سیدعباس صالحی گزینه مناسب برای وزارت فرهنگ
جواد دلیری
دوستی پرسید آیا سیدعباس صالحی گزینه مناسبی برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است؟ قبل از پاسخ باید تاکید کرد، وزیر فرهنگ جمال و زیبایی کابینه است، او قرار است ارشاد کند و فرهنگ بسازد، سیرت زیبا و اخلاق نيك باید ویژگی وزیر اسلامی فرهنگ باشد. وزیر فرهنگ بایستی علاوه بر اصول مصرح قانون اساسی و ارزشهای دینی به سه خصلت خلاقیت و نوآوری فرهنگی، گرهگشایی و اهل عامل، شجاعت تصمیمگیری و پایبند به آزادیهای فردی و اجتماعی معتقد باشد. به تقویت صداقت و مهارت در رسانه اولویت بخشد و از همه مهمتر وزیر فرهنگ باید استراتژیست فرهنگی باشد نه مجری صرف فرهنگی . اما پاسخم به آن دوست عزیز این بود که؛ برخی آدمها را به یک حوزه سنجاق میکنند، بعضی اما از دل آن حوزه میآیند. سیدعباس صالحی چنین است؛ برآمده از فرهنگ و فرزند صالح فرهنگ. سوابق سیدعباس صالحی نشان میدهد عمر او بیشتر در حوزه فرهنگ سپری شده تا سیاست. نشانیاش دقیق و مناسب و مشخص است، او اهل فرهنگ است. معتقدم انتخاب سیدعباس صالحی برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از چند جهت مهم است و یک فرصت جدید و شاید آخرین مهلت. انتخاب صالحی این پیام را دارد که مسعود پزشکیان در حوزه فرهنگ اهل دعوا نیست، نه آنکه جای دیگر باشد، ولی قرار نیست در حوزه فرهنگ دغدغهای جدید ایجاد کند و اره بدهد و تیشه بگیرد. او در پی ترمیم زخمهای فضای فرهنگ است. سیاست پزشکیان در این مسیر تعامل و گفتوگو به عنوان حلقه گمشده در حوزه فرهنگ است. پزشکیان امروز در مواجهه با موضوعات نوپدید فرهنگی و اجتماعی و مشکلات بازمانده از سالها تعلل و ناکارآمدی و برای حل و نه انکار آن، نیازمند حضور سیاستشناسان است نه سیاستورزان و نواندیشان سنتپایه فقه و نه دوریگریزان از مصلحت و حکمت و دین. او امروز حلقهای نیاز دارد که پویایی و جامعیت را در مواجهه با موضوعات نوپدید فرهنگی اجرا کند. سیدعباس صالحی یکی از آنان است. وزیر پیشنهادی او اهل هیاهو نیست. طبع آرامی دارد و قائل به ایجاد سروصدا و تبلیغات نیست. او در فرهنگ اصول، مبنا و معیار شناسنامهداری دارد و با آرمان و عقیدهاش حرکت میکند.
صالحی میتواند نقش حاکمیتی وزارت ارشاد را ارتقا داده با تعامل بنبست فرهنگی را بشکافد و اصحاب فرهنگ و هنر را با حکمرانان آشتی دهد و اعتماد جامعه و فرهنگیان را برگرداند.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مرکز سیاسی نیست، هر چند فرهنگ هم سیاسی شده اما زدودن سیاست از چهره فرهنگ نیاز امروز است. وزارت فرهنگ نیازمند چهرهای است که رفتارش سیاستزده نباشد. فرهنگ امروز به آرامش نیاز دارد و باید طمع سیاسیون به حوزه فرهنگ، دست نیافتنی شود. قرار نیست اینجا سکوی پرتاب به جایگاهی دیگر و بالاتر باشد. وزارت فرهنگ نیازمند چهرهای برای همگرایی ملی و غیرسیاسی است. خاستگاه کاملا غیرجناحی صالحی مناسب این جایگاه است. بیراه نبود که بعد از دوره وزارتش و زمان رحلت مرد اخلاق رسانه و سیاست (مرحوم دعایی رحمتالله علیه) رهبری انقلاب او را به مدیریت موسسه گرانسنگ اطلاعات منصوب کردند و درواقع حکم به ادامه تکثرگرایی و رواداری و مدارا در نهاد اطلاعات دادند. نصب صالحی در این مسوولیت پیام خاصی داشت. صالحی به رسم تعاریف سیاسی، نه اصلاحطلب است و نه اصولگرا. او هیچوقت به عنوان یک کنشگر حرفهای سیاسی شناخته نشده است (نه آنکه بد باشد بلکه فرهنگ و هنر او را بر حذر داشت) هر چند نسبت به فضای سیاسی کشور دارای تحلیل است اما از آن فضاهای شتابزده سیاسی دوری کرده است. او سیاستمدار است، اما سیاستورز نیست و از سویی ساحت فکری