من و مقامِ رضا بعد از اين و شُكرِ رقيب
علي ربيعي فعال سياسي اصلاحطلب با ارسال دلنوشتهاي نسبت به فوت برادرش واكنش نشان داد و نوشت:
شنيدهام سخني خوش كه پيرِ كنعان گفت
فِراق يار نه آن ميكند كه بتوان گفت
حديثِ هولِ قيامت كه گفت واعظِ شهر
كنايتيست كه از روزگارِ هجران گفت
من و مقامِ رضا بعد از اين و شُكرِ رقيب
كه دل به دردِ تو خو كرد و ترك درمان گفت
سالهاست با از دست رفتنها خو گرفتهام. وقتي كسي از كنارمان ميرود و تنهايي به خاك سپرده ميشود، خاطراتش تا هميشه ميماند و هرگز فراموش نميشود. ديوارها، كوچهها، گذرگاه و هر جايي كه با كسي خاطره داشته باشيم، با تو ميمانند.
ما خانوادهاي در جنوب شهر، و دو برادر بيشتر نبوديم. هنوز دوران سوم دبيرستان را طي نكرده بود كه به مدرسه شبانهروزي رفت. با پشتكار در دانشگاه علم و صنعت پذيرفته شد اما به دليل فعاليت مذهبي، سياسي و مبارزه اخراج شد. بعد از انقلاب هم به جهاد و سپاه رفت و تا آخرين لحظات هم در قرارگاهها به سر برد.
علاقه وافري به حوزه آموزش داشت و به دليل همين علاقه مسووليت ستاد دافوس را بر عهده گرفت و تا آخرين لحظات فعاليت آموزشي را دنبال ميكرد.
با اين همه او و امثال او بسيارند كه در هياهوها گم شده و در اكنونزدگيهاي اين روزها، گذشتههاي پررنج و مشقتشان در قضاوتهاي برساخته فراموش ميشود. او مانند بسياري از همنسلهاي خود تا به ياد دارم پوتين به پا داشت. در تمام اين سالهاي بيماري رنج بسيار كشيد و من اكنون در سوگ خاطراتم نشستهام.