فضيلتهاي نه چندان ناچيز
ما برگيم
مسعود مير
ناتاليا گينزبورگ نويسنده مشهور ايتاليايي كه در آثارش بسيار به روابط خانوادگي پرداخته در كتاب «فضيلتهاي ناچيز» نوشته: «به بچهها نبايد فضيلتهاي ناچيز بلكه بايد فضيلتهاي بزرگ را آموخت. نه صرفهجويي را كه سخاوت را، نه احتياط را كه شهامت را، نه سياستبازي را كه عشق به همنوع و فداكاري را.»
لابد روزگار روي تلخش را بيش از توان او به رُخش كشيد يا شايد قلبش تاب نياورد احوالات آن روزها را اما هر چه بود صبوري و وطن را لاي پوشههاي پر از برگه و فرم مهاجرت بايگاني كرد و شد مقيم كشور همسايه. تا اينجاي كار به من و ما مربوط نيست و قصه وقتي به احوالات ما سنجاق ميشود كه همان مهاجر هموطن در مهمترين رقابتهاي ورزشي دنيا طعم شكست را از حريف هموطن ميچشد و بغض شكست با بيرحمي غربت انگار آوار ميشود روي كولهايش. اينجاي كار است كه ما دوباره وارد ماجرا ميشويم، اينجا كه ميگوييم رفتي؟ باختي؟ ايراني كه هستي عزيز جان پس روي شانههاي هموطن پيروز تكيه بزن، اينجا اريكه مادري است و يادت نرود كه حتي اگر روزگاري فرزند ايران به بدكرداري روزگار فتيلهپيچ هم شود اما ضربه فني نميشود.
او اولين زن مدالآور المپيك براي ايران بود اما قصهها و غصههاي زندگي هر كدام از ما متفاوت است، گاهي تصميمهاي درست ميگيريم و گاهي چندان صحيح اوضاع را نميسنجيم، گاهي فشارهاي پيراموني را تاب ميآوريم و گاهي بيتاب ميشويم. سرنوشت او را به غريبستاني سوق داد كه سبز و سفيد و قرمزي پرچمش بوي خانه ندارد. او در مقابل رقيب هموطن شكست خورد و اين رقابت تراژيك بسياري را متاثر كرد. شكست ايراني از ايراني براي مردمان ما تعريف ندارد كه ما همه فرزند اين خاكيم.حريف برنده اما نشان داد كه فضيلتهاي بزرگ در اين ميهن فراموش نميشود. رقيب و رفيق گذشته را در آغوش ميگيرد و با آن سن كم به همه ما يادآوري ميكند كه فرزند ايران بودن يعني فرزند فرهنگ شرافت و معرفت و غيرت بودن...
عباس حسين نژاد (شاعر و فعال فرهنگي) نوشته بود:
ما برگيم
پاي همين درخت ميريزيم.
نويسنده و پژوهشگر