• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5834 -
  • ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۳ مرداد

بدبختي به دور باد!

احمد زيدآبادي

بيش از دو ماه است كه مي‌خواهم يادداشتي درباره شهر تبريز بنويسم، يادداشتي كه به خصوص توجه دكتر مسعود پزشكيان يا همكارانش را جلب كند. اما مگر مي‌شود؟
هر روز بحران يا غائله‌اي به پاست كه توجهات را از هر سو به سمت خود جلب مي‌كند و باقي قضايا را كه از قضا مهم‌ترين و بنيادي‌ترين مسائل و مشكلات كشورند، به حاشيه مي‌راند و مورد بي توجهي و بي مهري قرار مي‌دهد.
از اين رو، با خود عهد كرده بودم كه اگر تب بروز جنگ احتمالي فرونشست و پزشكيان هم كابينه‌اش را معرفي كرد، آنگاه زمان نوشتن يادداشتي درباره تبريز است.
با اين حال، از ديروز كه كابينه معرفي شده است غائله تازه‌اي به پا شده كه درباره هر چه جز آن بنويسي، ناديده گرفته مي‌شود.
تازه اين فقط يكي از بدبختي‌هاي ماست. بدبختي كه ته ندارد! به فرض اگر يادداشتي مورد توجه و دقت هم قرار گيرد و حتي دستوري درباره آن صادر شود، مگر تضميني براي اجرايي شدن آن وجود دارد؟ در روزگاري كه پخش و پلا شدن اقتدار دولت به دوران ملوك الطوايفي هم تنه مي‌زند و اوضاع مصداق ضرب‌المثل يك شهر و صد كلانتر است، مگر ضمانتي براي اجرايي شدن دستوري وجود دارد؟
راستش من كه سعي مي‌كنم هميشه كمي هم تاريخ بخوانم، «قشقرقي» بدين گستردگي در تاريخ ايران سراغ ندارم. البته تاريخ ما به خصوص تاريخ معاصر، تاريخ قشقرق‌هاي سياسي است. به ندرت مي‌توان دوره‌هايي يافت كه اين جامعه رنگ ثبات و آرامش واقعي به خود ديده باشد. با اين حال، قشقرق‌ها هيچگاه بدين گستردگي كه اكنون با آن روبرو هستيم، نبوده است. منظورم از قشقرق، داد و هوار كشيدن نيست. نوعي بي‌انضباطي و به هم ريختگي و بي‌منطقي و ناكارآمدي است كه مانع انجام كاري مي‌شود.
هيچ چيز در اين دنيا خطرناك‌تر از به انجام نرسيدن كارها نيست. حقا كه خطرناك‌تر از بلاياي ديگر است. كار كه پيش نرود، بدين معنا نيست كه در همان نقطه متوقف مي‌ماند، بلكه مشكلِ ناشي از آن به‌طور نامرئي و زيرجلدي شروع به رشد مي‌كند و ناگهان به صورت بحراني لاينحل و مخرب خود را به نمايش مي‌گذارد. مثل جلبكي كه در سطح استخري پر از آب، هر روز دو برابر مي‌شود! دو برابر شدن روزانه آن جلبك فقط آدم‌هاي خيلي آگاه را به وحشت مي‌اندازد اما آدم‌هاي معمولي حتي تا مدت‌هاي مديدي آن را نمي‌بينند چه رسد به آنكه از رشد تصاعدي‌اش به وحشت بيفتند! اگر فرض كنيم صد روز فرصت باشد تا يك جلبك با رشد روزانه دوبرابر، تمام سطح استخري را بپوشاند، در روز نودوپنجم، فقط يك- سي‌ودوم سطح را مي‌پوشاند و يك- سي و دوم هم به چشم هركسي نمي‌آيد و حتي قابل انکار است. اما كافي است كه فقط پنج روز ديگر بگذرد تا جلبك تمام سطح استخر را بگيرد!
همانطور كه گفتم بدبختي كه ته ندارد! وقتي بحراني بيش از حد توانِ عادي آدميزاد رشد كند، نخستين قرباني آن اعتماد به عقل و خرد است! عقل و خرد موجوداتي حسابگر و محتاط و اهل تدريج هستند. بنابراين، وقتي بحران مثل غولي از شيشه در آيد و زندگي آدميان را لگدمال كند، كسي براي شيوه‌هاي حساب شده و تدريجي و محتاطانه عقل و خرد، تره هم خرد نمي‌كند. در آن هنگام، در بهترين حالت، كسر بزرگي  از مردم در پي كشف ابرانساني برمي‌آيند كه از راه‌هاي ميان‌بر و آني، غول بي‌شاخ و دم را به سر جاي خود بنشاند. يك انسان خردمند هرگز ادعاي ابرانساني ندارد. پس آنها همگي به گوشه‌ای پرتاب و يا فراموش مي‌شوند. فقط برخي موجودات متوهم و بي رحم و داراي خودپسندي و خودبزرگ‌بيني بيمارگونه، به عنوان تنها ابرمردي كه مي‌تواند انواع غول‌ها را از پاي در آورد، پا پيش مي‌گذارد و اين تازه اول مصيبت و خونريزي و انهدام جان و مال انسان‌هاي بي‌شمار است. بدبختي به دور باد! لعنتي ته ندارد!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون