نيم ساعت از ظهر گذشته و تنها تكه خيابان « قريب » كه آفتاب نميخورد، پيادهروي غربي پشت نردههاي بيمارستان امام است . پيادهرو هم البته خنك نيست ولي حداقل، هواي داغ مغز آدم را سوراخ نميكند . در همين راسته، خانوادههاي بيماران، زيلو و موكتي كف پيادهرو انداختهاند و در فاصله دور يا نزديك از هم نشستهاند و همگي منتظرند از « مركز طبي كودكان» بشنوند كه آيا به شهرشان برگردند يا باز هم انتظار بكشند . يكي از همدان آمده و يكي از آذربايجان غربي و خيليها از بلوچستان . همه هم يك دليل مشترك دارند « بيمارستان شهرمون امكانات نداشت . دكتر بيمارستان گفت برو تهران . »
مادر و خواهر احسان، كنار چادر مسافرتيشان نشستهاند؛ يكي روي زيرانداز و يكي روي جدول خيابان . احسان، به دليل بيماري ژنتيكي پوستي و چشمي و كبدي در مركز طبي كودكان بستري شده . خانواده احسان، ساكن روستاي نزديك اروميهاند و مادر ميگويد پزشك بيمارستان اروميه بهشان گفته براي درمان بچهشان بروند تهران چون پزشكان بهتري در تهران هستند .
كمي بالاتر، چند زن و مرد روي موكت خاكستري رنگي نشستهاند . زنها، پيراهنهاي آيينهدوزي شده به تن دارند و اول خيال ميكنم همگي اعضاي يك خانوادهاند. مردي از همين جمع كه سر بالا ميگيرد تا سوالم را جواب بدهد، ميگويد « اينها » دو خانوادهاند اما همگي، ساكن بلوچستان . خودش، پدر حسين است؛ حسينِ 3ساله را 50 روز قبل به دليل تومور مغزي به بيمارستان امام آوردهاند و بچه در اين 50 روز، 4 بار براي تخليه آب مغز و خارج كردن تومور و شنتگذاري در مغز و لولهگذاري در گلو، جراحي شده . از 38 روز قبل هم، حسين را به بخش مراقبتهاي ويژه منتقل كردهاند . خانواده حسين، ساكن يكي از روستاهاي چابهارند و پدر ميگويد چون پول براي اجاره اتاق ندارند، ناچار شدهاند در اين 50 روز كنار خيابان سر كنند .
نميتونستين بچهتون رو در بيمارستان ايرانشهر يا زاهدان بستري كنين ؟
پدر حسين ميگويد: « بيمارستان ايرانشهر دكتر نداره، امكانات نداره، دستگاه مجهز نداره . دكتر بيمارستان ايرانشهر به ما گفت برو تهران چون دستگاههايي كه تهران داره هيچوقت به بيمارستان ايرانشهر نميارن . حالا هم مركز طبي به ما ميگه بچهتون نفس نداره و بايد براش دستگاه تنفسي بگيرين و بچه رو ببرين . دستگاه تنفسي 85 ميليون تومنه و من چنين پولي ندارم . به مددكاري بيمارستان گفتم من درآمدي براي خريد اين دستگاه ندارم و مددكار گفت ما هم نميتونيم به شما كمك كنيم. حالا منتظرم يكي پيدا بشه و پول دستگاه رو بده تا بچهرو مرخص كنم . »
مردي از همين جمع كه لباس بلوچي پوشيده، از جا بلند ميشود و ميآيد نزديكتر كه صدايش را بشنوم . مرد، ساكن روستاي « شهردراز » ايرانشهر و پدر اسماعيل است؛ اسماعيلِ 8ماهه از 40 روز قبل در مركز طبي كودكان بستري شده . پدرش ميگويد مغز بچه بر اثر تشنج آسيب ديده و پزشكان مركز طبي، بعد از چند نوبت جراحي گفتهاند: « حال بچهات خوب نميشود . برو يك دستگاه اكسيژنساز بخر و بچهات را ببر . »
پدر اسماعيل، يك كارگر روزمزد است و اين 40روزي كه كف خيابان پشت بيمارستان امام گذرانده، همان درآمد روزانه از كارگري را هم از دست داده . با اين حال، حرف پزشكان مركز طبي كودكان را قبول كرده، رفته سهراه جمهوري و از فروشندههاي تجهيزات پزشكي، قيمت دستگاه اكسيژنساز را پرسيده . سادهترين نوع دستگاه 70ميليون تومان و بهترينش 85 ميليون تومان بوده .
