• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۴ مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5831 -
  • ۱۴۰۳ شنبه ۲۰ مرداد

وقفه كميك ابزاري براي كاهش تنش در سريال «نمايش هشت»

مخاطب فراموش شده

ليلا ايرانپور

سريال «نمايش هشت» در ژانر درام بقا ساخته هان جه ريم، كارگردان اهل كره جنوبي در سال 2024 است. اين سريال داستان هشت فرد با هشت شخصيت متفاوت از طبقه متوسط را روايت مي‌كند كه در پي مشكلات مالي، وارد يك بازي سرگرم‌كننده براي مخاطباني نامرئي مي‌شوند، آنها بايد با اقدامات مختلف وقت بخرند تا بتوانند پول بيشتري دريافت كنند، طبقات به دو گروه تقسيم مي‌شوند و هژموني طبقات بالا شكل مي‌گيرد. نمايش هشت از لحاظ تماتيك و ساختار، دنبال‌رو آثاري چون سريال «بازي مركب» است و در زمره آثار موج نوي سينماي كره جنوبي جاي مي‌گيرد، جرياني كه با نمايش پادآرمان شهري، تصوير كره جنوبي پيشرفته را مخدوش مي‌سازد و مقابل سياست‌هاي اقتصادي نئوليبراليسم موجود و نمايش‌هاي رسانه‌اي آن با نام هاليو (موج كره‌اي) مي‌ايستد، سياست‌هايي كه در چند دهه اخير به ويژه طبقه متوسط را با بحران مالي روبه رو ساخته.  نمايش هشت را بايد تمثيلي ملي از كره كنوني دانست كه مصائب فراواني را براي دموكراتيزه شدن و دستيابي به يازدهمين قدرت اقتصادي جهان، تنها در سه دهه پشت سرگذاشته است. تروماي تاريخي اين جهش سريع، نسلي از فيلمسازان را پديد آورده كه به تصوير كشيدن خشونت در آثار آنها گاه از يك تجربه تصويري مي‌گذرد و بدل به خشونت عليه تماشاگر مي‌شود. مساله زمان در سريال كنايه‌اي از فقدان زمان كافي و حساب شده براي دستيابي به رشد و توسعه‌اي گسترده در كره جنوبي است كه جامعه‌شناس كره‌اي چانگ كيونگ- سوپ آن را «مدرنيته فشرده» ناميده. خشونت فراوان اين سريال با جبر زمان پيوندي ناگسستني دارد، بيننده به صورت ابژكتيو آرزوي نامحتمل تسلط بر زمان را در اين اثر تماشا مي‌كند، اما خريدن وقت و در نتيجه برنده شدن پول بيشتر، نيازمند هزينه‌اي است كه آن را روح انسان متحمل مي‌شود و يادآور اين سخن «هاروكي موراكامي‌» در كتاب «كافه در كرانه» است كه «تا وقتي چيزي به نام زمان وجود دارد، هركس بالاخره آسيب خواهد ديد و به چيز ديگري تبديل خواهد شد. »  مساله زمان موجب استحاله شخصيت‌ها مي‌گردد و دلقكي آرام را بدل به شكنجه‌گري قهار مي‌كند. زن هنرمند طبقه هشت به قصد ممانعت از اتمام وقت بازي، در اقدامي ساديستيك چهار طبقه‌ را شكنجه مي‌كند و با باز نگه‌داشتن چشم بازيكنان مانع از خوابيدن آنها مي‌شود و به تماشاي رنج آنها مي‌نشيند؛ اين سكانس قطعا اداي ديني به آزمايش بر روي بزهكاري به نام الكساندر در «پرتقال كوكي » كوبريك است. فيلمساز اثر از خشونت به عنوان روش داستانگويي استفاده مي‌كند و براي اجراي تمثيلي ايدئولوژي خود مخاطب را از ياد مي‌برد، مخاطبي كه هشت اپيزود پرخشونت را از سر مي‌گذراند. يكي از ابزارهاي داستان‌گويي در آثار تراژيك پرخشونتي از اين دست، استفاده از روش داستان‌گويي «وقفه كميك» است. وقفه كميك به روش‌هاي مختلفي نظير خلق يك صحنه، يك شخصيت، كنش يا ديالوگ كميك گفته مي‌شود كه تاثير عناصر تراژيك درام را كاهش مي‌دهد.
 پيشينه وقفه كميك از سنت تراژدي يونان و سپس به اينترلودهاي كمدي زمان سلطنت هنري هشتم در قرن شانزدهم بر‌مي‌گردد كه در فواصل درام‌هاي مذهبي و تعليمي به نمايش درمي‌آمدند. نمونه اوليه وقفه كميك به صورت امروزي را بايد در نمايشنامه «دكتر فاستوس» كريستوفر مارلو جست‌وجو كرد، مارلو با خلق واگنر، خدمتكار فاستوس به عنوان شخصيتي كميك، زيربنايي كميك براي اثر تراژيك خود خلق مي‌كند تا علاوه بر طعنه زدن به اميال بشري، ذهن مخاطب خود را گه‌گاه آرام سازد. وقفه كميك علاوه بر تقويت طرح داستاني، موجب تعادل بخشي ميان تمامي احساسات بيننده و نه فقط ايجاد حس انزجار در او مي‌شود تا اينگونه تماشاگر بيشتر با شخصيت‌ها همذات‌پنداري كند، زيرا انسان مجموعه‌اي از احساسات است؛ از طرفي وقفه كميك ميان دو صحنه تنش‌زا ميزان تاثير صحنه بعد از وقفه كميك را افزايش مي‌دهد و شبيه به يك كاتاليزور كنش تراژيك را قوت مي‌بخشد.  خلق شخصيت كميك در وقفه كميك با خلق شخصيت كمدي تفاوت و شباهت‌هايي دارد، مخاطب از شخصيت كميك انتظار خنداندن ندارد اما او نيز مانند شخصيت كمدي ناقهرماني بي‌مهارت اما تلاشگر است. فيلمساز در وام‌گرفتن از فراخشونت كوبريكي در پرتقال كوكي، لحن كميك شخصيت‌ها را در سراسر فيلم جا انداخته است. وقفه كميك در سريال تراژيك و پرخشونت نمايش هشت بسيار بي‌رمق است، فيلمساز سعي دارد شخصيت اول سريال، طبقه سوم را در قالبي كميك ارايه دهد، ولي در مقايسه با اتفاقات ناگوار كنش، لحن و ديالوگ‌هاي كميك او بسيار اندك است؛ حتي با آشنايي‌زدايي از دلقك طبقه اول كه مخاطب از او گاهي انتظار كنش كميك دارد، فضاي ذهني مخاطب را تلطيف نمي‌سازد. ميزان خشونت اين اثر آنقدر بالا مي‌رود كه با از دست رفتن اميد در مخاطب، او را دچار آپوريا (بن‌بست) مي‌كند و نمي‌تواند طعنه‌‌آميز بودن اثر را به او القا كند. مخاطب در ميان تناقضات احساسي خود مدام در جايگاه قضاوت قرار مي‌گيرد و نمي‌داند به دليل انتخاب‌هاي بازيكنان و رنجي كه متحمل مي‌شوند، بايد از آنها بيزار باشد يا با آنها سمپاتي بيابد. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون