مجاهدین یکشنبه
از منظر دیگر، حکم اینان، همچون حکم آن کسانی است که اسمیت بر آنان «پوزشطلبان اسلامی» نام نهاده: همان کسانی که در خلوت آرام خویش خزیده بودند تا دیگرانی خلق امر نو کنند و آنان از خلوت خویش درآیند و بگویند: این، آنِ ماست، یا به تعبیر مولانا، «لاحول، این چه افزون گفتن است، از قدیم این کارها کار من (ما) است.»
دو-در جامعه امروز ما، کم نیستند مجاهدین یکشنبهای که اساسا انقلاب و جنگ را درک و تجربه نکردهاند، اما قبای انقلاب و جنگ را جز به قامت خویش نمیبینند و نمیپسندند و کم نیستند مجاهدین یکشنبهای که چون نیمروز واقعه به پایان میرسد و گردها میخوابند و روز میرود و شب فرامیآید و از شب دو کوته پاس میگذرد، بانگ طبلهایشان میرود تا هر سو که: شما خوابید، ما بیدار، خرم و آسودهتان خفتار. در تاریکی شب، به خود میجنبند و گرد انفعال و استیصال از شانهها میافشانند و چشم میدرانند و طرف سبیل میجنبانند و غضبان میگویند: ماییم آن گنهبخشا سعادتبخش شوکتمند، ماییم آن پیامآور روز شیرینی که با شمایان آشتی باشد.... اکنون، یکبار دیگر مجاهدین یکشنبه سوار بر رخش رویین خویش، هر سو گردباد بازنمایی برافراختهاند و بر هستی و حقیقت و واقعیت یک واقعه تاریخی چنگ زدهاند تا آن را از پدیدآورندگانش کش روند و به صورتی دیگر بیارایند و به مردمان بفروشند. در این شرایط، اگر نتوان حجاب از چهره این مجاهدین یکشنبه برگرفت، تنها باید با اخوان ثالث همآواز شد و گفت:
ای شما به جای ما پیروز
این شکست و پیروزی به کامتان خوش باد
هر چه میخندید
هر چه میزنید، میبندید
هر چه میبرید، میبارید
خوش به کامتان اما
نعش این عزیز ما را هم به خاک بسپارید.