ترجمه «نقش هفتم زبان» اثر لوران بینه منتشر شد
دیدار با روشنفکران فرانسه در یک رمان
گروه هنر و ادبیات
رمان «نقش هفتم زبان» نوشته لوران بینه با ترجمه ابوالفضل اللهدادی از سوی نشر نو منتشر شد.
این رمان که در کنار عنوان اصلی یعنی «نقش هفتم زبان» عنوان فرعی «چه کسی رولان بارت را کشت؟» را هم روی جلد خود دارد، در سال ۲۰۱۵ در پاریس منتشر شد. کتاب در همان سال انتشار درخشید. جدای از استقبال خوب از کتاب، همان سال دو جایزه انترالیه و فنک را از آن خود کرد. «نقش هفتم زبان» یکی از عناوین مجموعه «کتابخانه ادبیات داستانی معاصر» است که نشر نو منتشر میکند و بیشک، همانطور که دیگرانی هم گفتهاند، ترجمه و انتشار آن از مهمترین آثاری است که این ناشر در حوزه ادبیات خلاقه منتشر کرده است.
رولان بینه، نویسنده این کتاب از نویسندگان فرانسویزبانی است که اللهدادی مترجم قصد داشته با ترجمه اثرش، به بازار نشر ایران معرفیاش کند. داستان ملهم از سانحه تصادف منجر به مرگ رولان بارت است. میدانیم که مرگ بارت، مرگی عجیب و تا اندازه زیادی پرسشبرانگیز بوده. او در روز 25 فوریه 1980 هنگام قدم زدن به سمت خانه در یکی از خیابانهای پاریس با یک ون لباسشویی تصادف کرد. یک ماه طول کشید تا اینکه در ۲۶ مارس همان سال، تابش در برابر جراحات قفسه سینه تمام شد و از دنیا رفت. نکتهای که داستان لوران بینه از آن بهره برده، حواشی مهمی است که این مرگ میتوانسته و میتواند داشته باشد. چه از منظر جنایی و چه از بعد سیاسی، مهم است که نویسنده، فیلسوف، نظریهپرداز ادبی و نشانهشناس شهیر و فرانسوی قرن بیستم قبل از حادثه کجا بوده و در مسیرش عازم کجا بوده. ماجرا زمانی جذابتر میشود که بدانیم او دقایقی قبل از آن از مهمانی ناهار با فرانسوا میتران، یکی از نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۹۸۱ فرانسه برمیگشته است. مقصد بارت، دفتر کارش در کلژ دو فرانس بود و با وجود آنکه میتوان مرگش را یک حادثه دانست اما گفته شده او اسنادی به همراه داشت که شاید علت مرگش آنهم با یک تصادف ساختگی بوده باشند. از اینجا به بعد شخصیتی به نام ژاک بایار به عنوان کمیسر پلیس فرانسه در قصه حاضر میشود و باید به پرونده مرگ رولان بارت رسیدگی کند.
کمیسر بایار باید سند یا اسنادی را که موجب مرگ بارت شدهاند، پیدا کند، چون گفته شده این مدارک، باعث بهخطر افتادن امنیت ملی فرانسه میشوند. به این ترتیب و به واسطه این سند، پای متفکران و روشنفکرانی چون میشل فوکو، امبرتو اکو، جان سرل، لویی آلتوسر، ژاک دریدا و رومن یاکوبسن به این رمان باز میشود.
لوران بینه، نویسنده 53 ساله متولد پاریس که مدرس دانشگاه هم هست، پیش از «نقش هفتم زبان» چهار کتاب منتشر کرده بود. او چند سال پیش ششمین کتابش را هم منتشر کرد.
عناوین فصلهای پنجگانه اصلی کتاب عبارتند از: «پاریس، بولونیا، ایتاکا، ونیز و پاریس» که به پیگفتاری با عنوان «ناپل» منتهی میشوند.
مواجهه کمیسر بایار با روشنفکران نزدیک به بارت در جریان تحقیقات پرونده تصادف از نکات جذاب رمان است که گاهی با طنازی نویسنده همراه میشود. مثلا در بخشی از رمان که کمیسر به کلژ دوفرانس رفته تا میشل فوکو را ببیند و سوالاتی را با او مطرح کند، با دو تالار پر از جمعیت روبهرو میشود که برای گوش دادن به سخنرانی استاد آمدهاند. لابهلای سخنرانی فوکو در باب حرکت «سوژه» به سمت «حقیقت» و «اتصال» عاشقانه آن دو به هم و اینکه «این حقیقت چیزی نیست جز تجلی حضور واقعی خداوندی که خود صادق است» و... راوی به ذهن کمیسر میرود و میپرسد: «آیا این یارو [یعنی فوکو] بیشتر از او [یعنی کمیسر بایار] درآمد دارد؟»
یا بعد از سخنرانی، وقتی فوکو بیاعتنا به درخواست کمیسر از پلهها بالا میرود و متظاهرانه و برای شنیده شدن صدایش از سوی همه حاضران پاسخ میدهد: «نمیپذیرم که قدرت من را محدود کند.» بایار بازوی او را میگیرد و میخوانیم: «... حضار میخندند... فوکو میایستد و سکوت میکند. تمام بدنش سفت شده است. به دستی نگاه میکند که بازویش را چنگ زده، انگار جدیترین مورد نقض حقوق بشر از زمان نسلکشی کامبوج است.»