ادامه از صفحه اول
برسد به دست رييسجمهور
در چند روز گذشته به دفعات در رسانهها به رييسجمهور منتخب پيشنهاد شده بود ، اين است كه آقاي پزشكيان بايد لحظه تحويل دولت گزارش كاملي از وضعيت كشور در همه بخشها از قيمت كالاهاي اساسي، دلار، سكه، خودرو، مسكن خصوصا وضعيت طرح مسكن ملي، اشتغال، اينترنت، نا ترازيها، از صندوقهاي بازنشستگي گرفته تا انرژي اعم از بنزين، گازوئيل، گاز، برق و وضعيت آب و محيط زيست كشور و همچنين ميادين مشترك نفت و گاز با همسايگان، قيمت فروش نفت و خلاصه تمام بخشهاي داخلي و بين المللي، تهيه و به صورت رسمي به مردم ارائه بدهد تا مردم واقعيت را بدانند. البته مردم قطعا واقعيت را ميدانند اين گزارش براي بستن دهان مديراني است بيعرضه و بعضا پرمدعا و طلبكار كه در آينده نتوانند با آمارسازي و دستاورد سازي دولت منتخب مردم را تخريب كنند. مردم بايد بدانند كساني كه حتي به قول و عده خود هم وفا ندارند، آمده بودند كانديدا هم شده بودند و كلي هزينه روي دست بيت المال گذاشتند كه تا آخر انتخابات بمانند و نگذارند مسعود پزشكيان رييسجمهور شود، ولي چون ميدانستند كه در بين مردم جايگاه و رايي ندارند كنار رفتند تا بلكه پستي و سهمي از دولت احتمالي آقاي جليلي داشته باشند، خودشان و يارانشان در قرارداد كرسنت و دهها مورد ديگر چه خسارتهاي جبرانناپذيري به ايران عزيز زدند و چه مصيبتهاي عظيمي بر سر اين مردم آوار كردند.
دولت پزشكيان بايد اقتصاد را پيشبيني پذير كند
يكي ديگر از دلايل قابل پيشبيني نبودن اقتصاد كشور، تصويب قوانين و صدور بخشنامهها و دستورالعملهاي پرشمار است كه همه را سر درگم كرده است.
براي مثال در بخش ارز، تغييرات پي درپي دستورالعملها كه حتي بعضا به روز هم رسيده است، هم بانكها را گيج كرده و هم بخش خصوصي را! چرا نبايد كشور ثبات تصميمگيري داشته باشد تا اقتصاد قابل پيش بيني شود؟ جالب اینکه يكي از دلايل ازدياد پروندههاي قضايي در بخش ارز هم، مربوط به صدور بخشنامههاي پرابهام و پرشمار بانك مركزي و وزارتخانههاي مرتبط بوده كه هم بخش خصوصي و هم بانكها را درگير كرده است. پس اگر دولت جديد خواهان جذب سرمايهگذاري و رشد اقتصادي است بايد ارز را تكنرخي كند، قوانين و دستورالعملهاي اقتصادي و ارزي را با ثبات و شفاف كند، تصميمگيريهاي خلقالساعه را به كناري بنهد و به جاي آن، تصميمات اعتمادبخش بگيرد، روابط تجاري با جهان را تسهيل و مشكل FATF را حل كند. در اين صورت ميتوان ادعا كرد كه اقتصاد ايران قابل پيش بيني شده است.
رييس اسبق شوراي هماهنگي بانكها و مديرعامل پيشين بانك ملي ايران
غزه نمايشگاه حقوق بشر غرب!
