نگاهي به مسيرهاي پيش روي جامعه براي گفتوگو با دولت
صداي ما را بشنويد
فاطمه كريمخان
پنجاه و يك درصد واجدين شرايط شركت در انتخابات رياستجمهوري گذشته، در اين انتخابات شركت نكردهاند. ميتوان تصور كرد كه اقلا بخشي از آنها كه در انتخابات شركت كرده و به كانديداي پيروز راي دادهاند هم آن طور كه خود آقاي پزشكيان ميگويد « نه از حب علي، بلكه از بغض معاويه» در اين انتخابات شركت كرده و به او راي دادهاند.
اين مساله را بايد در كنار اين واقعيت قرار دارد كه آقاي پزشكيان عليرغم گارد چپي كه دارد، و سابقه و شهرتي كه از فعاليت سياسياش به دست آورده، به روشني نگفته است كه قرار است در برنامه دولتش چه رويههايي را براي اداره امور جاري در پيش بگيرد. اينكه آقاي پزشكيان وعدهاي نداده است، هر چند ميتواند نقطه قوت كار او و كارزار انتخاباتياش باشد ناظران را با اين سوال رو به رو ميكند كه درست است اكثريت رايدهندگاني كه در انتخابات شركت كردهاند به تفكر راست راديكالي كه آقاي جليلي آن را نمايندگي ميكرد نه گفتهاند اما بالاخره اين آدمها چه ميخواهند، و يك گام بعد از اين، آنها كه در انتخابات شركت نكردهاند چه خواستههايي دارند كه برآورده شدن آن را از طريق شركت در انتخابات نامحتمل ميدانند. سوال ديگري كه در اين جا وجود دارد اين است كه آيا كساني كه راي داده يا راي ندادهاند، علاوه بر خواستههايي كه تحقق آن را در چارچوب دولت عملي نميدانند، خواستههايي هم دارند كه از طريق بازوهاي اجرايي دولت ممكن باشد يا نه، و اگر چنين است، چه مسيري براي اينكه اين خواستهها را با دولت در ميان بگذارند وجود دارد؟ سوال ديگري كه وجود دارد اين است كه آيا ميتوان از مسير فراهم كردن راهي براي پاسخ دادن به برخي از خواستههاي گروههايي كه در انتخابات شركت كرده يا نكردهاند، مسيري براي در چارچوب كشيدن باقي خواستههاي مردم، و هماهنگي بيشتر مردم و حكومت پيدا كرد يا نه.
قبل از پاسخ دادن به اين سوالات خوب است به وضعيت فعلي كشور نگاهي بيندازيم؛ پيش از انتخابات، و در حقيقت از مدتي بعد از اعتراضات سال 1401، دكتر محمد رضا جوادي يگانه استاد جامعهشناسي دانشگاه تهران، ايدهاي را براي تحليل وضعيت حاكم بر جامعه مطرح كرد كه شايد از نظر شكلي انتقاداتي به آن وارد باشد اما از نظر مثلي، تا حدود زيادي وضعيت جامعه ايران را توضيح ميدهد. دكتر جوادي يگانه معتقد است بايد در ايران امروز از « دو جامعه» صحبت كنيم، يك جامعه كه تحت تاثير و درگير با دولت است و جامعه ديگر كه بهطور كلي خودش را از ساختارهاي اداري و سياسي كشور مجزا ميداند و در جهان ديگري سير ميكند. از نظر دكتر جوادي يگانه اين دو جامعه، و به تعبيري اين دو جهان، با يك ديگر برخورد و ارتباط و تعاملي ندارند. آنجايي كه با يكديگر برخوردي پيدا ميكنند هم اين برخورد در جهت حذف ديگري، ناخودي، و ناهماهنگهاست، نه در جهت درك و همراهي و همدلي. شركت نكردن بيش از نيمي از واجدين شرايط در انتخابات رياستجمهوري يكي از نمودهاي اين دو جهاني شدن مردم ايران است، در حالي كه در يك طرف كارزارهاي انتخاباتي و دعواي سياسي و من چنين و تو چنان جريان دارد، در طرف ديگر نگراني از تمام شدن فصل ... و سر رسيد قسط ماهانه دندان پزشكي و افزايش سرسامآور اجارهبها و ... موضوع روز است. جهان كساني كه دولت و سياست را در سرنوشت خود موثر ميدانند با جهان كساني كه در انتخابات شركت نميكنند تداخلي ندارد يا به تعبير دكتر جوادي يگانه، دو جامعه در يك جامعه در حال زيستن هستند.
با اين وجود، وقتي بحث از ميراث فرهنگي، فرو نشست زمين، آب و درختان يك پارك قديمي، اخراج يك دانشجو از دانشگاه يا زنداني شدن يك هنرمند جوان مطرح ميشود، يا وقتي صحبت از بركناري يك شهردار، جاده كشيدن به يك روستاي دور افتاده، يا تامين هزينه براي جلوگيري از قصاص يك محکوم مطرح ميشود، وقتي صحبت از كمك به مدرسهسازي در سيستان و بلوچستان، خاموش كردن آتش در كوههاي زاگرس، يا پيدا كردن يك بچه گم شده است، كسي به سبقه و سابقه ديگران نگاه نميكند، از خوزستان به سيستان و بلوچستان ميروند تا به پيدا شدن بچهاي گم شده كمك كنند. از كوير مركزي ايران به خزر ميروند تا در پاكسازي زبالههاي كنار ساحل مشاركت كنند، از خارج از كشور به حساب محسن چاوشي و محسن بيات زنجاني پول ميريزند تا محكوم به قصاصي را آزاد كنند يا براي زني كه درگير اجاره خانه است، يا پدري كه درگير هزينههاي درمان فرزندش مانده است، كمكي جمع شود. انگشتان دست در كنار هم مشت ميشوند و دستها، دست به دست زنجير ميشوند و سيل پولهاي خرد و امضا و جانبازي است كه به سمت آن جاهايي كه به آن نياز است روانه ميشود.
حرف از «امتناع جامعه» كه تا همين چند صباح پيش مد بود، به نظر ميرسد كه با اين نمونهها كه هر كسي ميتواند اطرافش چند تايي را پيدا كند، ديگر چنان محلي از اعراب ندارد. اما همچنان اين بحث كه جامعه دو پاره است، و اين دو پاره با يك ديگر حرف نميزنند، يك ديگر را به رسميت نميشناسند، و آن جايي كه ميتوانند حتي فانتزيهاي حذف و سرنگوني آن ديگري را در سر ميپرورانند، دور از ذهن نيست.
در چنين شرايطي دولتي بر سر كار آمده است كه شعار « وفاق ملي» سر ميدهد. دولتي كه اقلا تا اينجاي كار آن طور كه آقاي پزشكيان و اطرافيانش ميگويند، قبول دارد كه عدهاي از حب علي و عدهاي از بغض معاويه به او راي دادهاند و همزمان بسياري هم راي ندادهاند ولي همه آنها حق دارند از دولت مطالباتي داشته باشند و دولت موظف است تلاش كند دولت همه باشد. اين رويه را آقاي پزشكيان در جريان رقابتهاي انتخاباتي وقتي در پاسخ به توييتي از يك فعال رسانهاي تحريمي نامهاي نوشت و به او گفت دغدغههايش در مورد برخوردهاي جاري در بازداشتگاههاي دستگاههاي امنيتي را معتبر ميداند و تلاش ميكند در جهت اصلاح رويههاي موجود اقدام كند هم نشان داده است اما نه همه كاربر شناخته شده توييتر و شبكههاي اجتماعي هستند، نه قول و وعده و نامه و توييت نوشتن ضمانتي براي تغيير رويه است.
همچنان البته اميدواران اقلا در فضاي عمومي نسبت به نااميدان حضور و ظهور بيشتري دارند. نمونه آن را ميتوان در مشاركت در بحثهاي عمومي در شبكههاي مجازي يا از طريق سكوي « كارزار» ديد. كارزار البته در سالهاي گذشته با انتقادهاي زيادي رو به رو بوده است. عده كثيري از فعالان سياسي، اجتماعي و فرهنگي، نامه و طومار امضا كردن در مورد موضوعات مختلف را نمونهاي ارتقا يافته از هشتگ زدن و استوري گذاشتن و كنشگري مجازي ميدانند كه همان « سست كوشي» است. سست كوشي به معني آن است كه افراد جامعه اظهارنظر در شبكههاي مجازي را براي ايجاد تغيير در فرآيندها كافي ميدانند و با نوشتن يك پست يا تاييد و بازنشر يك نوشته تصور ميكنند كه مسووليت خود را در مورد موضوعات روز انجام دادهاند در حالي كه كنشگري در فضاي مجازي الزاما به تغيير رويهها در فضاي حقيقي منجر نميشود. با اين وجود، چه كارزار، چه كدهاي موقتي در شبكههاي مجازي اين امكان را دارند كه به فعالاني كه اكثر آنها مردم عادي هستند بگويند شما تنها نيستيد و خيليهاي ديگر هم هستند كه مثل شما فكر ميكنند. اين احساس تنها نبودن و توانايي پيدا كردن ديگرانهمفكر ميتواند قدم اول در افزايش ميل به مشاركت در موضوعات مختلف اجتماعي و فرهنگي و چه بسا موضوعات سياسي باشد.
