فقط مردم ميتوانند به فرياد خود برسند
چند روستايمان با تانكر آبرساني ميشوند؟ آيا ميدانيم معلولانمان در اين وانفساي محشرگونه چگونه زندگي ميكنند؟ آنها كه دو و حتي 3 معلول در خانه دارند آيا چيزي جز رنج از زندگي را دريافت ميكنند؟
كاش بيكاري و اعتياد و طلاق اعداد معمولي نشانمان ميدادند و كاش واقعا فرق چنداني نميكرد كه چه كسي به مقر رياستجمهوري در پاستور برود؟ هيچ كس نميتواند زجه مادري كه دخترش دستگير شده است را فراموش كند كه فرياد ميزد دخترم مريض است! آري براي خيليها فرق نميكند كه چه كسي پاستورنشين باشد يا دوست دارند كه اتفاقا نابلدي به آنجا رود و همه معضلات گفته شده تشديد شوند تا جامعه منفجر شود و اينان راهي به سوي حاكم شدن پيدا كنند.
براي هر دلسوزي حتي اگر يك فرماندار كاربلد و مردمدار مسووليت پيدا كند، مهم است و براي هر بيمسووليتي رييسجمهور هم از ميان بهترينها انتخاب شود، ارزشي ندارد. پاسخ من به آن دوست معترض اين بود كه آيا وقتي اين چيزها را ميبينيم ممكن است كه ساكت بنشينيم و وحشت بدتر شدن اوضاع تمام وجودمان را نگيرد؟ بدون هيچ اغراق و تعارفي ما گير كردهايم و راهي جز تلاش براي بهتر شدن نسبي اوضاع نداريم.قطعا هيچ كس دوست ندارد يك ساعت استدلال كند تازه توهين و بياحترامي بشنود.اين روزها كساني كه در جزييات مسائل سياسي كشور هستند حنجرهشان به درد آمد بس كه واقعيات تكاندهنده را باز گويند و معدودي از دوستان كه گاهي از دور نگاهي به سياست مياندازند، احترامي براي همه دانستنيهاي اهل فن نميگذارند.تا شب گذشته فعاليتهاي انتخاباتي به اوج خود رسيدند و متاسفانه خبرهايي از تخلفات و بياخلاقيهاي ناموجه به گوش ميرسد كه بعضا گسترده و نگرانكننده هستند.اگرمردم پاي صندوقهاي راي بيايند همه اين نگرانيها تبديل به شوق و اميد و ابتهاج ميشود و اگر نيايند موفقيت از آن كسي است كه امكانات گسترده دارد و از زمين و آسمان برايش كمك ميرسد. گفتنيها را گفتيم، ميماند تصميم مردم كه آيا صلاح خويش را در نظر ميگيرند و دانشمند پزشك و خاكي و مردمدار را راهي پاستور ميكنند يا سايهنشينها را ترجيح ميدهند و به سوي آيندهاي مبهم رهسپار ميشويم؟