در ايران كه حمله نظامي را خطرناك يافتهاند شديدترين تحريمهاي ممكن را وضع كردهاند و با ترفندي تاريخي، محاسباتي جلوی روسيه نهادند كه به جنگ ترغيب شود تا همواره درگير باشد و امكان مزاحمت برايشان نداشته باشد.داعش پس از حمله به عراق و سوريه متولد شد و در حالي كه تندترين شعارها را ميداد به شكلي اعجابآور حتي يك گلوله به سمت اسراييل شليك نكرد و در عوض تا توانست از مسلمانها كشت وبهانه بسياري خوبي براي استمرار حضور غربيان در منطقه فراهم آورد. چين هنوز از اصطكاك با غرب دوري ميكند و تاكنون موفق شده است به اين وسيله از اتلاف منابع خود و توقف پيشرفتش جلوگيري كند. تصوير نشان داده شده درجملات كوتاه بالا كاملا نشان ميدهد كه غرب يك ديكتاتوري در جهان برقرار كرده و بدون كوچكترين رودربايستي ميزند، ميكشد، تحريم و تحقير ميكند و... همه ابنای بشر به جز غربيان و عواملشان را انسان درجه 2 ميداند. متاسفانه سطح درك عمومي در جهان سوم هنوز به آن حد نرسيده است كه با مبارزهاي هوشمندانه و تاريخي جلوی اين ديكتاتوري را بگيرند و ملتها صاحب منافع و آزادي در تصميمهاي خود شوند.جالب اينكه غرب با كشورهاي ديكتاتور كه حداقل در منطقه ما زيادند هيچ مشكلي ندارد و بهترين روابط را با آنها برقرار كرده است! مشكل غرب نه حقوق بشر درجهان سوم است و نه دموكراسي و حتي تضیيع حقوق زنان. هركجا چون گاو شيرده (تعبير ترامپ) باشند با آنها رقص شمشير ميكند و 400 ميليارد دلار قرارداد ميبندد و هر كجا مخالفتي بروز كند با انواع روشها سياستش ميكنند. اگر در جهان سوم هم به ملتها تكيه شود وبه جاي منافع حاكمان منافع عمومي در اولويت باشد وقانون معيار عمل قرار گيرد افزون بر پيشرفت جوامع استقلال جدي هم به دست ميآيد و جلوی يكهتازي غرب گرفته ميشود. اينكه نزديك به 2 ميليارد مسلمان نميتوانند از شكنجه و كشتار روزانه همكيشان خود جلوگيري كنند فاجعهاي است كه علل و دلايل آن را بايد در مناسبات دروني جوامع جهان سوم جستوجو كرد. اسراييل از هر انتخاباتي در كشورهاي همسايه خود متنفر است و خوش دارد در اين كشورها حقوق بشر لگدمال شود و اسباب آگاهي و پيشرفت هرگز فراهم نشود.
به عمل كار برآيد نه به آمار، يار!!
از انتصابهاي ناهمگون با ذات فرهنگ و هنر تا برنامهها و اولويتهايي كه هيچ سازگار نبوده و نيست بار روح اين عرصه غريب و همچنين اينكه در پيش گرفتن سياستهاي فرهنگي كه عقل حيران ميماند از درك آن! امان و صد امان! اجازه بفرماييد براي درك و ترسيم بهتر اوضاع جاري و عمق فاجعهاي كه فرهنگ و هنر به آن دچار شده متوسل شوم به تجربه شخصي چند روز پيش خويش كه فقط يك مورد كوچك از درياي مصائب و نابهسامانيهايي است كه اين روزها بر اين عرصه ميگذرد. با اين پيشتوضيح كه در مناطق دورمانده از توسعه چون استان سيستان و بلوچستان كه تهي بوده و هست از زيرساختهاي فرهنگي و هنري و محروم است از هرگونه ابزار و امكانات حداقلي در اين زمينه، شهروندان آن ناچار خواهد بود يا دست بشويند از علاقهمنديهاي خويش يا اينكه باید با پرداخت هزينههاي گزاف نيازهاي ولو جزیی خود را در جايي غير از استان بجويند كه همين نابرابري مضاعف سبب سرخوردگي استعدادها شده و نيز دست شستن از علايقشان. آه اي مظلومان! باري، چند روز پيش براي تهيه و دسترسي به برخي كتب يكي از نويسندگان شهير و معاصر ايراني رجوع کرده به كتابخانه عمومي شهري كه از قضا يكي از فرهنگ محورترين شهرهاي استان سيستان و بلوچستان است و استعدادهاي فراواني دارد در ادبيات، هنر، نويسندگي و شعر و امثالهم و نيز حرف بسيار براي گفتن. در همان نگاه نخست پيدا بود كه كتابدار كتابخانه و نيز مسوول آن هر دو حتي نام آن نويسنده مشهور و نيز محبوب ايراني