نمونههاي تبديل كنشگري مجازي به كنشگري در فضاي واقعي قبلا در ايران ديده شده است، وقتي يك دعوت فيس بوكي منجر به گردهمآيي گروهي از جوانان در يكي از پاركهاي تهران شد، يا وقتي قرار برخي تجمعات در شبكههاي اجتماعي گذاشته شد و ...، اين شبكهها و بسترهاي آنلاين نشان دادند كه ميتوانند نه تنها پل ارتباط موازي مردم با يك ديگر باشند، بلكه ميتوانند به ابزاري براي تحقق ارتباط عمودي، يعني ارتباط مردم با افرادي كه در قدرت هستند هم تبديل شوند.
اين دو مساله را در كنار هم بگذاريد. از يك طرف، جامعه دو پاره شده است و دو زيست جهان مختلف رازندگي ميكند. بر اساس آمار مشاركت در انتخابات ميتوان چنين استنباط كرد كه در يكي از اين دوزيستجهان 49 درصد و در ديگري 51 درصد مردم زندگي ميكنند و با در نظر گرفتن اينكه بسياري از رايهاحمایتی نبودهاست، اين احتمال وجود دارد كه آن زيست جهان دوم مدام پر جمعيتتر شود در حالي كه از جمعيت زيست جهان اول كاسته خواهد شد. از طرف ديگر فضايي براي بيان دغدغهها و گردهمآيي حول موضوعات مشخص، و پيدا كردن همفكران در مورد دغدغههاي روشن در بستر اينترنت فراهم شده است. مردم ميتوانند حول چيزهاي كه ميخواهند يا نميخواهند دور هم جمع شوند و از وضعيت اتميزه و تكافتادگي خارج شوند، حتي اگر ندانند كه چگونه و از طريق چه فرآيندهايي ميتوانند خواستههاي خود را عملي كنند.
حالا اين سوال پيش ميآيد كه آيا مسير دومي كه در سالهاي اخير در شبكههاي اجتماعي باز شده، كه قبلا از طريق آزادي مطبوعات و فضاي رسانهاي محقق ميشد، و قبلتر از آن از طريق ايجاد حزب ممكن ميشد و پيش از آن از طريق گردهمآييهاي قهوهخانهاي و حجرهاي و اندرونيها محقق ميشد، ميتواند راهي براي گفتوگو با قدرت پيدا كند؟
در حالي كه در سالهاي اخير اغلب تلاشها براي شبكهسازي و گردهمآيي از طريق شبكههاي اجتماعي با برخورد تند نهادهاي مسوول رو به رو ميشود، سكوي كارزار به خصوص در ماههاي گذشته تلاش كرده است پلي بين خواستههاي مطرح شده در شبكههاي مجازي عموما فيلتر شده و فضاي مجاز و رسمي سياست و فعاليتهاي فرهنگي و اجتماعي در كشور باشد. طبعا حالا كه صحبت از يك دولت « وفاق ملي» است و آقاي پزشكيان ميگويد كه دولتش مايل است صداي همه را بشنود، و فراتر از آن صداي همه باشد، بسترهاي آنلاين موجود ميتواند يكي از مسيرهايي باشد كه اين صداهاي پراكنده در بيرون به گوش دولت برسد تا دولت هم بتواند آنها را در قدرت نمايندگي كند.
كنشگري مجازي افرادي مانند محمد جواد ظريف و محمد جواد آذري جهرمي و پاسخگويي آنها در شبكههاي اجتماعي، انتخاب برخي از اعضاي شوراي راهبري از ميان چهرههاي شاخص شبكههاي اجتماعي كه به تخصص در حوزههاي خودشان شهرت دارند، و پاسخگويي به برخي دغدغهها نظير آنچه در مورد رسيدگي به وضعيت بازداشتگاههاي نهادهاي امنيتي رخ داده است نشان ميدهد كه اقلا در برخي از اعضا و نزديكان دولت فعلي اين تفكر كه نياز است تا پلي بين مردم و دولت ساخته شود، تا دو بخش از هم جدا افتاده جامعه با يكديگر آشتي كنند، وجود دارد. سكوي « كارزار» هم در چنين موقعيتي فرصت را مناسب ديده است و با برگزاري چند جلسه با حضور برخي از اعضاي شوراي راهبري و برخي از نزديكان و تيم اصلي دولت آقاي پزشكيان تلاش كرده است بر ظرفيتهاي خود در اين مسير تاكيد كند.
