يادداشتي بر «در جستوجوي كلينگزور» رمان خورخه وُلپي
جهنمِ اتمي
ايده برقي
رمان علمي-تاريخي «در جستوجوي كلينگزور» با ايدهپردازيها و خيانتي كه به تصوير ميكشد، اثري جاهطلبانه است. خورخه وُلپي، نويسنده پركار مكزيكي، متولد ۱۹۶۸ است. او در نخستين اثر خود به زبان انگليسي كه برنده جوايز متعددي شد و به يكي از پرفروشهاي بينالمللي در سال 2007 تبديل شد، به شكل عجيبي هيچ اشارهاي به مكزيك نميكند. ولپي جزو آن دسته از نويسندگان امريكاي لاتين به شمار ميرود كه از سبك رئاليسم جادويي و ساير گرايشات ادبيات امريكاي لاتين فاصله گرفته است تا جايي كه تعريف بورخس از هويت آرژانتينياش را تنها يك كنجكاوي درباره جهان ميداند تا اينكه آن را اداي دين وطنپرستانه او براي اثبات ريشههايش تلقي كند.
براي مكزيكيها، با تاريخي غنيتر از آرژانتين، بازگشودن دريچه افكار به سوي جهان دشوارتر از باقي ملتها بوده است. با اين حال اگر دي.اچ. لارنس يا گراهام گرين قادرند داستانشان را در مكزيك روايت كنند، چرا يك نويسنده مكزيكي نتواند درباره اروپا قلمفرسايي كند؟ آن هم وقتي زندگي در كلانشهر مكزيكوسيتي به اندازه هر جاي ديگري جهاني شده است.
ولپي با تلاش براي ساخت بمب اتمي در آلمان نازي بر نقطه حساس قرن بيستم انگشت گذاشته است. او اين لحظه مهم را به گفتوگوي مخفيانه ميان «بور» فيزيكدان و هايزنبرگ گره زده است و هوشمندانه اين نشست را به سمت مسووليت علمي در جنگ در تحقيقات نورنبرگ هدايت ميكند تا به تلاش براي ترور ناموفق هيتلر برسد.
راوي، اين داستان تاريخي جذاب را با تمثيلي درباره خير و شر از «پارسيفال واگنر» و داستاني فرعي از شور و خيانت بيان ميكند. ولپي به صورتي در سراسر داستان به تئوري نسبيت انيشتين، فيزيك كوانتوم، اثبات گودال و اصل عدم قطعيت هايزنبرگ اشاره ميكند كه شخصيتهاي داستان هرگز متوجه اين موضوع نميشوند و عجيب آنكه در خلال داستان حتي يك مرتبه هم به مكزيك اشاره نميشود.
بدون شك پشت اين داستان انديشهاي چنان جاهطلبانه وجود داشته كه سرانجام آن حتي ميتوانست به عنوان مقالهاي تحقيقاتي ختم شود، اما اينگونه نشد و رمان ولپي با تمركز بر عملكرد شخصيتهاي داستان و تحقيق در مباحث آكادميك بهويژه تاريخ و علم از رئاليسم جادويي و ديگر گرايشهاي ادبيات امريكاي لاتين فاصله گرفته است.
از عنوان داستان «در جستوجوي كلينگزور» درمييابيم كه با داستاني پر از تعليق با درونمايه واقعيت مواجهيم؛ جستوجوي معروف با نام رمز تحقيقات نازيها و در نتيجه داستاني تاريخي كه مرز ميان تخيل و واقعيت در آن از ميان برداشته شده است. راوي رمان ولپي رياضيداني آلماني است كه در حاشيه اين درام از بازجوييهاي خود در ۱۹۴۶ توسط فرانسيس پي بيكن، فيزيكدان امريكايي كه در پروژههاي علمي و اتمي هيتلر شركت داشته پرده برميدارد و سپس به خيانت خود حين جستوجوي كلينگزور اشاره ميكند. اين دو دانشمند از لحاظ پيشينه شباهتهاي مبهمي با يكديگر دارند، اما در اين رمان دغدغههاي روانشناسي در درجه دوم اهميت قرار دارد.
بيشتر رمان به شكل ديالوگ است و خواننده اطلاعات لازم را از طريق مكالمهها به دست ميآورد، اما طرح گويا و آشكار داستان به آن عمق ميبخشد. كتاب تقريبا با نظر بورخس درباره نوشتن و فيزيك آغاز ميشود، گفتوگويي كه ابتدا پيچيده و حتي كمي بيمعنا به نظر ميرسد؛ زيرا كه شخصيتها بسيار شبيه به هم هستند و به جزييات دقيقي اشاره نميشود، اما از نيمه كتاب به بعد، ولپي هوشمندانه با وارد كردن احساسات مخرب به زندگي شخصيتها داستان را جذابتر ميكند و با اينكه ماجرا در رابطه با ماجراي معروف و تكراري آلمان نازي است، در هشتاد صفحه آخر داستان نميتوانيد كتاب را زمين بگذاريد.
بيشتر نويسندگان امريكاي لاتين امروزه ناچارند كتابهاي خود را در اسپانيا منتشر كنند تا به قدر كافي در سراسر قاره خوانده شود و درآمد كافي براي نوشتن كسب كنند. ولپي هم براي رسيدن طيف وسيع خواننده مسير درستي را پيموده است. او رمان «در جستوجوي كلينگزور» را در سال 1999 منتشر كرد و ترجمه انگليسي آن هم در سال 2007؛ ترجمه فارسي محمد جوادي نيز از روي ترجمه انگليسي صورت گرفته و در سال جاري از سوي نشر نون منتشر شده است. ولپي با وارد كردن شور و احساسات و صفات انساني در دانشمندان و اينكه چطور عواطف درنهايت سرنوشت همه چيز را تحت تاثير خود قرار ميدهد، اثرش را خواندني و جذاب ساخته است.