تبعيض مثبت!؟
اينگونه محاسبات رياضي و كنكاش در چون و چراي باطن و باور مردم و زندگي ايشان براي احراز مقامي و واگذاري مسووليتي، حتما رسم مسلماني نيست، انصاف هم به نظر نميرسد چنين اقتضاء داشته باشد.
كار اما بايد به سرانجام برسد و تكليف ملك و مملكت معلوم شود، اما نه با «تبعيض » چه مثبت يا منفي، كه در هر حال و حالت ذاتش نابرابري به همراه دارد و منشأ بدي، مامن و بنياد ظلم و ناعدالتي است.
تبعيض مثبت حتما سرآغاز بيراهه هست براي همين بايد معيار و سنجههايي بهكار برد كه عيني باشند و متعين و مشخص، مانند تقوي، نيكوكاري و شرافتمندي.
مراد از تقوا نيز آن تقوايي نيست كه ريشه در پرهيزكاري و مذهب دارد و نه آن نيكوكاري كه مرسوم ميان مردمان هست، هر چند كه نبايد به اينها بيتفاوت بود والا پيشه شرافتمندي نيز بياثر ميگردد.
بديهي است در ملكي كه چراغ شرع در آن قرنها تابيدن گرفته متقي بودن به دين و شرع، آيين و كتاب، سنت و سيره امر ذاتي است و ريشه در خون دارد و سر بر كبريا اما قرار ما مردمان و شما سياستمداران اين نيست كه ميزان دين و باور مردم را بسنجيم و بيازماييم كه اينگونه همان هستههاي گزينشي هستيم كه متر و معيار دينداري را جستوجو در باور و بطون مردم ميدانستند و ظاهر را هم آنگونه كه بايسته و ممدوح بود مورد نكوهش قرار ميدانند و حتي گاهي دليلي براي عقاب و عتاب ! «تبعيض مثبت» را دهههاي پيش آزمودهايم، با نام ديگر ولي با همان طعم و مزه! قرار شد رخت خويش از آن ورطه بيرون كشيم و درب هم بر همان پاشنه نچرخد! بايد باور داشته باشيم بين تبعيض و مثبت و منفياش فاصلهاي نيست.
ايمان به سرشت يك كشور و باور به قوانين آن و وفاداري به ميهن براي تقوا فرد كافي است و اين معيارها كفايت لازم براي متقي بودن را دارد و فردي اينگونه متقي، نيكوكار است چرا كه مصلحت كشور و مردمش را ميخواهد.اينگونه شرافتمندي تبلور پيدا ميكند و برجسته ميشود زيرا دين و آيين مُلك و مملكت در صدر اولويتهاي او قرار ميگيرد.
شرافتمندان، اينچنين نه در اقليت هستند نه در اين گروه يا آن قوم و مذهب، بلكه در اكثريت هستند و بسيارند ميان مردم؛ ميان همه اقوام، گروهها، مذاهب، بنابراين اينها همهاي هستند كه اينچنين اكثريت ميشوند و كميتشان تاثيري در شرافتشان ندارد و براي شرافتمندي نياز به نمره ندارند!
آنان نياز به تبعيض مثبت ندارند، نمرههاي ده، بيست و سي هم قادر به سنجش شرافت ايشان نيست.ايشان اشرافياند كه با به اصطلاح تبعيض مثبتشان ايشان را مورد هجوم قرار ميدهيم، زيرا مادوني نيستند كه با نمره و امتياز و تكماده بتوانند با ديگران رقابت كنند و اين حاصل نميشود و نشده مگر با گزينش بر اساس ضوابط نامتعارف با اتكاء ناموجه به «تبعيض ناروا ».
مردمان شريف، زن و مرد هم ندارند، شرافت به جنس آدمي هم وابسته نيست. معادلات رياضي، فحص و بحث براي تقواي شرافتمندان كاربردي ندارد، اين ابزارها كمياند و تنها براي شمارش تعداد اشراف مناسب هستند والا شرافتمندان را اينگونه جستوجو نميكنند!
اگر معيارها را درست بنيان نهيد، ضرورتي به زير و رو كردن، اقوام، مذاهب و اكثر و اقل كردن آدميان نيست كه اين عين دين و اعتقاد صالح است. هر كه با تقواتر، نيكوكارتر و هركسي نيكوكارتر، شريفتر و به اين ترتيب با متر و ضابطه نه تنها در گرداب خلق واژه نخواهيم افتاد بلكه از گزند طعنه و اتهام رقيب هم در امان خواهيم ماند.
معيار هايتان را ظريفانه بازنگري كنيد، نيازي نيست فلك را سقف بشكافيم تا طرحي نو در اندازيم؛ « يُكلِّفُالله نفْساً إِلاّ وُسْعها ».