وجهي ديگر از تحليل انتخاباتي
قطعا در انتخابات شركت نميكردند ولي عصباني هم نميشدند. من ابتدا اين گزينه را محتملتر ميدانستم. به همين دليل دنبال اين بودم كه ببينم آيا آقاي مخبر نامزد ميشود يا خير؟ دو بخشنامه وي در جلوگيري از انتصابات و نيز ممانعت از انجام اقدامات مهم ديگر؛ برايم جالب بود و شاهد و قرينهاي بر اراده قدرت در چيدن دم تندروها بود. چند بار پيگيري كردم ولي شاهدي كه آقاي مخبر علاقه به حضور يا دستوري براي حضور داشته باشد به دست نياوردم. عدم نامزدي قاليباف نيز مزيد بر علت بود كه در روز پاياني رخ داد و ظاهرا معطوف به قطعيت از نيامدن آقاي مخبر بود. در اين مرحله بود كه تقريبا اطمينان يافتم هدف از انتخابات افزايش حضور مردم و انتخاب فردي است كه مردم بپذيرند و براي همه طبيعي بود كه افزايش مشاركت به منزله انتخاب نامزد منتقد وضع موجود هم هست. ولي تا هنگامي كه ليست نهايي اعلام نشد از اين نظر اطمينان خاطر نداشتم و به محض اعلام داوطلبان تاييد صلاحيت شده ابهامات برايم برطرف شد و به اين نتيجه رسيدم كه زمان مناسب براي حضور موثر انتخاباتي مردم فراهم است.
اين تحليل من با يك نكته ابهام مواجه است. برخي ميگويند كه تغيير ريل سياسي چه تناسبي با تاكيد بر ادامه راه رييسي دارد؟ اين همه تكرار و توصيه به ادامه راه رييسي براي چيست؟ اول اينكه كسي نميداند اين راه چيست. به علاوه گفتن اين موارد كاركردهاي سياسي و اخلاقي ديگري دارد. هيچ كدام از نامزدها حتي جملهاي در تبيين ويژگيهاي چنين راهي و التزام خودشان به آن نكردند، چون وجود ندارد. از همه مهمتر اشتباهي بود كه ستاد جليلي كرد و در آخرين روز حمايت قاطع خانواده آقاي رييسي را گرفت و اعلام كرد به گمان اينكه حتما زلزله انتخاباتي راه خواهد افتاد. در حالي كه نتيجه كاملا برعكس و روند اندك رو به رشد آراي او معكوس شد. شايد علت اين كاهش ايجاد حساسيت در ميان منتقدان وضع موجود بود كه ترسيدند مبادا دوباره دچار وضع گذشته شوند، لذا مشاركت در حدود دو درصد افزايش يافت و آرا به سوي پزشكيان سرازير شد. حتي متوجه نبودند كه دوران حمايت خانوادگي هم به سر آمده و اثر منفي دارد.
در اين زمينه و ماهيت رانتي و آراي جليلي و اثر آن در انتخابات و واكنش طرفداران عصباني آنان باز هم خواهم نوشت.