در حاشیه کتاب «موسیقی هزارساله»
نغمههای فراموش شده
محسن آزموده
از دپارتمانها و دانشکدههای تاریخ دانشگاهها ما هیچ نغمه موسیقایی به گوش نمیرسد. از کتابها و برنامههای درسی جز صدای درباریان و جنگجویان و سیاستپیشگان شنیده نمیشود، انگار نه انگار که تاریخ موسیقی در ایران مثل بسیاری سرزمینهای دیگر، تنوعی شگفتانگیز دارد و نغمهها و صداهای شیرین و تلخ زیادی در آن پژواک یافته. موسیقی، مثل بسیاری از وجوه دیگر زندگی در تاریخ مکتوب ما فراموش شده و پژوهشگران جدید هم به دلیل روش و شیوه آموزش و پژوهش کمتر به آن می پردازند. از سوی دیگر اهالی موسیقی دانشگاهی هم چندان با نگرشها و پژوهشهای تاریخ نگاری انتقادی آشنا نیستند و وقتی به نگارش تاریخ موسیقی روی میآورند، روشمند و اصولی نمینویسند. به تعبیر دقیقتر تاریخنگاری موسیقی مستلزم یک همکاری بینرشتهای میان اهل موسیقی و اهالی تاریخ است و ای بسا در این مسیر نگرشها و روشهای سایر شاخههای علوم انسانی مثل جامعه شناسی و انسانشناسی و روانشناسی و ... هم ضرورت یابد.
نمونه خوب و دقیق این تعامل میانرشتهای را میتوان در کتاب «موسیقی هزار ساله» نوشته خانم ان. ایی. لوکاس دید. نویسنده جوان این کتاب با بهرهمندی از نگرشها و روشهای نوین تاریخ نگاری و با دیدي وسیع و جامع تلاش کرده تاریخ موسیقی ایران را بنویسد. من متخصص موسیقی نیستم و چنانکه از برخی متخصصان و پژوهشگران موسیقی شنیدهام، کار خانم لوکاس از نظر دادهها و اطلاعات بی عیب و نقص نیست. اما تا جایی که تاریخ خواندهام و با آثار و مقالات پژوهشگران تاریخ آشنایی دارم، آنچه میبینم آن روشمندی و نگاه چندجانبه کتاب «موسیقی هزارساله» است. نویسنده این کتاب برای نشان دادن تحولات موسیقی ایرانی، تنها به افراد یا به اصطلاح مکتبها یا سازها توجه نکرده و کوشیده تغییر و تحولات اساسی در موسیقی را در بستر تحولات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مورد بررسی قرار دهد.
لوکاس در کتابش نشان میدهد موسیقیهایی که در یک نظم سیاسی و اجتماعی و فرهنگی خاص و مشخص پدید می آیند، با نغمههایی که در شرایطی متفاوت خلق می شوند، تفاوتهای اساسی و جدی دارند و با کلیگوییهایی مثل تداوم یا گسست نمیتوان تنوع و تکثر صداهای موسیقایی متفاوتی را که در یک پهنه جغرافیایی و در زمانی طولانی پدید آمده، توضیح داد.