بایدها و نبایدهای شنیدن صدای مردم
تجربه انتخاباتهای اخیر نشان داد، مراکز معتبر افکارسنجی با دقت قابل قبولی میتوانند انتخابهای جامعه را منعکس کنند. روشن است در کشوری به وسعت ایران با بیش از 85 میلیون نفر جمعیت، مراجعه میدانی ريیسجمهور یا وزرا نمیتواند درک دقیقی از آنچه در جامعه میگذرد به دست دهد. تعامل حضوری تعداد محدودی از شهروندان، در حاشیه یک برنامه هرگز تصویر دقیقی از آنچه در جامعه میگذرد به دست نمیدهد.
2- باید به روشهای برنامهریزی مشارکتی رجوع کنیم: برنامهریزی در اتاقهای سایه، شوراهای غیرانتخابی، جلسات غیرعلنی و در غیاب مردم بیفایده است. باید از مردم پرسیده شود که آنها چه میخواهند و ترجیح میدهند مالیات و بودجه عمومی صرف چه چیزی شود؟! اکثریت مردم در انتخابات اخیر، به پزشکیان رای دادند و ترجیح دادند برنامه اداره کشور زیر نور مشارکت عمومی آنها نوشته شود تا در اتاقهای دولت سایه!
3- باید سمنها تقویت شوند: دولت باید مسیری برای ارتباط با بدنه اجتماعی داشته باشد؛ سمنها ارزانترین ابزار دولت برای ارتباط متقابل با جامعه است. همانطور که مصطفی پورمحمدی در مناظرههای انتخاباتی گفت، در طول سالیان اخیر، رویکرد امنیتی به سمنها به این نهادهای صدمه زد و باید این زخم، ترمیم شود.
4- باید به «حقها» توجه شود: توزیع منابع به صورت ویژه و براساس عقاید شخصی افراد، ناعادلانه و غیرمنصفانه است. دولت منتخب باید حقهایی نظیر آموزش، بهداشت و... را به طور عمومی و برابر درنظر بگیرد. برای مثال تکثر دانشگاههایی برای گروههای خاص سیاسی نادعادلانه است و باعث تضعیف و بیانگیزگی قشرهای مختلف اجتماعی میشود.