كيهان خانجاني
1.
پاتوق شعر و نقاشي و نقالي و شاهنامهخواني در ايران پيشامشروطه، قهوهخانههاي دوران قاجار و صفوي و حتي پيش از آن بودند. در دوران پسامشروطه، يكي از پاتوقهاي روشنفكري چاپخانهها بود. در اتاقكي كه مسوول آنجا داشت و سر و صداي دستگاههاي چاپ در آن كمتر به گوش ميرسيد و اهل كتاب و سياست و هنر ديدار ميكردند و چاي و سيگار و گپ و تبادل نشريه يا اعلاميه يا كتابي. سپس در ساليان دهه بيست و سي، همانند اروپاييان به كافهها رفتند.
برگزاري نخستين جلسه داستان تاريخ ادبيات ايران را بايد كه به نام صادق هدايت نوشت. همچون آغازگري بسياري از مقولهها، او نخستين آغازگر يا از نخستينها بود. جلسههاي كافه فردوسي و نادري و... به محوريتش، هيچ كم از جلسات داستان به رسم معمول اكنون نداشتند؛ زمان و مكان مشخص داشت، متنهايي ميخواندند و نقد رد و بدل ميشد، صحبت از آثار تازه بود و تبادل كتاب ميكردند، توليدشان در مجلات سخن و موسيقي به چاپ ميرسيد و كتابهايي براي ترجمه، غالبا به پيشنهاد وي، به برخي از اعضا داده ميشد. اينها كه گفته آمد، اگر از ويژگيهاي يك جلسه داستان نيست، چيست؟
حلقه جُنگ اصفهان نيز چنين كردند و قرار گرفتن مترجمان و مولفان و شاعران در كنار هم، سبب سواد بينارشتهاي شد و داشتن مجله، سبب خروجي توليد و به معرض نقد زمانه گذاشتن. در فضاي بسته دهه شصت، هوشنگ گلشيري و دوستان حلقه پنجشنبههاي تهران چنين كردند و ماحصلش چنان بود كه هنوز ميتوان گفت مهمترين جريان جمعي مدرنيستي داستان كوتاه ايران بودند؛ و همچنين بوده است حلقه داستان شيراز و شهرهاي ديگر.
در رشت نيز چنين بود و ساليان دهههاي چهل و پنجاه، پاتوق روشنفكري اهل ادبيات، البته ممزوج با سياست، بيشتر در «كافه نشاط» بود؛ جايي كه اكنون بانك ملي شده است در حد فاصل باغ سبزهميدان و ميدان شهرداري، نبش كوچه نوشتافزار آپادانا. بعدها در نيمه دهه هفتاد تا نيمه دهه هشتاد، فضاي فرهنگي اندكي گشوده شد و اهل هنر توانستند زير سقفهايي مستقل گرد هم آيند؛ و همين شد سببساز تشكيل «كانون داستان چهارشنبه رشت» و ماحصلش نسلي جديد است در ادبيات داستاني گيلان.
2.
به جلسات داستان ميرويم تا سنت داستان بياموزيم و آن را پشتسر بگذاريم و به سخن تازه دست يابيم. شاعر مدرن، ساز و كار شعر كلاسيك ميآموزد، نه براي اينكه آن گونه بسرايد. حتي «براي رد فلسفه، بايد فلسفه دانست.» ملزومات عناصر داستان را بدانيم اما شرط اصلي، چنته زيستي ماست، پشتكار و مطالعه و تجربهگرايي ماست، فاعل بودن ماست.
ايراد وارد است بر جلسهاي كه بخواهد داستاننويسان را به مانند گرداننده جلسه، يا به مانند همديگر يا به مانند قاب و قالبي خاص درآورد. فاكنر به يكي از مدرسان گفت: «داستان نوشتن ياد ميدهي يا نويسنده شدن؟» جلسه داستان موضوع و شخصيت و فضا نميدهد، چرا كه زيستِ آنها از كشف آنها مهمتر است. جلسه داستان مضمون نميدهد، چرا كه امري ايدئولوژيك است. جلسه داستان سبك نميدهد، چرا كه برخورد هر شخص با زبان، امري دروني و خاص اوست. جلسه داستان نه ايستگاه عوارضي است، نه پليس راه، و نه حتي جاده؛ تابلوهاي كنار راه است. «خود راه بگويدت كه چون بايد رفت.» آنچه در جلسات داستان مهم است «بلندخواني» بر سر جمع است؛ چرا كه به قول سوزان سانتاگ سبب ايجاد صداي سوم، مابينِ نويسنده و خواننده ميشود و اين صدا را به نقد و بررسي مينشينيم تا سببسازِ مقولهاي مهمتر شود به نام بازنويسي.
گرداننده جلسه داستان كسي است كه تجربه شكست خود را با ديگران به اشتراك بگذارد. انتقال صادقانه تجربه شكست، از هر نسل، در عالم هنر و سياست و... بسيار كاراتر است تا نشان دادن راه پيروزي. هر كس و هر نسل در نهايت راه خود را ميرود و درست نيز همين است، اما دانستن تجربه شكست ديگران سبب ميشود به حماقتِ دوبارهآزمايي دچار نشويم، چرا كه «بار نخست تراژيك و بار دوم كميك است.»
گرداننده جلسه داستان كسي است كه نويسنده داستان را در جايگاه خود قرار ندهد، بلكه خود به جايش قرار بگيرد، بتواند با او همذاتپنداري كند و بگويد در اين راهي كه ميروي، با چنين نقش هايي كه داري به چنان درونمايهاي كه ميانديشي، اين ابزار را پيشنهاد ميدهم.؛ فقط پيشنهاد. همين؛ تمام! گرداننده يك جلسه داستان تنها بايد ناخودآگاه نويسنده را به خودآگاهش آورد. داستان در درون اوست، ميتواند مجسمه داوود را از درون خود بركشد.
