معتاد به رانت
تازه میگوید تا آخر امسال کار دولت تمام است!! دیگری یادش افتاده که نظام پارلمانی بهتر از نظام ریاستی است. آن دیگری عصبانی شده که چرا قر میدهید پس حق ندارید غر بزنید. کیهان هم در این میانه چنان تصویری از تحویل وضعیت عمومی دولت هنگام باخت نامزدشان ارائه کرده که اگر کسی نداند فکر میکند که پزشکیان در حال تحویل گرفتن وضعیت سويیس است. جالبتر از همه نامزد بازنده است که در روضهخوانی علیه دولت جدید، خط و نشان میکشد و میگوید که؛ اگر جایی ما چیزی گفتیم و دولت عمل کرد که هیچ، وگرنه ما وظیفه خود میدانیم ورود کنیم! خلاصه جمعه بازاری است. بلاهت پشت بلاهت.
واقعیت چیست؟ در یک کلام اعتیاد مزمن به رانت. هر چه در سیاست از رانت استفاده کردند بیچارهتر و ضعیفتر و وابستهتر شدند. ۶۰درصد مردم رای ندادند ولی این جماعت رانتی به این اعتراض میکنند که چرا صحنه را جوری طراحی نکردید که ما میان این ۴۰درصد برنده شویم؟ یک نیروی سیاسی چقدر باید حقیر و حیات آن رانتی باشد که حتی نتواند در این اندازه هم رقابت کند؟ اعتیاد ویرانگر است. فرد معتاد به مواد مخدر با استفاده از این مواد دچار سرخوشی و آرامش میشود، ولی اثر اعتیاد موقتی است و پس از زائل شدن آثار مواد، درد و سختی بیش از گذشته میشود به همین دلیل معتاد مجبور است دوز مصرف مواد را بیشتر کند تا درد نکشد. این کار موجب ضعف بیشتر و ناتوانی افزونتر وی در تحمل درد و سختی و بالاخره وابستگی بیشتر او به مواد مخدر خواهد شد. نگاهی به قیافه معتادان کنار بزرگراهها یا در خرابهها بیندازید ضعف و سستی را در چهره و تصویر آنان میبینید. این وضعیت را دقیقا در گفتار همین افراد در سیاست هم میتوان مشاهده کرد. گفتاری مغشوش و ناتوان از جمع و جور کردن خود دارند.
همانگونه که معتادان را به مراکز ترک اعتیاد میبرند این افراد را هم باید در جریان ترک رانت قرار داد. نرسیدن رانت به آنان موجب بههم ریختگی روحی و روانی آنان میشود و دست به اقدامات ناهنجار خواهند زد. بنیان بازپروری این افراد نگه داشتن آنان در فرآیند مشارکت سیاسی است. طرد سیاسی موجب تشدید بحران میشود. البته که راحتترین کار طرد است ولی بینتیجهترین راه نیز طرد است. در هندسه کوتاهترین فاصله میان دو نقطه خط مسقیمی است که آن دو نقطه را به یکدیگر وصل کند درحالی که در سیاست این راه شاید بدترین و خطرناکترین راه باشد. اعتیاد مزمن به رانت سیاسی نزد اصولگران تندرو مساله ما است و باید برای آن چارهای اندیشید. نادیده گرفتن آن موجب حلش نمیشود.