« بيمارستان ايرانشهر گفت ما جراح مغز و اعصاب نداريم. ما رو اعزام كرد بيمارستان زاهدان ولي حال بچهام توي بيمارستان زاهدان خوب نشد . دكتر بيمارستان زاهدان گفت برو تهران . حالا دكتر مركز طبي ميگه بچهام بايد تا آخر عمر با دستگاه اكسيژنساز زندگي كنه . »
خانواده آرش، كمي دورتر و بيرون از چادر مسافرتيشان روي جدول پيادهرو نشستهاند. پسر نوجوانشان ميآيد كنار بلوچها و ميگويد بروم و حرف پدر و مادر او را هم بشنوم. آرش، كودك 5 سالهاي است كه دو سال قبل بر اثر خطاي پزشك عمومي بيمارستان شهر همدان، دچار چسبندگي دستگاه تناسلي شد و بچه 5 ساله در اين دو سال 6 بار زير تيغ جراحي رفته و تا 6 ماه آينده هم بايد سه نوبت ديگر جراحي شود . پدر آرش ميگويد: « بيمارستان همدان هم اين جراحيرو انجام ميداد ولي به ما گفتن اين جراحي تحت پوشش بيمه نيست و بايد براي هر نوبت جراحي 30 ميليون تومن پول بدين. من يك كارگر سادهام و چنين پولي نداشتم . دكتر بيمارستان همدان گفت برو تهران كه هزينه جراحي رو با بيمه حساب كنن . »
پرستار يكي از بيمارستانهاي دولتي شهر اهواز به «اعتماد » ميگويد تعدادي از همكارانش در اعتراض به اضافه كار اجباري و پرداخت نشدن حق اضافهكاريها، استعفا دادهاند، درخواست انتقال به بيمارستان استانهاي همجوار گرفتهاند يا آماده مهاجرت به كشورهاي همسايهاند . اين پرستار ميگويد از يك سال قبل تا حالا، اضافه كاري اجباري، سادهترين مشكل اين بيمارستان دولتي آموزشي است .
« كارشناس اتاق عمل رو به بخش اورژانس منتقل ميكنن، كمك بهيار و كارشناس ارشد بيهوشي رو به بخش اورژانس منتقل ميكنن كه تزريقات انجام بدن و دليل همه اين جابهجاييها اينه كه با كمبود شديد بهيار و كمك بهيار و پرستار و كارشناس اتاق عمل و هوشبري مواجهيم . معاون درمان بيمارستان، ماهي دو ميليون تومن حق اشعه ميگيره در حالي كه تماموقت، يا توي اتاقش نشسته يا توي بخشهاي بيمارستان ميچرخه و اصلا توي اتاق عمل نمياد كه در معرض اشعه قرار بگيره . تجهيزات اتاق عمل خرابه . دستگاههاي ساكشن، خرابه و نشت ميده . گيرههاي سِرم خرابه و برق بخشهاي بستري قطع و وصل ميشه . اغلب برانكاردها شكسته است . آسانسور بيمارستان و حتي آسانسور اتاق عمل كه بايد برانكارد بيمار جراحي شده رو باهاش حمل كنيم، دايم خرابه و بارها مجبور شديم بيمار جراحي شده رو از پلههاي عمومي يا اضطراري منتقل كنيم و بارها به دليل خرابي آسانسور اتاق عمل، با همراهان بيمار درگيري و دعوا داشتيم . رييس بيمارستان پارسال به بهانه بالا بودن هزينه، قرارداد پزشك طب اورژانس و ارتوپد و جراح عمومي رو لغو كرد و گفت پزشك عمومي هم ميتونه كار اين نيروها رو انجام بده ولي بعد از يك سال مجبور شد پزشك طب اورژانس رو برگردونه . بيمارستان، تيم احياي قلبي تنفسي نداره . قرار بود بابت روز پرستار به تمام پرستاراي بيمارستان، نفري يك ميليون تومن هديه بدن ولي به هر نفر فقط 800 هزار تومن دادن و معلوم نشد به سر اون 200 هزار تومنها چي اومد . رييس بيمارستان به تمام پرستارا ابلاغ كرده كه به دليل كمبود پرستار، هر نفر بايد هر ماه 120 ساعت اضافه كاري انجام بده ولي فقط بابت 70 ساعت پول به ما ميده؛ براي هر ساعت، 15 هزار تومن . »
همكار اين پرستار، در يكي از بيمارستانهاي دولتي آموزشي استان اصفهان كار ميكند و به « اعتماد » ميگويد كه مشكلات اين بيمارستان، مهلكتر از اضافه كاري مجاني يا حق اشعه گرفتن معاون درمان بيمارستان است .« با كمبود انواع دارو توي بيمارستان مواجهيم . هيدروكورتيزون، براي بيمار تنفسي داروي بسيار مهميه ولي بيمارستان ما اين دارو رو نداره در حالي كه داروي گروني هم نيست و شبيه بتامتازونه و چون اين دارو توي بيمارستان ما نايابه، ناچاريم داروي جايگزين و مثلا دگزامتازون به بيمار بديم.»
طبق بخشنامههاي وزارت بهداشت، مسوولان بيمارستانهاي دولتي و آموزشي موظفند تمام اقلام مورد نياز بيماران را با هزينه بيمارستان تامين كنند و هرگونه اجبار به همراهان بيمار براي خريد اين اقلام ممنوع است . پرستار بيمارستان دولتي استان اصفهان ميگويد دفعات بسياري شاهد بوده كه مسوولان بيمارستان به خانواده بيماران گفتهاند فلان دارو يا فلان وسيله در بيمارستان موجود نيست و خانواده بيمار، يا بايد چند روز منتظر بماند تا اين وسيله و دارو توسط بيمارستان تهيه شود يا اينكه ميتواند با هزينه شخصي و از بازار و حتي بازار سياه، اين دارو يا وسيله را بخرد و بياورد .
« بابت تجهيزات و دستگاههاي سنگين مشكلي نداريم ولي سه ساله كه مشكل اصلي بيمارستان ما، كمبود تجهيزات مصرفي و داروي بيمارانه . يك مدت سِرم نداشتيم و سرم براي بيمار سهميهبندي شده بود و بايد يك جور ترياژ ميكرديم كه بين بيماران نيازمند سرم، اولويتبندي كنيم . حالا هم با كمبود داروهاي مخدر و بيحسي مواجهيم. كيفيت اغلب تجهيزات مصرفي و داروهايي كه برامون ميارن، بهشدت افت كرده . كيفيت گرانول شلنگ سرم بهشدت افت كرده و خيلي سريع خراب ميشه و دايم بايد شلنگ سرم رو عوض كنيم . محمولههاي جديد داروي بيحسكننده ليدوكايين به هيچوجه مثل قبل نيست و با اينكه يك دوز مشخص تزريق ميكنيم ولي بيمار، درد ميكشه و كاملا معلومه كه كيفيت دارو بهشدت افت كرده . »
در لايههاي بالاتر، به سطح پزشكان و جراحان بيمارستان كه ميرسد، كمبودها پيچيدهتر ميشود . پيچيده نه به معناي اينكه مثلا تجهيزات گرانقيمتي مثل دستگاه سي تي اسكن ناياب باشد . اتفاقا كمبودهايي از اين دست، در اين سه سال كمتر بوده چون جبرانش، ملموستر و به چشم آمدنيتر بوده . جراح بيمارستاني در يكي از شهرهاي كوچك استان كردستان، براي «اعتماد » از ناياب شدن ابتداييترين ابزار كارش تعريف ميكند؛ ناياب شدن تيغ و دستكش جراحي: « 4 ماهه كه تيغ و دستكش جراحي نداريم يعني من كه روزي يك بار يا هفتهاي چند بار يك بيمار سزارين دارم، تيغ براي جراحي بيمار ندارم ! 4 ماه قبل با هزينه خودم، دو بسته تيغ جراحي خريدم و به اتاق عمل بيمارستان اهدا كردم . بيمارستان ما 5 متخصص زنان داره . من اين دو بسته تيغ جراحي رو قايم كردم كه غير از ما 5 نفر، بقيه جراحهاي بيمارستان بهش دسترسي نداشته باشن تا ما براي سزارين بيمار با كمبود تيغ جراحي مواجه نشيم. وضع دستكش هم همينه . فرض كنين سايز دست ما نمره 6 باشه ولي براي اتاق عمل، دستكش نمره 8 ميارن و مجبوريم از همين دستكش نمره 8 استفاده كنيم . اخيرا، دستكشهاي پودرزدهاي آوردن كه سايزبندي ناقص داشت و معلوم نيست كدوم كارخونه دستكشهاش روي دستش مونده بوده يا با كدوم رانت اين محمولهرو براي بيمارستان فرستاده . البته ما همين دستكشها رو استفاده كرديم چون غير از اين چيز ديگهاي نداشتيم . آيا جراح ميتونه بدون دستكش كار كنه ؟ جراح ارتوپد بايد استخوان رو جراحي كنه و چون در زمان جراحي، بارها و بارها دستكشهاش سوراخ ميشه، در هر نوبت جراحي بايد 4 يا 5 دستكش عوض كنه ولي دستكش، موجود نيست . الان جراحان ارتوپد بيمارستان ما ميگن كه تا دو سه روز بعد از هر نوبت جراحي، دستشون بوي خون ميده چون سهميه هر جراح براي هر جراحي، يك جفت دستكشه و همين يك جفت هم در زمان جراحي سوراخ ميشه و دستكش اضافهاي براي تعويض وجود نداره . »
اين متخصص زنان ميگويد كه دستكش جراحي، يك وسيله ضروري براي حفظ سلامت بيمار و پزشك است اگرچه كه جراحان با دستهاي استريل شده جراحي را آغاز ميكنند و با پوزخندي حرفش را تكميل ميكند وقتي از باقي كمبودهاي بيمارستان ميپرسم و ميگويد: « در بيمارستان ما داروي F2A براي درمان بيماريهاي زنان وجود نداره و بارها براي اين دارو درخواست دادم ولي بيفايده بود و بنابراين، وقتي مادر باردار بعد از زايمان دچار خونريزي شده و من دارويي براي كنترل خونريزيش ندارم، ناچارم براي زنده نگهداشتنش، رحمش رو دربيارم . جراحيهاي غير اورژانسي رو بهطور كامل حذف كرديم چون دستگاه هيستروسكوپ و كولپوسكوپ براي تشخيص بيماريهاي زنان نداريم و به بيمار هم ميگيم كه چون وسايل لازم رو نداريم، بايد براي جراحي به مركز استان بره . دو هفته قبل، مادري از روستا به بيمارستان اومد و گفتم بايد براي جراحي به مركز استان بره . اين مادر در جوابم گفت من شوهر ندارم و بچهام از صبح گوسفند به صحرا ميبره . چطور و با كدوم وسيله برم مركز استان ؟ همين جا من رو درمان كن . به اين مادر گفتم من اينجا امكانات ندارم و جراحي بدون امكانات خطرناكه . مادر بعد از اين جواب من، اصلا از درمان منصرف شد . »
دستمزد اين جراح براي هر سزارين 250 هزار تومان و براي هر كورتاژ تشخيصي 40 هزار تومان است كه اين رقمها هم 7 يا 8 ماه بعد از جراحي به حسابش واريز ميشود .
« با وجود اين كمبودها، يك دستگاهام آر اي ! در بيمارستان داريم . وزارت بهداشت اين دستگاه ام آر اي 18 ميليارد تومني رو براي بيمارستان ما خريد تا وزير بهداشت استيضاح نشه و البته اين دستگاه ام آر اي در حالي در بيمارستان ما موجوده كه در اين بيمارستان جراح مغز و اعصاب نداريم چون جراحي مغز و اعصاب، تجهيزات بسيار پيشرفته و اتاق عمل بسيار پيشرفته ميخواد كه در اين بيمارستان نداريم . »
علي جعفريان؛ رييس بخش پيوند كبد بيمارستان امام در گفتوگو با « اعتماد » از كمبود داروهاي حياتي طي يك سال اخير ميگويد؛ داروهاي برطرفكننده اختلال انعقادي بعد از پيوند كبد كه به مدت 6 ماه ناياب شد و نه در بازار سياه و نه در بازار قانوني دارو پيدا نميشد .
« مشكل ما در دارو، بسيار جديه . در اين يك سال، بارها با كمبود شديد داروهايي مواجه شديم كه داروهاي سادهاي هستن ولي ناياب شدنشون، خطر مرگ بيماران پيوندي رو افزايش ميده چون بعضي از اين داروها، مانع از تشكيل لخته خون در بدن بيمار پيوندي ميشه و ناياب شدنش، مساوي با افزايش سكته مغزيه . »
جعفريان ميگويد علاوه بر اينكه مراكز درماني، مثل پارسال و سال قبلترش، توان جايگزيني تجهيزات نو به جاي اقلام فرسوده و خراب را ندارند، در اين دو سال مشكل جديدي هم اضافه شده است .
« بعضي تجهيزات پزشكي، در ايران توليد ميشه ولي كيفيتي بسيار پايينتر از نمونه خارجي داره و مشكل جديد ما، اينه كه به محض ادعاي يك توليدكننده ايراني ولو اينكه توليدش به بازار نرسيده باشه، بخش دولتي اعلام ميكنه كه به دليل وجود مشابه داخلي، حاضر به خريد دستگاه خارجي نيست در حالي كه ادعاي ساخت يك دستگاه، الزاما مساوي با عملكرد و كيفيت مطلوب نيست ولي با اين حال، از دو سال پيش، بعضي تجهيزات پزشكي پيشرفته ناياب و وارداتش متوقف شده چون دولت ميخواسته از توليد داخلي حمايت كنه . »
محمدرضا ظفرقندي؛ جراح عروق بيمارستان دولتي آموزشي سينا، به « اعتماد » ميگويد كه كمبود تجهيزات پزشكي و دارو، تفاوتي با پارسال ندارد .
« بسياري از داروها و تجهيزات مصرفي مورد نياز بيمارستان و از جمله، پروتزهاي عروقي، داروهاي اوليه درمان سرطان، داروهاي ضدانعقاد و پيشگيري از لخته در اين يك سال ناياب بوده در حالي كه خيلي از اين اقلام، هيچ جايگزيني ندارن يا اينكه جايگزينهاي موجود در بازار، خيلي گرونتر از نسخه پزشكه ولي بيمارستان دولتي، چون پولي براي خريد دارو و تجهيزات و لوازم مصرفي بيمار نداره، خانواده بيمار رو براي خريد اين اقلام ميفرسته و خانواده هم بايد اين وسايل رو با قيمت آزاد بخره . »
جراح عمومي در يك بيمارستان دولتي آموزشي در استان فارس به «اعتماد » ميگويد كه او و همكارانش، ماههاست كه با كمبود سادهترين وسايل مورد نياز جراحي و دارو مواجهند .