پيش از اين هم در دولت آقاي روحاني طرحي به نام سكوي « براي مردم» با هدف جمعآوري مطالبات مردمي، دستهبندي و برنامهريزي براي اجراي آنها وجود داشته است كه به دلايل مختلفي به نتيجه نرسيده است. حالا كارزار به خصوص در هفتههاي گذشته در تلاش است تا با استفاده از تجربههاي قبلي كنشگري مجازي مسيري براي اين هدف باز كند.
در هفتههاي گذشته، كارزار يك برنامه با حضور دكتر محمد فاضلي، دكتر علي ربيعي و جمعي از كنشگران فعال اين سكو برگزار كرده است، در برنامههاي ديگر آن هم افرادي مانند دكتر محمد رهبري، دكتر سميه توحيدلو و برخي ديگر از چهرههاي شناخته شده فضاي مجازي و دغدغهمندان عرصههاي مختلف از محيط زيست گرفته تا مديريت شهري و ميراث فرهنگي و ... حاضر شدند تا ببينند آيا در فضاي به وجود آمده ميتوان راهي براي تعامل بهتر دولت با مردم ايجاد كرد يا نه.
زهرا نژادبهرام، يكي از اعضاي كميته راهبري براي پيشنهاد گزينههاي وزارت به رييسجمهور در مورد فرصتهاي فراهم شده براي ارتباط دولت و مردم از طريق شبكههاي اجتماعي و سكوهاي جمعآوري امضا مانند كارزار ميگويد: « ما در حوزه نهادهاي مدني چه سياسي و غير سياسي و صنفي ضعيف هستيم، اينكه فضايي وجود داشته باشد كه در آن مردم و فعالان مدني بتوانند پيشنهادهاي خود در مورد اداره امور را در برابر ساير اعضاي جامعه و همين طور دولت بگذارند يك فرصت مغتنم و مناسب هم براي مردم و هم براي دولتهاست. ما در حال حاضر با جامعهاي روبهرو هستيم كه در آن شكاف بين دولت و ملت بهشدت زياد است. مردم نسبت به ساختارها و همين طور نسبت به امكاناتي كه در كشور و در برابر كنشگري آنها وجود دارد بهشدت بدبين هستند و اين وضعيت بايد براي همه نگرانكننده باشد و براي حل آن چارهاي انديشيده شود.»
سپهر عمومي فضايي براي گفتوگوست، اين گفتوگو وقتي معنا پيدا ميكند كه مخاطبي داشته باشد، مخاطب آن گاهي ميتواند در ميان مردم و به صورت رابطه افقي باشد و گاهي ميتواند در ميان اصحاب قدرت و به صورت رابطه عمودي باشد. آنچه كه تجربه اين سالهاي ايران ثابت كرده اين است كه تكصدايي هرگز نميتواند براي مدت طولاني سلطه پيدا كند، و جامعه مدني، با قهر و آشتي و سكوت و صحبتش به هر حال راهي براي بروز و ظهور پيدا ميكند. يك روز از طريق نوار، يك روز از طريق روزنامه و روز ديگر از طريق بسترهاي آنلاين. اما مساله و چالش پيش روي نهادهاي جامعه مدني همچنان برقرار است. شبكههاي اجتماعي را همانطور كه قبلا هم رخ داده است ميتوان به يك ضرب فيلتر كرد. تفاوت شبكههاي اجتماعي و سكوها با نهادهاي ديگري مانند روزنامهها، احزاب، سازمانهاي مردم نهاد و ... كه در تلاش براي نقشآفريني در سپهر عمومي هستند اين است كه حضور و تجربه طولاني انسانها در كنار هم را نميتوان مانند شبكههاي اجتماعي و سايتهاي امضاي طومار يك باره در هم پيچيد. بنا بر اين شايد بهتر باشد اگر قرار است جايي صداي كساني را بشنوند، آن صدا حامل پيام « بگذاريد حرف بزنيم» باشد، نه پيام «حرف من را بزنيد».