با دريغ و حسرت
هوشنگ گلمكاني
ناصر تقوايي در مصاحبهاي گفته است كه به دو نوع كلي از هنر قائل است؛ يكي هنر در سانسور و يكي هنر بدون سانسور (نقل به مضمون). از فيلمسازي كه از همان نخستين فيلمش با سانسور درگير بوده، چنين اظهارنظري چندان عجيب نيست. او حتي پس از آخرين فيلمش (كاغذ بيخط) چند بار با صراحت گفته كه تا وقتي چنين وضعيتي (سانسور) برقرار است ديگر فيلم نخواهد ساخت. او پس از كاغذ بيخط ساخت دو فيلم ديگر (زنگي و رومي و چاي تلخ) را شروع كرد كه هر دو پس از فيلمبرداري صحنههايي متوقف ماندند و البته نميدانيم چقدر از دلايل اين توقف به سانسور مربوط ميشده، اما چند نوبت تكرار عزم تقوايي براي فيلم نساختن در شرايط سانسور به ياد همه مانده است.
اين نوع يكدندگي در برابر پديده مذموم سانسور البته خيليها را - بهخصوص جوانان ناراضي كه حتي دغدغهشان سينما و سانسور نيست -خوش ميآيد، اما در اين لجاجت رويايي و فانتزيك نوعي عدم واقعبيني وجود دارد كه حاصلش سكوت و بيعملي است. هيچ هنرمند و مخاطبي بدش نميآيد كه سانسور از بيخ و بن برچيده شود. گفتن اينكه همه جا كموبيش سانسور (حتي اگر نه لزوما از سوي حاكميت، بلكه از سوي سرمايه، رسانه، افكار عمومي يا منابع ديگر قدرت) وجود دارد، در اين اوضاع پر از سوءتفاهم و دوقطبي كنوني ممكن است به طرفداري از سانسور تعبير شود كه تعبير خطرناكي است و ميتواند منجر به بهكار افتادن منجنيقهاي قلعه سنگباران شود. اما با دريغ و حسرت ميتوان گفت كه هنرمند در شرايط دشوار سانسور هم بايد بتواند راهي براي عبور از موانع پيدا كند. در سرزمينهايي مثل اينجا، هيچوقت آن شرايط كاملا آزاد مهيا نخواهد شد. در طول تاريخ، برخي هنرمندان كشورهاي مختلف كه آزرده از محدوديتها و سانسور بودهاند مهاجرت را انتخاب كردند كه هرچند تعدادي از آنان توانستند به شكلي فرايند آفرينندگي را ادامه بدهند، اما هيچگاه آزادي مطلق (از همه جهات) را به دست نياوردند. بنابراين حتي چنين پيشنهادي هم به تقوايي نميكنيم.
ناصر تقوايي، سينماگر عزيز و ارجمند و تواناي ما كه همين معدود آثارش براي اعتبار بخشيدن به كارنامه چند سينماگر كفايت ميكند، با سكوت و لجاجت روياگونهاش متاسفانه دوستدارانش و گنجينه فرهنگ و سينماي اين سرزمين را از چند اثر فاخر و ماندني محروم كرده است. اين هم ميشود يكي از موارد فهرست طولاني حسرتهاي ما.