استاد مسعودی را اولینبار در شهریور ماه سال ۱۳۷۷ وقتی که نوجوان بودم، در مراسم خاکسپاری روانشاد، شیون فومنی دیدم که آشنایی و ارتباطی با ایشان شکل گرفت. آن زمان ما استاد مسعودی را زیاد نمیدیدیم، چون ساکن تهران بودند تا سال ۸۰ که قرار بود بعد از سالها، استادان مسعودی و پوررضا در همایش «گراميداشت نهضت جنگل» که در دانشگاه گیلان برگزار میشد، اجراهای مشترکی داشته باشند. در آن اجرا افتخار نوازندگی ویولن را در کنار ایشان پیدا کردم. این اجرا در دو بخش بود؛ یک بخش با استاد پوررضا و یک بخش هم با استاد مسعودی. این تجربه نوازندگی با استاد مسعودی که اجرای خیلی خوب و اثرگذاری هم شد، بهانهای برای دوستی و همکاری من با ایشان شد و میتوانم بگویم بهطور همزمان احساس يك دوست، همكار و شاگرد را نسبت به ايشان داشتم و البته حس پدرانه ايشان به همه اعضاي گروه را بايد به همه آن عناوين اضافه كرد. در سال ۸۲ اجرایی در فستیوال بینالمللی فرهنگ، صنایع دستی و موسیقی، در استانبول ترکیه داشتیم و از آن به بعد هم در اجراها و کنسرتهای کوچک و بزرگی در کنار ایشان حضور داشتم.
تا اينكه در سال ٩٥ با گروهي از دوستان موفق شديم استاد را راضي كنيم كه كنسرتي در زادگاه خود برگزار كند. اين كنسرت طي چند شب در سالني با جمعيت زياد و به نحو مطلوب اجرا و باعث ديدار و تجديد خاطره مردم گيلان با استاد و ترانههاي ایشان شد. سرپرستي گروه در اين اجرا با من بود و عدهاي از نوازندگان برجسته گيلان در آن حضور داشتند.
منظم، دقیق و بهروز
درباره استاد بايد بگويم ایشان فردی بسیار منظم و دقیق هستند و شاید در نسل خود در شمار معدود هنرمندانی باشند که آرشیو کاملی از همه اجراها و ضبطهای خود دراختيار دارند؛ هم به صورت صفحه و ریل، هم نوار کاست و هم فايلهاي مجازی. درحالی که خیلی از افراد همسن و سالشان، با دنياي رايانه بيگانهاند، ایشان تمامی آثارشان را به صورت مجازي طبقهبندی و آرشیو کردهاند. چنین نظمی در کارشان هم مشاهده ميشود. در زمان تمرین بسیار دقیق عمل میکنند و تمام آثار خود را جزء به جزء حفظ هستند و علاوه بر موسيقي كلام، نقش دقيق تمام سازها و روند آغاز تا انتهاي اثر را به دقت به خاطر دارند و به عنوان مثال اگر لازم بود ما به فراخور سازبندی موجود در گروه، بدون آنکه تغییری در کلام ایشان به وجود آید، تغییر کوچکی در تنظيم قطعات ایجاد میکردیم، در لحظه متوجه میشدند و اصرار داشتند آثار را همانطور كه ثبت و ضبط شده و در خاطر نشسته، به گوش برسانند.
استاد در دهه ۸۰ تصمیم گرفتند به رشت برگردند و این به منزله شانسی برای ما بود که بتوانیم از نزدیک با ایشان ارتباط بیشتری داشته باشیم. از دیگر ویژگیهای ایشان، این است که برخلاف بسیاری از همکاران و همنسلان خود، خیلی اهل مصاحبه و گفتوگو نیستند، این درحالی است که بسیار خوشصحبت و خوشمشرب هستند و همه لحظات در كنارشان به خوشي سپري ميشود ولی با این حال تا جاي ممكن تن به ديدار و مصاحبه نمیدهند. بارها شاهد بودم که از طرف منابع رسمی و معتبری از ایشان درخواست مصاحبه و حتي ساختن مستند درباره زندگي و آثارشان شد ولی ایشان نپذیرفتند.
