• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5804 -
  • ۱۴۰۳ شنبه ۱۶ تير

ادامه از صفحه اول

تب ۴۰ درجه

رییس‌جمهور این نظام بود و چهل سال در بالاترین سطوح آن نقش مدیریتی داشته است و اقدامات ایضایی علیه او در درجه اول علیه خودشان و نظام است. مصداق این گزاره مشهور سعدی شدند که «یکی بر سر شاخ بُن می‌برید» حماقت بی‌حد و کرانه‌ای را به نمایش گذاشتند تا خودشان در مصدر کار قرار گیرند. غافل از اینکه یک سال بعد در ۱۴۰۱ هر چه رشته بودند، پنبه شد و بزرگ‌ترین بحران سیاسی پس از انقلاب، حتی بزرگ‌تر از اقدامات مجاهدین خلق در کشور رخ داد. به علل روشنی پس از سه ماه آن بحران در ظاهر فروکش کرد ولی در بطن جامعه رسوب نمود. طرفداران وضع موجود برای ارضای خود اقدامات نمایشی را افزایش دادند، راهپیمایی‌های به ظاهر دینی و این نمایش‌های مذهبی را مرهمی بر زخم التیام نیافته‌ خود می‌دانستند. انتخابات اسفند ۱۴۰۲ آخرین ضربه بود. ساختار برآمده از انقلابی که براساس حمایت قاطع مردم شکل گرفته بود، کارش به جایی رسیده که در پایتخت کشور، مشارکت انتخاباتی حول و حوش ۱۰درصد و کمتر باشد!! دوباره و پس از سقوط بالگرد، به تشییع جنازه‌هایی دل خوش کردند که فاقد معنای سیاسی بود. همان زمان از مردم پرسیدند که در آیا در انتخابات شرکت می‌کنید که ارقام مشارکت بالای ۵۵درصد بود. گرچه تذکر داده شد که به این پاسخ‌ها دل خوش نباشید، چون به سرعت وضعیت جامعه عادی خواهد شد. رسیدیم به انتخابات ۸ تیر، این بار ماجرا تفاوت کرد، رقابتی حداقلی را شکل دادند، اغلب نیروهای سیاسی پا به میدان گذاشتند. نتیجه چه شد؟ مشارکت ۴۰درصدی آن هم با پیروزی نامزد منتقد وضع موجود. دیگر راهی برای توجیه نمانده است. برای اولین‌بار در بالاترین سطوح سیاسی به این مساله اشاره شد و آن را نیازمند بررسی و مطالعه دانستند که به نظر من فوریت هم دارد.

اکنون مشارکت ۴۰درصدی در جامعه ایران را می‌توان تعبیری از تب ۴۰ درجه دانست. تا حالا هم با پاشویه و قدری دست‌کاری در دماسنج و نیز با خوش‌خیالی گفته می‌شد که ان‌شاءالله گربه است و تبی وجود ندارد. دیگر راهی برای لاپوشانی و نادیده ‌گرفتن این واقعیت روشن وجود ندارد. رتبه اول انتخابات به مجموعه‌ای تعلق گرفت که در انتخابات مشارکت نکردند. کلیت پیام آنان روشن بود. انتخابات را در قالب گذشته راهگشا نمی‌دانند. این پیام خطرناکی برای آینده جامعه ایران و حکومت است. به علاوه اکثریت آنان هم که آمدند معترض هستند و اگر صدای اعتراض آنان شنیده یا از طریق انتخابات عملی نشود، این راه تا اطلاع ثانوی بسته خواهد شد. در واقع نیمی از این ۴۰درصد نیز منتقد جدی وضع موجود هستند. با ۲۰درصد باقی‌مانده کاری نمی‌توان کرد. آنان هم به سرعت منتقد شدند، به ویژه اینکه همین ۲۰درصد منتقد نیز در گذشته از وضع موجود طرفداری می‌کردند.

بنابراین تب ۴۰ درجه کنونی، فرصتی عالی برای اصلاح امور است. در تب ۴۰ درجه نمی‌توان زندگی کرد. جامعه دچار تشنج خواهد شد. از تغییر اوضاع استقبال کنید. قدری از این تب در دور دوم کم خواهد شد، ولی ریشه عفونت و تب را باید شناخت و درمان کرد. نگاه مردم به انتخابات قابل اصلاح است، به شرطی که روند امور تغییر کند. پس از دور اول و در هفته گذشته از مردم پرسیده شد که؛ چرا در دور اول انتخابات شرکت نکردید؟ پاسخ‌های متنوعی دادند. بیشترین مردم با حدود ۲۵درصد به این گزینه اشاره کرده‌اند که «احساس کردم هیچ کدام توان بهتر کردن اوضاع را ندارند.» پس باید اوضاع را بهبود بخشید. بهبود امور فقط ناشی از توانایی‌های فردی نیست، بلکه مساله اصلی رویکردهایی است که ساختار باید اصلاح آنها را در دستور کار قرار دهد. در یک کلام، بازگشت به زندگی و بازگشت به مردم، راه‌حل واقعی است. در این باره خواهم نوشت.

دوباره ايران دوباره صندوق راي

آراي پزشكيان نشان داد كه او توانسته از ميان راي‌دهندگان سنتي نيز سهم راي داشته باشد. همچنين كمپين‌هاي انتخاباتي نشان داد كه جريان اصولگرايي دچار تحول بنياديني شده است. نيروي اجتماعي جديدي در بدنه اصولگرايي عليه بازيگران قديمي شكل گرفته است. حذف شدن قاليباف و راي بيشتر سعيد جليلي پيام‌هاي تبييني زيادي را به دنبال دارد. به نظرم بخشي از آراي قالبياف متكي بر ويژگي‌هاي شخصي و تبليغاتي او بود نه ناشي از حمايت نيروهاي اصولگرا. همچنين جريان اصلاح‌طلبي نيز نشان داد كه نوعي تجديد نظر در اصلاح‌طلبي رخ داده است و از جريان اصلاح‌طلبي سنتي عبور كردند و با آرمان‌هايي فراتر درحال شكل‌گيري هستند. به هر حال تبيين اين دو روند گسست و چگونگي پيوست‌هاي آينده آنها نياز به بحث و تبيين بيشتري دارد .

اين انتخابات نشان داد نظريه يكدست شدن حكومت با وجود مشاركت كم به بن‌بست رسيده است و اين نظريه براي انسجام اجتماعي مضر و در صورت تداوم به انشقاق بستر جامعه منجر خواهد شد. معتقدم صندوق‌هاي راي بايد به عنوان ميانجي‌هاي بزرگ اجتماعي در كانون تغيير و تحولات جامعه ايران قرار گيرد. چنانچه جامعه احساس كند با مشاركت مي‌تواند به خواسته‌هاي خود برسد راه خيابان را در پيش نخواهد گرفت و صندوق را بر حضور در خيابان ترجيح مي‌دهد. نارسايي كه در شكل دموكراسي در ايران است بايد به سمت يك فرآيندي كه پيش از صندوق و پس از صندوق را تمهيد نمايد حركت شود و نظام حزبي ايجاد نظارت پس از راي فرآيندي ثبات همراه با تغيير خواهي را در آينده ايران تنظيم كند.

معنايابي حق بر تعيين سرنوشت

فرداي ايران يقينا با سرمايه‌هاي اجتماعي اميدوار و سازنده روشن‌تر خواهد بود دولت‌ها و مسووليت‌ها مجالي براي خدمت به شهروندان و استيفاي حقوق آنها هستند. امانت آراي مردم فرصتي است كه اعتماد اجتماعي به كارگزاران مي‌دهد و بايد اين مجال گذرا و دولت مستعجل را زمينه تضمين حق‌ها و آزادي‌ها و خدمت مخلصانه به ولي‌نعمتان انقلاب و خون شهدا و آحاد ايرانيان در هر كجاي دنيا کرد كه: «ايران سرايي است خرم بهار/ شكفته هماره گل كامكار...»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون