قديميترين هوادار پرسپوليس بود و عاشق دوچرخهسواري در شمال
سعيد راد، آقاي خاص سينما
روزبه دلاور
«غرور و ابهت» شايد اولين توصيفي باشد كه در دوران حيات سعيد راد ميشود از او داشت. براي نگارنده كه اين هنرمند قديمي را از نزديك ميشناختم، سخت است كه قبل نام بردن از اسم او واژه مرحوم يا زندهياد يا هر چه كه او را جدا از اين دنيا كرده به كار ببرم.
آنهايي كه او را ميشناسند، ميتوانند شهادت بدهند با وجود آنكه كمكم وارد دهه هشتم زندگي خودش ميشد به شكل باوركردني براي زندگيكردن انگيزه داشت. او را پس از زنده ياد مرتضي احمدي، قديميترين هوادار پرسپوليس ميدانستند اما خودش در صحبتهاي خودماني اين موضوع را قبول نداشت و قويا اعتقاد داشت اولين كارت هواداري پرسپوليس را از در بولينگ عبده از بنيانگذار اين باشگاه گرفته و براي همين قديميترين هوادار پرسپوليس خودش است!
با تعصب خاصي بازيهاي پرسپوليس را دنبال ميكرد و اين عشق را تا واپسين لحظههاي زندگياش كهدر خانه سالمندان سپري شد با خودش به دنياي ديگر برد. سعيد راد، رفيق شفيق برانكو هم بود و آرزو داشت نوهاش را در پرسپوليس ببيند و با بازي آدام همتي در پيراهن سرخ به اين آرزويش رسيد هرچند گلايههايي هم به خاطر تصميمات فوتبالي آدام به او داشت اما ديگر دل و دماغي نداشت تا با جوانان امروزي دهان به دهان شود! مرحوم سعيد راد تعطيلات به مازندران ميرفت و دوچرخهسواري و دو از ورزشهايي بودند كه براي حفظ سلامتياش انجام ميداد. او اهل سيگار و دود نبود و زندگي سالمي داشت و به تيپ و قيافهاش بسيار اهميت ميداد. يك بازيگر برجسته با صداي خشن و توگلويي اما دلي رئوف و مهربان. به احترام سالهاي طولاني هنرنمايي او در سينما، به احترام وفادارياش به پرسپوليس و فوتبال كلاه از سر برميداريم و با اين جنتلمن چشم رنگي ايراندوست خداحافظي كنيم. خداحافظ سعيد راد، آقاي خاص سينماي ايران!