«استان فارس 30 تا بيمارستان دولتي آموزشي داره ولي اغلب بيمارستانهاي دولتي استان، نه تنها بخش مراقبت ويژه (ICU) و بخش مراقبت ويژه قلب (CCU) ندارن، امكانات اتاق عملشون هم بسيار ناچيز و سطحيه. بيمارستان 64 تختخوابي در 120 كيلومتري شيراز، اي سي يو و سي سي يو نداره و بيمار تنفسي رو بايد به شيراز بفرستيم چون حتي ونتيلاتور نداريم . دستگاه لاپاراسكوپ فقط براي سه يا چهار شهر استان تامين شده و راديولوژي ويژه اتاق عمل، جز در يك يا دو بيمارستان كل استان، موجود نيست در حالي كه اين راديولوژي، يك وسيله حياتي در جراحي ارتوپدي محسوب ميشه ولي همكاران من به دليل موجود نبودن اين دستگاه، ناچارن جراحي ارتوپدي رو با بدترين وضع انجام بدن . در اورژانس و اتاق عمل اغلب بيمارستانهاي دولتي استان، دستكش استريل جراحي يك كالاي نايابه يا اگر موجوده، با سايزبندي ناقص و از بدترين نوعه . ما نخ استاندارد براي جراحي نداريم و اين مهمترين كمبود در تمام بيمارستانهاي دولتي استانه و غير از يك يا دو بيمارستان، نخهاي نايلوني و از نوع دو صفر و سه صفر، ناياب شده و ناچاريم با نخ هاي از نوع بزرگتر، دوختهاي كوچكتر انجام بديم كه البته يك شيوه كاملا غير استاندارده اما چارهاي نيست چون نخ استاندارد، گرونه و بيمارستانها حاضر نيستن نخ گرون بخرن . بنابراين مجبوريم با نخ ارزونتر و سادهتر اما غيراستاندارد و خارج از رده كار كنيم . »
چسبهاي ترميمي « مِش » براي جراحيهاي ديواره شكم و « دِرن » كه لوله پلاستيكي كوچك براي خارج شدن چرك و ترشحات از زخمهاي شكمي است، پركاربردترين وسايل مصرفي در جراحي عمومي محسوب ميشود اما آقاي جراح به «اعتماد » ميگويد به دليل ناياب شدن اين وسايل در بيمارستانهاي دولتي استان فارس، همراهان و خانواده بيماران وادار ميشوند با هزينه شخصي، اين وسايل را بخرند و به بيمارستان تحويل بدهند چون مسوولان بيمارستانها، به محض گرانتر شدن قيمت يك كالاي مصرفي و البته به دليل حجم بالاي بدهيشان به داروخانههاي بيمارستان، خريد كالا را متوقف ميكنند و مسووليت تامينش را به گردن خانواده بيمار مياندازند . اين جراح عمومي ميگويد كه وضعيت دارو هم بهتر از اقلام مصرفي و پيشرفته نيست چنانكه پزشكان بيمارستانهاي دولتي استان فارس، ناچارند نسخههايشان را با موجودي داروخانه بيمارستان تطبيق بدهند .
« سفازولين، يك آنتيبيوتيك پرمصرفه ولي چندماهه كه در اغلب بيمارستانهاي استان ناياب شده و ناچاريم داروهاي قويتر تجويز كنيم كه البته خطر بيشتري براي بيمار دارن . پنتوپرازول تزريقي كه يك داروي مهم براي بيماريهاي گوارشيه، ماههاست كه در بيمارستانهاي دولتي استان ناياب شده و خيلي از بيمارستانهاي استان، استامينوفن تزريقي ندارن . »
آقاي جراح، حرفهايش را با اين جملهها تمام ميكند: «شرايط كارمون شبيه شرايط جنگيه . كمبود وسايل و دارو در بيمارستانهامون انقدر زياده كه از يادآوريشون ناراحت ميشم و واقعا نميدونم مريض هامون چطور زنده و سالم و بدون شكايت از بيمارستان مرخص ميشن . »