را حتي يكبار هم نشنيده بودند چرا كه براي سرچ كليدواژه چندين بار نام نويسنده را از بنده سوال کردند و نيز اينكه در چه ژانري فعاليت دارد تا سرچ كنند نام مورد نظر را! واي بر ما! پس از چند بار تكرار نام نويسنده توسط بنده و حصول اطمينان از درست بودن كليدواژه، نتيجه جستوجوي كتاب در سامانه كتابخانه شد عدم موجود بودن كتب اين نويسنده شهير. احتمال دادم كتب نويسنده در ميان دهها هزار كتاب موجود در كتابخانه هست ولي شايد ثبت سيستم نشده باشد چرا كه بارها چنين تجربههايي را داشتهام؛ بنابراين به بخش مربوطه رفته و مشغول جستوجوي فيزيكي كتابهاي مورد نظر شدم كه حتي پنج دقيقه نتوانستم در آن گرماي نزديك به 50 درجه ادامه بدهم كار جستن را چرا كه به گفته مسوول كتابخانه چند روزي ميشد سيستم سرمايشي آن بخش از كار افتاده! اي دل غافل! به ديگر كتابخانه دولتي شهر مراجعه کردم كه نتيجهاي جالب توجهتر از اين داشت چرا كه تنها نيروي آن به مرخصي شش ماهه زايمان رفته و كليد نيز دست ايشان بود و امكان دسترسي به كتاب تا آن زمان هم غيرممكن! به كجاي اين شب بياويزم قباي ژنده خويش را !!! خلاصه جان كلام پس بايد گفت به عمل كار برآيد نه به آمار؛ يار! حال اين آمارسازي و ارقامبازي و نيز اين همه پريشان احوالي و نابهساماني موجود در سيستم اداري و مديريتي بيشتر برميگردد به عبارت معروف «هيچ چيز سر جاي خود نيست.» كه همواره يا از روي گلايه و يا اينكه از سر عدم رضايت بر سر زبانها نشسته و بيگمان همه مصائب مبتلا به اين ملك نيز برميگردد زير سر همان. به هر روي كوتاه كنم سخن را؛ كه اگر مديران ما با كتاب اين گونه بيگانه نبودند و كتابدارانمان نيز با نام اهل قلم و فن خود آشنا، بيترديد همه چيز سرجاي خود قرار ميگرفت و اكنون نيز حال و روز ما اين نميبود كه فقط در آمار ركورد ميشكنيم نه در عمل خويش؟! خير پيش.
بازگشت نخبگان و سلبريتيها مسيري براي وفاق ملي
لذا، برداشتن اين محدوديتها و ايجاد فضايي آزاد و محترمانه ميتواند زمينهساز بازگشت بسياري از اين افراد به كشور شود. با توجه به نقش برجستهاي كه سلبريتيها و نخبگان در جامعه دارند، بازگشت آنان ميتواند تأثيرات مثبتي بر روند توسعه و پيشرفت كشور داشته باشد.
در همين راستا، دولت آقاي پزشكيان به عنوان يك نقطه عطف در تاريخ كشور، بارقهاي از اميد و تحول را به همراه آورده است. اگر بتوانيم با مهاجرت معكوس مواجه شويم و بازگشت نخبگان و سلبريتيها را به كشور تسهيل كنيم، طبيعي است كه موج مهاجرت و فرار مغزها نيز متوقف يا حداقل كاهش خواهد يافت. اين امر نه تنها باعث ميشود افرادي كه در داخل كشور ميمانند براي پيشرفت و آباداني كشور مفيد باشند، بلكه بازگشت نخبگان نيز موجب افزايش توانمنديهاي علمي، فرهنگي و اقتصادي كشور خواهد شد.
بنابراين، همه دستگاههاي مربوطه از شوراي عالي ايرانيان خارج از كشور و وزارت امور خارجه تا وزارتخانههاي فرهنگ و ارشاد اسلامي، ورزش و جوانان و دستگاههاي امنيتي بايد يك برنامه جامع با آغوش باز داشته باشند. اين برنامه بايد شامل تسهيل بازگشت نخبگان، فراهمسازي شرايط كاري مناسب، احترام به كرامت انساني و حفظ امنيت آنان باشد.
در نهايت، بايد توجه داشت كه بازگشت اين افراد تنها با اعمال سياستهاي حمايتي و ايجاد فضاي امن و آزاد ميسر خواهد بود. بنابراين، دستگاههاي متولي بايد با برنامهريزي دقيق و مدبرانه، زمينه بازگشت نخبگان و سلبريتيها را فراهم آورند و از ظرفيتهاي آنان در جهت توسعه و پيشرفت كشور بهرهبرداري كنند. بازگشت نخبگان و سلبريتيها نه تنها يك فرصت براي كشور محسوب ميشود، بلكه ميتواند به عنوان يك نقطه عطف در تاريخ كشور ثبت شود و مسير جديدي را براي آيندهاي روشنتر ترسيم كند.