در واكنش به اظهارات اخير رييس ساترا
پيش از اين مرگ خوب بود اما براي همسايه!
سعيد رجبيفروتن
محافلي كه تا ديروز با مقاصد سياسي و اقتصادي، وزارت ارشاد و دولت را فاقد صلاحيت و دغدغه براي نظارت بر رسانههاي صوت و تصوير فراگير ميدانستند و بخشهايي از حاكميت را براي خلع يد دولت، با خود همراه ميساختند، حالا كه سنگرهاي خود را تثبيت شده ميبينند، تفاوت تلويزيون و مديا استريمينگ را يادآور ميشوند. اين عده منتقدان كنوني را به صرافت ساحت متفاوت اين دو رسانه مياندازند تا متوجه شوند توليدات خارج از سازمان صداوسيما الزاما نبايد در ظاهر و محتوا شبيه محصولات كم مخاطب تلويزيوني باشند.
به عبارتي پيش از اين مرگ خوب بود اما براي همسايه!
حناي مديران دولتي تا قبل از جلوس خالصسازان اصولا رنگي نداشت و دفاعيات و روشنگري آنها براي پذيرش چندصدايي و احترام به همه خرده فرهنگها و سلايق مسموع نبود سهل است، مسموم بود!
رسانههاي منتقد نمايش خانگي و در راس آنها برنامهسازان صداوسيما اولين سوالي كه از مديران دولتي وقت در حوزه سينما و نمايش خانگي ميپرسيدند، اين بود كه «خانواده خود شما چنين فيلم و سريالهايي را ميبينند يا نه؟» مدير اگر آدم حاضر جوابي بود و مرعوب سوالات جهتدار نميشد، جرات ميكرد و ميگفت خانواده من اينقدر سواد رسانهاي دارند كه خودشان براي ديدن يا نديدن محتواهاي عرضه شده تصميم بگيرند.
با اين حال منتقدان پايشان را در يك كفش ميكردند و خواستار تعميم و اعمال ضوابط پخش يكسان در همه رسانههاي ديداري مثل تلويزيون، سينما و نمايش خانگي ميشدند تا مبادا چندگانگي سبب به رسميت شناخته شدن پوشش و حجاب عرفي شود و بهرغم آنها سياستهاي يكسانسازي مخدوش شود.
اسماعيلي، وزير ارشاد دولت سيزدهم چند ماه پيش بر اين مطلب صحه گذاشت تا معلوم شود، اختلاف نظر او با مديران جامجم در زمينه نظارت بر نمايش خانگي بيشتر به يك جنگ زرگري شبيه است و همه آنها متفقالقول هستند كه سرسختانه تكثر فرهنگي و پوشش و حجاب زنان و دختران را در پهنه ايران بزرگ منكر شوند و حجاب در قاب تصوير را به عنوان يك امر و باور فرهنگي به بخشنامهاي حكومتي تنزل دهند.
اخيرا مدير سازمان تنظيم و مقررات صوت و تصوير فراگير در صداوسيما، پيشاپيش منتقدان يك برنامه رئاليتي شوي پرمخاطب در يكي از پلتفرمها را خلع سلاح كرده و به نيابت از آنها گفته است: «ما و خانوادههاي ملت پاي تماشاي اين فيلمها نمينشينيم و به ديگران نيز توصيه نميكنيم!»
او غافل از اين نكته است كه اتفاقا ترجيح مخاطب براي خريد محتواي سرگرمكننده پلتفرمها، به اين خاطر است كه سليقه مديران تلويزيون و تكصدايي حاكم بر آن رسانه را نميپسندند. بنابراين مديران توصيه بكنند يا نكنند، توليدكنندگان محتوا و جامعه هدف آنها در چارچوب هنجارها و ضوابط موجود كار خود را ميكنند و در تعامل با يكديگر بازار محتوا را عمق و توسعه ميبخشند.
مدير ساترا ادامه است: «تنظيمگري فقط نظارت نيست. اينكه ما الان يك فرد متخلف را از زندگي ساقط كنيم، اوج اقتدار است؟ بستن فلان سكو مشكل رسانه كشور را حل نميكند. ما دنبال سازندگي پايدار هستيم. بالا رفتن سواد رسانهاي مردم هم بخشي از اين بازار پايدار است. اگر كسي اين موضوع را نپذيرد بايد فقط صداوسيما نگاه كند. ويژگي فضاي مجازي اين است كه همه محتواها مميزي پيشيني ندارند.»
جان كلام مدير ساترا آن است كه منتقدان نسخه بگير و ببند را كنار بگذارند و واقعبيني پيشه كنند. بهزعم وي «زيست بوم فضاي مجازي كار يك نهاد نيست و عوامل متعددي در آن درگير و دخيل هستند.»
نگارنده اين يادداشت در پي آن نيست كه پرونده اختلافات گذشته را بازگشايي كند و اهليت و صلاحيت نظارت صداوسيما بر توليدات موسوم به نمايش خانگي را زير سوال ببرد، بلكه خشنود است كه مديران جامجم و همفكران آنها ناگزير هستند توليدات متفاوت و مخاطبپسند رسانههاي برخط ويديويي را محترم بشمارند و با پس زدن حمله منتقدان، آنها را به خويشتنداري و درك بهتر از تنوع سلايق انبوه مخاطب در فضا و محيط كاملا رقابتي رسانههاي ديداري در جهان دعوت كنند.