كجا به دنبال ايده ميگرديد؟
هيچوقت به دنبال ايده نيستم، بلكه ايده خودش ميآيد. مثلن در زلزله مهيبي كه در رودبار رخ داد، دوستانم در «صليب سرخ» از من خواستند كه پوستري براي اين فاجعه طراحي كنم. هر چه به دنبال ايدهاي بودم كه به شيوه «غيرمستقيم» عمق فاجعه را نشان بدهد، چيزي به فكرم نرسيده بود. تا اينكه يك روز، در منزل پسرم، گلدان گل سرخي ديدم و آن گلدان را از پسرم گرفتم و از بالاي نردبان به زمين پرتاب كردم؛ و همان صحنه انهدام گلدان و گل سرخ و ريشههاي آن را كشيدم و شد پوستري براي آن واقعهدلخراش براي «صليب سرخ». ايده خودش ميآيد و من فقط آن را پردازش ميكنم.
از نظر حرفهاي، چه شخصي بيشترين تأثير را بر شما گذاشته است؟
اعتقاد دارم كه پانصد سال دير به دنيا آمدهام، و استادم در تمام زمينهها لئوناردو داوينچي است كه از او بسيار ياد گرفتهام.
بزرگترين درس زندگي را از چه كسي گرفتيد؟
از مادر. از ذاتِ مادر. مادر من، مادر شما، و ...، كه فداكاري، مهرورزي، مهرباني و شادي ـ تا جايي كه جانش را براي فرزندش ميدهد ـ را از او دريافت كردهام. مادر دربرگيرنده تمام صفات نيك دنيا است.
بزرگترين دستاورد شما در حرفهتان چيست؟
تعليمي كه دادهام. تمام افتخارم از حرفهام، آموزشي است كه دادهام. من چهرههايي تربيت كردهام كه آينده مملكتم و ذخيرهاي براي آينده هستند. اين بزرگترين افتخار من است.
بزرگترين دستاورد شما در زندگي چيست؟
سعي كردهام معناي وجدان را از كودكي براي فرزندانم توضيح دهم و نهادينه كنم. چون وقتي انسانِ باوجداني باشي، همه دريافتهايت درست خواهد شد.
فلسفه شما در حرفهتان چيست؟
انعكاس. «به كوه آواز خوش ده تا خوش آيد». به فلسفه انعكاس خيلي اعتقاد دارم، چون هر كاري كه ميكني به شما برميگردد. براي همين، هر كاري كه ميكنم، آن را با مسووليت فراوان و به خالصانهترين شكل ممكن انجام ميدهم، و تمام آثارم در بهترين شكل ممكن انجام شده است.
فلسفه شما در مورد اوقات فراغت چيست؟
در اوقات فراغت، زندگي ميكنم. گاهي شعر ميسرايم، كمي ساز ميزنم، لحظاتي با دوستانم صحبت ميكنم، و زماني كتاب ميخوانم تا خوابم ببرد. فلسفهام اين است كه با اينها خودم را پيدا كنم.
آيا موضوع مورد علاقهاي داريد كه تا به حال فرصت انجام آن را پيدا نكردهايد و دوست داشته باشيد به آن بپردازيد؟
تا به حال به آن فكر نكردهام... كاري كه شوق آن را داشته باشم و انجام نداده باشم!؟ نه، كاري نبوده. همه كاري كه دوست داشتهام را انجام دادهام. حسرتي در زندگي ندارم.
آيا سرگرمي خاصي داريد؟
به كتابفروشيهاي چند سيستمه جديدي كه باز شده ميروم.موسيقي دارد، كاسهوكوزه دارد، كافيشاپي دارد، كتابفروشي هم هست، و خيلي چيزهاي ديگر هم دارد. گشتي ميزنم، صحبتي ميكنم و قهوهاي مينوشم. دوست پيدا ميكنم. گاهي با دست پُر بيرون ميآيم و گاهي با دست خالي.
هنرمند يا گروه هنري محبوب شما كدام است؟
يوهان سباستيان باخ.
اگر بنا شود يك تا چهار شخصيت را براي شام دعوت كنيد، آنها چه كساني خواهند بود؟
لائو تسه، يوهان سباستيان باخ، لئوناردو داوينچي و گردآفريد، چون به او خيلي اعتقاد دارم.
چه چيزي جمعآوري ميكنيد؟
كاسهوكوزه. شايد تكراري از كودكيام باشد. كار با گِل حال مرا دگرگون ميكند. شايد به همين خاطر معماري را انتخاب كردهام. در دوران كودكي با گِل خانه ميساختم و هيزم برايم ميآوردند كه درون آن خانه روشن ميكردم تا دود از دودكش آن بلند شود. كاسهاز هر جنسي، برنج، برنز و ...، و كتابهاي كمحجم و كوچك هم جمع ميكنم.
باارزشترين دارايي شما چيست؟
سلامتي، كه البته در اين سنوسال، نسبي است. تنها دارايياي كه دارم همين سلامتياي است كه الان دارم.
بزرگترين ترس و نگراني شما چيست؟
هيچ. از هيچ چيزي ترسي ندارم. چون به انعكاسي كه گفتم اعتقاد دارم، بنابراين نيكخواهِ ديگران هستم.
اگر بنا باشد از فردا اين كاري كه انجام ميدهيد را نكنيد، چه حرفهاي را انتخاب خواهيد كرد؟
تاكستاني خواهم داشت با خانهاي گِلي، و به كشت درختان مو خواهم پرداخت.