وقتی آماری از برگزاری کنسرت‌ها می‌بینیم باید بررسی کنیم و ببینیم چه تعداد خودجوش و هنری هستند و چه تعداد دراختیار شرکت‌ها، کارتل‌ها و مافیاهای موسیقی‌اند. البته نمونه‌هایی هم از فعالیت هنرمندان در زمینه موسیقی ایرانی داریم در حدی که می‌توان گفت هفتاد یا هشتاد درصد موسیقی پاپ است، بیست یا سی درصد موسیقی اجرای ویژه بانوان، حرکات موزون و کنسرت‌-نمایش‌ها یا تئاتر موزیکال‌هاست و به‌ طور خوش‌بینانه پنج یا ده درصد به موسیقی اصیل و کلاسیک ایرانی می‌رسد که باید ارکسترال باشد تا واقعا بفروشد. باید این نکته را قبول کنیم که اگر مافیایی وارد قضیه نشود و به قصد درآمدهای ثانویه با این اجراها برخورد نکند هیچ گروه موسیقی ایرانی نمی‌تواند و نخواهد توانست خودش را به استقلال مالی برساند به همین دلیل می‌توان گفت آمار برگزاری کنسرت‌ها آمار حباب‌گونه است که فقط سطحی‌نگری می‌کند و نسلی معمولی و سطحی‌نگر را در جامعه به نمایش می‌گذارد و در آینده، این دوران باعث خجالت فرهنگی خواهد بود، چون موسیقی راه آزادی را طی نمی‌کند، کاملا هدایت‌شده است و آن هم به صورت نازل!
جالب اینجاست که موسیقی‌های پاپ این دوره هم برگرفته از موسیقی ایرانی است یعنی تمام گام‌‌ها از موسیقی اصیل دستگاهی است با ارائه پاپیولار؛ به همین دلیل اگر شوراها و مدیران به موسیقی ایرانی اجازه دهند که این فضا، طرب و شادمانی مردم را به آنها برگرداند، به شما قول می‌دهم که هیچ کس سمت کنسرت‌های پاپ نخواهد رفت.
اگر در کنسرتی، موسیقی ایرانی آزاد باشد که متولی طرب و شادی جامعه باشد و آن نوع خاص موسیقیِ طرب‌انگیز را اجرا کند یقینا موسیقی اصیل ایرانی و موسیقی سنتی ما هم به آمار بالای فروش خود خواهد رسید و دوباره مردم را به این موسیقی مشغول می‌کند، ولی مساله این است که از موسیقی ایرانی فقط موسیقی حزن‌انگیز می‌خواهند در صورتی که موسیقی ایران دارای ملودی‌های بسیار شادی هم هست.
در اصل، سالن‌های کنسرت ما سالن‌های برگزاری جُنگ شادی است، آن‌هم با موسیقی نازل ولی همین سالن‌ها را دراختیار موسیقی ایرانی نمی‌گذارند که موسیقی شاد اجرا کنند.
در انتها این را اشاره کنم که راهکار خروج از این مساله این است که سازمان تشکیلاتی موسیقی کشور در اداره ارشاد و دفتر موسیقی و سایر سازمان‌های متولی، با شهامت یک بار این راه را امتحان کنند؛ به یک گروه موسیقی ایرانی اجازه اجرای ترانه‌های رِنگ ایرانی یا حتی ترانه‌های خالتور ایرانی را بدهند تا ببینیم مردم در سالن‌ها چه خواهند کرد. می‌خواهم در جمع‌بندی صحبت‌هایم بگویم که اگر خطوط قرمز که هیچ دلیلی هم برای وجود آن نیست، برداشته شود هیچ موسیقیِ پاپی که امروز مشتری دارد به گرد پای موسیقی اصیل ایرانی شاد و طربناک نمی‌رسد.

 

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون