وجهي ديگر از تحليل انتخاباتي
عباس عبدي
در ادامه يادداشتهاي قبلي تصميم گرفتم كه بخشي از تحليل خودم درباره انتخابات اخير را بيشتر توضيح دهم. اين تحليل ميتواند نگاه ما به صحنه سياسي ايران را بهبود بخشد، البته اگر تحليل درستي باشد. ترديدي نيست كه سه انتخابات گذشته مطلقا مطابق معيارهاي مردم و انقلاب نبود و بخش مهمي از مردم غايب اصلي آن بودند. به نظر من انتخابات سوم در اسفند 1402 نشان داد كه اين راه به نتيجه نميرسد. تشت يكدستسازي به زمين فرود آمده بود و چون صوراسرافيل صدايش را همه شنيدند و مردم هم به حاشيه رفتند. معتقد بودم كه اين تحليل در بالاترين سطوح وجود دارد حتي اگر شدت اين ارزيابي مشابه شدت نظر ما نباشد. پس هنگامي كه بالگرد سقوط كرد و با توجه به تحليلهاي قبلي خودم، بلافاصله اين برداشت را داشتم كه بهطور قطع تغيير ريل سياست در ايران آغاز خواهد شد. ولي نميدانستم كه اين تغيير ريل صرفا از بالاست يا راه براي پايين نيز باز خواهد بود. تغيير ريل از بالا به اين معنا بود كه بنا بر مصحلت؛ انتخابات با يكسال تاخير در ۱۴۰۴ برگزار شود و در اين فاصله آقاي مخبر عهدهدار امور شوند و سياست تغيير آغاز شود. شايد هم كسي به چنين تصميمي اعتراض نميكرد و آن معقول تلقي ميشد. ولي به نظر ميرسيد كه اين تصميم ميتوانست موجب ناپايداري بيشتر دولت شود و به همين دليل اعلام مقام رهبري براي انجام انتخابات در موعد مقرر قانوني؛ براي برخي دور از انتظار بود. ولي باز هم با وجود اعلان انتخابات، امكان تغيير ريل همچنان به دو صورت محتمل بود. اول كاملا كنترل شده و دوم باز كردن دريچهاي براي حضور موثرتر مردم و نيروهاي سياسي. راه كنترل شده براي تغيير سياست از طريق انتخابات، اجماع كليت جناح حاكم بر فردي معين و در نهايت انجام انتخاباتي مشابه انتخابات 1400 و پيروزي فرد مورد نظر با فاصله مناسب از نفر دوم بود. هيچ كس جز آقاي مخبر واجد اين جايگاه نبود. اگر وي نامزد ميشد نه آقاي قاليباف ميآمد و نه پزشكيان تاييد ميشد و حتي جليلي هم انصرافش را تقديم ميكرد. البته انتخابات نيز پرشور نميشد شايد 30 درصد واجدين شرایط راي دادن در آن شركت ميكردند. ولي منتقدين و حتي اصلاحطلبان، آقاي مخبر را صد برابر به امثال پايدارچيها ترجيح ميدادند و رضايت ميداشتند.
قطعا در انتخابات شركت نميكردند ولي عصباني هم نميشدند. من ابتدا اين گزينه را محتملتر ميدانستم. به همين دليل دنبال اين بودم كه ببينم آيا آقاي مخبر نامزد ميشود يا خير؟ دو بخشنامه وي در جلوگيري از انتصابات و نيز ممانعت از انجام اقدامات مهم ديگر؛ برايم جالب بود و شاهد و قرينهاي بر اراده قدرت در چيدن دم تندروها بود. چند بار پيگيري كردم ولي شاهدي كه آقاي مخبر علاقه به حضور يا دستوري براي حضور داشته باشد به دست نياوردم. عدم نامزدي قاليباف نيز مزيد بر علت بود كه در روز پاياني رخ داد و ظاهرا معطوف به قطعيت از نيامدن آقاي مخبر بود. در اين مرحله بود كه تقريبا اطمينان يافتم هدف از انتخابات افزايش حضور مردم و انتخاب فردي است كه مردم بپذيرند و براي همه طبيعي بود كه افزايش مشاركت به منزله انتخاب نامزد منتقد وضع موجود هم هست. ولي تا هنگامي كه ليست نهايي اعلام نشد از اين نظر اطمينان خاطر نداشتم و به محض اعلام داوطلبان تاييد صلاحيت شده ابهامات برايم برطرف شد و به اين نتيجه رسيدم كه زمان مناسب براي حضور موثر انتخاباتي مردم فراهم است.
اين تحليل من با يك نكته ابهام مواجه است. برخي ميگويند كه تغيير ريل سياسي چه تناسبي با تاكيد بر ادامه راه رييسي دارد؟ اين همه تكرار و توصيه به ادامه راه رييسي براي چيست؟ اول اينكه كسي نميداند اين راه چيست. به علاوه گفتن اين موارد كاركردهاي سياسي و اخلاقي ديگري دارد. هيچ كدام از نامزدها حتي جملهاي در تبيين ويژگيهاي چنين راهي و التزام خودشان به آن نكردند، چون وجود ندارد. از همه مهمتر اشتباهي بود كه ستاد جليلي كرد و در آخرين روز حمايت قاطع خانواده آقاي رييسي را گرفت و اعلام كرد به گمان اينكه حتما زلزله انتخاباتي راه خواهد افتاد. در حالي كه نتيجه كاملا برعكس و روند اندك رو به رشد آراي او معكوس شد. شايد علت اين كاهش ايجاد حساسيت در ميان منتقدان وضع موجود بود كه ترسيدند مبادا دوباره دچار وضع گذشته شوند، لذا مشاركت در حدود دو درصد افزايش يافت و آرا به سوي پزشكيان سرازير شد. حتي متوجه نبودند كه دوران حمايت خانوادگي هم به سر آمده و اثر منفي دارد.
در اين زمينه و ماهيت رانتي و آراي جليلي و اثر آن در انتخابات و واكنش طرفداران عصباني آنان باز هم خواهم نوشت.