از آنجايي كه معمولا آشنایی ما با افکار و نظرات بسیاری از هنرمنداني که دسترسی کمتری به آنها داريم، از طریق مطالعه مصاحبههای آنها انجام میشود و در مورد استاد مسعودي اين منابع بسيار محدودند، همنشيني اين اقبال را براي ما در پي داشت كه بيواسطه، از نظرات و انديشههاي ايشان درباره موسيقي و حواشي آن به ويژه در زمان اوج فعاليتشان در راديو بهرهمند شويم. من با ایشان در مورد برنامه گلها و ضبطهای رادیویی که داشتند خیلی صحبت میکردم و برایم خیلی جالب بود که از کسی که در بطن این ماجرا بوده پرسوجو کنم که برای مثال هنگام شكلگيري قطعات و در روز ضبط، چه اتفاقی میافتاد؟ کجا میرفتید؟ حال و هوای استودیو چطور بود؟ چه کساني آنجا بودند؟ چه مناسباتی بین مسوولان رادیو و هنرمندانی که برای ارائه کار به آنجا میرفتند، وجود داشت؟ و ایشان هم خیلی جالب و شیوا به من توضیح میدادند به شکلی که میتوانستم همه آن فضا را در ذهنم تصویرسازی کنم.
طرح مضامين بشري
در كارنامه هنري استاد مسعودی شاهد آثاري به دو گویش فارسی و گیلکی هستیم که در برنامه گلها، در آلبومها و همینطور در ترانههای مستقل اجرا و عرضه شدهاند.
آوازهايي كه در كنار نوازندگان برجسته زمان در راديو اجرا كردند از نمونههاي موفق و ماندگار ساز و آواز به شمار ميرود؛ اما ایشان با ترانههای نابی که به گویش گیلکی اجرا كردند نام و صداي منحصر به فرد خود را برای مردم خطه گیلان جاودان ساختند. بخشی از این ترانهها با زندگی و فرهنگ مردم گيلان گره خورده و ورد زبان شده است؛ از اين جهت در شمار خوانندههای انگشتشماری هستند که در حافظه جمعی مردم گیلان ثبت شدند.
اگر بخواهم به طور مشخص اشاره کنم؛ ترانه باشکوه «الله تیتی» که زندهیاد مرتضی حنانه آن را ارکسترال کرده بودند، یکی از شاهکارهای ایشان است كه بعد از گذشت سالها هنوز طراوت خود را حفظ كرده است. ترانههايي هم بودند كه قبل از ايشان با صداي خوانندگان ديگري شنيده شده ولي بعد از بازخواني با صدای ایشان به قدري به خاطر مردم نشسته که اجراهای گذشته را تحتالشعاع قرار دادهاند، مانند ترانه گل پامچال یا ترانه سریال میرزا کوچک خان (كوچك جنگلي) که در ابتدا توسط خواننده دیگری خوانده شده بود ولی در زمان پخش سريال، موج درخواستها از طرف مخاطبان، تهيهكنندگان سريال را بر آن داشت كه از استاد مسعودي دعوت كنند براي اجراي مجدد ترانه. به گواه بسياري از بينندگان در آن زمان صداي استاد جاني تازه به سريال داد و بيراه نيست اگر بگوييم ضامن ماندگاری ترانه «جنگل» در ذهن مردم، صدای «استاد مسعودی» بوده است.
در ترانههاي استاد، شاهد طرح مضامين متنوعي هستيم دربرگيرنده عواطف گوناگون بشري كه به علت برخورداري از زباني ساده و بيتكلف، با همه لايههاي جامعه پيوند خورده و از دغدغهها، رنجها و به خصوص شاديهاي مردم گيلان، با آنها سخن ميگويد و اينگونه رسالت هنري خود را به بهترين شكل به اتمام ميرساند.
شاهد روند بهبود استاد هستیم
و اما در پي نگرانيها درباره حال استاد در اين روزها بايد بگويم اخیرا به ملاقات ایشان رفتم، حالشان خیلی بهتر از قبل است. از روز اول که بستری شدند، من در جریان بودم و به ملاقاتشان ميرفتم و شاهد روند بهبودشان بودم. خوشبختانه در دیدار اخیر خیلی سرحال بودند و مثل گذشته از ایشان انرژی بسیار خوبی دریافت کردم. امیدوارم كسالت به طور كامل رفع شود و به زودی به منزل برگردند و ما بتوانیم همچنان از وجود ارزشمند ایشان بهره ببریم.
* نوازنده و مدرس موسیقی