اقل حسن جلسه داستان، كتاب خواندن، كتاب خوب خواندن، خوب خواندنِ كتابِ خوب، لذت بردن از امكانهايي به غير از موضوع و تعليق و حسآميزي (تكنيك و سفيدي متن و نشانهها و...) است. در روزگاري كه از كمبود سنديكاهاي مستقل فرهنگي به شدت در رنجيم، جلسه داستان اندكي از اين مهم را جبران ميكند و اين خود گامي به پيش است. صندليهاي جلسه را مدور بچينيم تا رخ در رخ و چشم در چشم، به نقد و تمرين گفتوگو بنشينيم. گرداننده جلسه نيز به مانند باقي اعضا، داستان منتشر نشده از خود را بخواند و به نقد بگذارد و بباوراند: ملاك، فقط و فقط متن است و بس.
و از مهمترين ويژگيهاي جلسه داستان، مقاومت در مقابل سانسور است كه نويسنده با خود بگويد لااقل جايي هست تا مرا بشنوند.
3.
از همان زمان كه مدرنيته و هنر مدرن، به صورت ترجمه و حضور هنرمندان، از راه تفليس و قفقاز وارد گيلان شد، به غير هنر هميشگي شعر، هنرهايي چون نقاشي و نمايش و موسيقي و فنوني چون ترجمه و پژوهش و روزنامهنگاري، بيشترين هواخواه را ميان اهل هنر و فن و مخاطبانشان داشته، و بازخوردش به شكل كمي و كيفي مشهود بوده است.
اما در گيلان، زماني با آثار داستاني روسها محشور شديم كه هنگام افول نويسندگيشان بود و ديگر از آن شكوه ادبيات دوران تزاري و دوران پساانقلابي پيشااستاليني خبري نبود. پس آنچه از همسايه ما را رسيد چيز چنداني به لحاظ ادبيات خلاقه مدرن نداشت. اما در نقاشي، نمايش، موسيقي، روزنامهنگاري، ترجمه و تحقيق، سنت روسها و بهويژه ارامنه بر هنرمندان اين استان تأثير مطلوب گذاشت.
غالب نويسندگان گيلان مانند بسياري از نويسندگان ايران، به دنبال سنت نويسندگان دوران تزاري و پيش از تصفيههاي 1930 همچون بابِل و بولگاكف و سولژنيتسين نرفتند؛ پس بيشترِ موضوعات داستانهايشان از اين قرارند: تضادِ فقر و قدرتِ ارباب / شاه با رعيت / ضدشاه، در روستا و حتي شهر. مترجمان ما نيز پسندشان چنين بود و عجيب اينكه تقريبا تمام اين داستاننويسان و مترجمان، برعكسِ نويسندگان جنوب در مواجهه با زبان انگليسي، حتي رابطه زباني با روسها برقرار نكردند.
داستان از بدو ورود مدرنيته به اين استان، با گيلانيان بوده است اما هنر اول آنان نبوده است. نويسندگان اين ولايت معمولا هنر يا فني مكمل همزمان با داستاننويسي داشتهاند. با اين همه، در دورههاي مختلف دست و بال نويسندگان اين خطه خالي از داستان نشده است. بر اين اساس، از آثار پيش از دهه پنجاه ميتوان تكداستانهايي ماندگار برشمرد. اما مجموعهداستانهاي دهه پنجاه كيفيتي بهتر دارند: «روز جهاني پاركشهر و زبالهداني 1351» از مجيد دانشآراسته؛ «بعد از آن سالها - 1352» از حسن حسام؛ «سوگواران - 1354» از ابراهيم رهبر و...
«كانون داستان چهارشنبه رشت» با چنين پشتوانهاي كارش را آغاز كرد. جلسهاي مستقل است كه از سال 1382 كارش را آغاز كرده و تاكنون بيوقفه تشكيل جلسه داده و هيچ گروه داستاني در تاريخ گيلان و در بسياري از نقاط ايران، چنين زماني بيانقطاع را پشتسر نگذاشته است. چاپ 25 جلد مجموعه داستان و رمان اعضا با ناشراني چون آگه، افراز، بهنگار، پيدايش، ثالث، چشمه، روزنه، مهري، نشانه، نيلوفر و... انتشار دو جلد گزيده داستان، گردآوري دو جلد گزيده داستان (زير چاپ)، انتشار چهار جلد مجموعه مقالات، بخشي از كارنامه اين كانون است. دعوت از نويسندگان و مـنتقدان و مترجمان كشور از جمله امير احمديآريان، بهزاد بركت، منيرالدين بيروتي، احمد بيگدلي، وحيد پاكطينت، محمد تقوي، مريوان حلبچهاي، محمود حسينيزاد، ابوتراب خسروي، كامبيز درمبخش، مهيار رشيديان، عنايت سميعي، محمد شريفي، نايب شيرازي، محمدرضا صفدري، صمد طاهري، پوريا عالمي، مهدي غبرايي، احمد غلامي، رضا كاظمي، شمس لنگرودي، مهسا محبعلي، انوشه منادي، حميدرضا نجفي، ايرج نوبخت، عليرضا نيكويي و... همچنين بايد ياد كنم از دريافت و يا نامزدي جوايز ادبي چون هوشنگ گلشيري، احمد محمود، اصغر عبداللهي، مهرگان ادب، صادق هدايت، شيراز، اصفهان، مازندران، زنو، نارنج، واژه و نيز دريافت تنديس «جايزه ادبي نارنج» به عنوان بهترين جلسات داستان ايران در سالهاي 1394 و 1400.
* نويسنده و دبير كانون
داستان چهارشنبه رشت