این روزها که کارگروه انتخاب وزیر فرهنگ و ارشاد، گزینههای پیشنهادی به ريیسجمهور ایران را انتخاب میکند، نامهای مشورتی هم از سوی روزنامهنگاران، منتقدان، کارشناسان و صنوف مختلف هنرمندان در جهت انتخاب فرد شایسته و اصلح به کارگروه اعلام میشود.
در چند روز گذشته یکی از نامهایی که از سوی کانون کارگردانان سینما، جامعه اصناف سینما، خانه تئاتر، خانه موسیقی و خانه هنرمندان به کارگروه معرفی شده، محمدمهدی عسگرپور است؛ تنها گزینه پیشنهادی مشترک میان نهادهای مختلف.
اما از همان لحظات اولیه انتشار نام محمدمهدی عسگرپور میان کاندیداهای پیشنهادی برای وزارت فرهنگ و ارشاد حملات به سمت او آغاز شد، نوشتههای بیمایه و مبتذلی که بیشتر از آنکه نقد عملکرد عسگرپور باشد و از یک قلم کارشناسانه و دانستهای بیرون بیاید و تحلیل درست و حرف حساب بزند از سر خشم نوشته شده بود و به عقدهگشاییهایی میمانست که دنبال فرصت میگشت. به جای آنکه دلیل مخالفتشان را صریح بگویند و محاسن گزينه پيشنهادي خود را نام ببرند به تخريب رقيب متوسل شدند، آقایان مخالف چنان گُر گرفتند و بلافاصله نوشتند و در فضای مجازی منتشر کردند گو اینکه همین فردا عسگرپور با گروهش قرار است در وزارت فرهنگ و ارشاد منزل کنند و زمام امور فرهنگ را در دست بگیرند.
خیر، نام محمدمهدی عسگرپور صرفا پیشنهاد است، آنهم از طرف صنوف و البته این نام در کنار نامهای دیگر به شورا پیشنهاد شده و در صورت صلاحدید قرار است به سمع و نظر ريیسجمهور برسد. در آخر هم فقط شخص آقای ريیسجمهور تصمیمگیرنده است و لاغیر.
اما کاش این گروه مخالف دلیل گر گرفتگی خود را از نام محمدمهدی عسگرپور اعلام کنند؟ از چه به آشوب افتادند که اینگونه شتابان مینویسند و در گروهها منتشر میکنند حتی اجازه حرف زدن را به طرف مدافع نمیدهند؟ نکند خدای ناکرده ترس از این دارند که با آمدن محمدمهدی عسگرپور بساط رانت و بودجههای هنگفت برای ساختههای مبتذلشان کم شود؟ یا فرصت فیلمسازی به دلیل کمدیهای انبوه سخیف به آنها کمتر داده شود؟ بگذریم ...
اما چرا نام محمدمهدی عسگرپور گزینه مهمی برای بررسی وزارت فرهنگ و ارشاد است؟
محمدمهدی عسگرپور چه برای اهالی سینما و چه فعالان تلویزیون و حتی اکثر هنرمندان چهرهای شناخته شده است، نه تنها شناخته شده که فردی قابل احترام است.
سابقه سالها فعالیت و عضو هیات مدیره صنف کارگردانان سینما، مدیرعامل خانه سینما و ريیس هیات مدیره این خانه، از طرف دیگر سابقه قابل تامل در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با سمتهایی از قبیل سرپرستی مرکز گسترش سینمای تجربی، مدیریت بنیاد سینمایی فارابی، دبیر جشنواره فیلم فجر و... از او فردی باتجربه و آگاه ساخته که تسلط و آشنایی کامل با موضوعات، چالشها، فرصتها و مشکلات هنرمندان را داشته باشد و با حساسیتهاي سازمان اداری وزارتخانه و موقعیتهای آن آشنا باشد.
عسگرپور به دلیل حضور در مجامع بین المللی و مطالعه و اشراف بر سینما، قدرت استدلال، تحلیل و تشخیص بسیار بالایی درباره مسائل سینماگران دارد، از سوی دیگر مشکلات سینماگران را درک میکند و همدلی و همراهی او به عنوان مدیر با هنرمندان بسیار قابل اهمیت است، به جای اینکه در مناصب دولتی به فکر سود خودش باشد بارها و بارها ثابت کرده که جانب هنرمندان را میگیرد. همچنین حضور این فیلمساز در فدراسیون بینالمللی فیاپف (فدراسیون جهانی تهیهکنندگان فیلم) به عنوان نایب ريیس نیز ناظر به قدرت او در ارتباطها و فعالیتهای بینالمللی است.
فراموش نکنیم در پی ناآرامیها و اعتراضات سال 1401 او چگونه یک تنه با مسوولان سازمان سینمایی مقابله و از هنرمندان دفاع میکرد تا جایی که در مصاحبهاش به هنرمندان تاکید کرد حتما باید اعتراض کنیم اما از مسیر قانونی.
صحبتهای او که صریح با مواضع خزاعی مخالفت میکند بسیار قابل تامل است، عسگرپور کسی است که بیپرده و رک حرف میزند و بارها ثابت کرده با انتقادهایش هیچ ترسی برای از دست دادن مسوولیتهایش ندارد.
اینجا شما را به یک نمونه از صحبتهای قاطعانه او در حمایت از سینماگران ارجاع میدهیم، آن شبی که محمد خزاعی در مراسم تقدیر از سینماگران انقلاب و دفاع مقدس گفته بود: همینجا میگویم که هر کسی به هر دلیل با فیلمهای قاچاق و بدون پروانه ساخت در ایران و خارج از ایران و آثار علیه ایران کار کند، با این دوستان وارد قطع ارتباط میشویم و خانه سینما هم احتمالا خودشان این موضوع را اعلام میکنند. این گفتهها خاطرتان هست؟ درست روز بعد محمدمهدی عسگرپور به عنوان هیات ريیسه در نشست خانه سینما در جمع خبرنگاران گفت: واقعا ناراحت شدم و تعجب کردم که چرا این صحبتها را آقای خزاعی در چنین جلسهای که برای سینمای دفاع مقدس بود و اصلا جای آن نبود، مطرح کرده است.
یا اصلا مگر میشود دفاعی که عسگرپور از خانه سینما درقبال حملات جواد شمقدری و همراهانش داشت در تاریخ سینما نادیده گرفت؟
از محاسن دیگر او اینکه بسیار با جوانان کار میکند و با آنها معاشرت بسیار زیادی دارد و در مواقع زیادی طرف مشورت آنهاست.
و نکته آخر و یک پرسش
چرا در روزهایی که حوزه فرهنگ و هنر دچار انشقاق بسیار زیادی میان هنرمندان و مدیران دولتی شده است و با انبوه مشکلات ریز و درشت دست و پنجه نرم میکند، زمام امور را به کسی باید بدهیم که یا سابقه مدیریتی خوبی ندارد یا به کل تجربهای در زمینه فرهنگ و هنری ندارد و اصلا این عرصه را نمیشناسد؟
شما به سه سال گذشته حوزه فرهنگ و هنر نگاه کنید، مسوولیت سه سکان مهم خانه سینما، خانه هنرمندان و انجمن ویاودیها با محمدمهدی عسگرپور بود، او نه تنها جا نزد که به بهترین شکل ممکن این سه حوزه را به خوبی اداره کرد. آنجا که استعفای مرضیه برومند داشت به بحران جدی در خانه سینما تبدیل میشد، بلافاصله با تدبیر جمعی و با انتخاب علی دهکردی ماجرا را بدون حاشیه جمع کرد.
پای خانه هنرمندان کاملا ایستاده و از کوچکترین حاشیه در این خانه جلوگیری میکند. اسفند ماه سال گذشته گلریزانی که در خانه هنرمندان برای رفع مشکلات مالی این خانه گرفته شد خاطرتان هست؟ یا کیست که نداند در سه سال گذشته در پی ناآرامیها و اعتراضات هنرمندان با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم کردند، البته که همه صنوف در خانه موسیقی، خانه تئاتر خانه هنرمندان در کنار هم با یک کمیته به مشکلات هنرمندان رسیدگی کردند اما به هر حال در راس کار محمدمهدی عسگرپور قرار داشت و او ناظر بر همه ماجراها بود.
عسگرپور فردی است که همزمان چند حوزه مهم را مدیریت میکند، چرا؟ چون لیاقت و توان مدیریتی بالا دارد و از پسش بر میآید و به او سمتهای مختلف در دوران ملتهب همزمان سپرده میشود.
نامهای دیگر
در کنار نام محمدمهدی عسگرپور افرادی همچون، حجتالله ایوبی، احمد مسجدجامعی، محمدمهدی حیدریان، حسین انتظامی و علیرضا تابش هم دیده میشود که هر کدام این نامها با سابقهای که از آنها سراغ داریم، در دوران مدیریتشان اقدامات شایستهای برای حوزه فرهنگ و هنر داشتند و مشخص است که تفکرات مهمی برای رسیدگی به حوزه فرهنگ و هنر دارند.