و خاستگاه شناختیاش کاملا در جرگه روحانیت و حوزه علمیه نیز تعریف میشود. بنابراین وزارت فرهنگ ارشاد اسلامی در دوره صالحی میتواند سیاست را از فرهنگ کاملا دور کرده، بسیاری از مبانی اختلافی را که با نگاه سیاستزده حل نشده و باقی مانده بدون نگاه سیاسی حل شدنیتر کند. همچنین میتواند در حوزه تنظیمگری نیز در کنار سایر نهادهای حاکمیتی فعال در حوزه فرهنگ و هنر نقش ایفا کند. صالحی میتواند با اتکا به سرمایه شخصی و اعتمادسازش به حل این معضل کمک کرده، نگرانیهای فرهنگی رهبری انقلاب را به نوید و قوت فرهنگی تبدیل کند.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت سالخوردگان نیست، اگرچه موضوعات و چالشهای وزارت ارشاد قدمتی به عمر انسانی که از میانسالی عبور کرده، دارد، اما این وزارتخانه با موضوعات متنوع و نوین از سبک زندگی و حجاب تا حوزههای پرمناقشهای چون فیلترینگ، گیم و تقویت رسانههای مستقل و بازگرداندن مرجعیت رسانهای به کشور گرفته تا موضوعات سنتی و مشکلات زمخت عرصه سینما و تئاتر و ممیزی فیلم و موسیقی و کتاب و تجسمی و... در کنار آن مسائل نسل جوان. مخاطب این وزارتخانه از نوجوانان تا کهنسالان هستند، بنابراین وزیری باید در این عرصه حضور یابد که بتواند با تلفیق و ترکیب تجربه و نوآوری و استفاده از افراد باتجربه و جوان باانگیزه برنامههای تحولخواهانه را پیش ببرد. سیدعباس صالحی اجماع وزرای سلف خود است. او سالها تجربه مدیریت و معاونت و وزارت ادوار مختلف را همراه خود دارد و اکنون نیز در کمیتهای برای وزارت ارشاد برگزیده شده که افرادی با گرایشهای مختلف و البته جوان نیز نامزد وزارت بودهاند. او میتواند با گردهم آوردن این افراد در حوزه فرهنگ سیاستگذاری و سیاستسازی متناسب با شرایط روز و نوآورانه انجام دهد. صالحی نشان داده که اهالی فرهنگ را به رسمیت میشناسد و در تصمیمسازیها و تصمیمگیریها به طور جدی از مشورتهای آنها استفاده میکند. او که برآمده از فرهنگ است، اگرچه با شاخههای مختلف هنری بهویژه سینما و تئاتر آشنایی دیرین دارد اما حوزه فرهنگ را یک منظومه کامل، منظم و در عین حال تنیده از همه شاخهها میداند. کاملا قابل پیشبینی است که بتواند جامعیت را در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چه در برنامهها و رویکردها، چه ترکیب ادارهکنندگان پیش ببرد.
در دورهای که در دوران وزارت سیدعباس صالحی مسوولیت سردبیری روزنامه دولت را برعهده داشتم و (البته در سالهای 1378و 79 که خود او مدیر و سردبیرم در مجله پگاه حوزه بود و من جوانکی خبرنگار) میدیدم او برای موضوعات فرهنگی دغدغه فرهنگی دارد نه سیاسی. از همان سال تا دوران معاصر که موضوعات و اختلافات و دعواهای سیاسی رنگ و بوی یکسان اما اشکال متفاوت داشت، او بهدنبال گفتوگو و حل مسائل بوده، دغدغهاش این بود که به جای گره انداختن، گرهها را بگشاید. ایران ویژگیهایی دارد که نمیتوان آن را تک حزبی و تک صدایی مدیریت کرد. ایران رنگینکمانی است که با یک صدا نمیتوان از آن سخن گفت. تنوع قومیتها به ضرورت چندصدایی، اما همگرا نیاز دارد. حزب رستاخیز و یک سلیقه رسانهای نمیتواند ایران را اداره کند. هر مقداری که رسانه رسمی را تک صدا کنیم، به رسانههای غیررسمی رسمیت میبخشیم. درحالی که رسانههای غیررسمی مرکز نفاقاند و سونامی درست میکنند. این را من نمیگویم، اعتقاد و سخن عباس صالحی است و وزارت ارشاد به تقویت این نگاه نیاز دارد. جامعه ایران قطبی نیست و طیفی است؛ از اینرو امکان ندارد بتوان با یک طیف حکومت کرد. سیدعباس صالحی این را میداند و میتواند بدون غش کردن به یک سمت و طیف و بدون توجه به حاشیهها و حاشیهسازیها اقتدار فرهنگی را بازسازی کند.