اغتنام فرصت و بهگشت اجتماعي
غلامرضا غفاري
اولينبار با عبارت اغتنام فرصت در مطالعه انديشههاي ايمانوئل والراشتاين (2019-1930) جامعه شناس امريكايي، دانشآموخته دانشگاه كلمبيا و استاد ممتاز جامعهشناسي دانشگاه دولتي نيويورك آشنا شدم. عالمي كه به عنوان جامعه شناس كلاننگر و تاريخي شناخته ميشود و نوشتههاي فراواني را در كارنامه علمي خود دارد. او در سالهاي 1994 تا 1998 رييس انجمن بينالمللي جامعهشناسي بود و در سال 1392 به دعوت انجمن جامعهشناسي به ايران آمد و در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران سخنراني داشت. والراشتاين با نگاه كلانگرايانهاش اغتنام فرصت را در معناي استفاده از فرصت در موقعيتهاي سياسي بينالمللي به كار ميبرد كه پيامد و نتيجه استفاده درست و به موقع از فرصتها را موجد تغيير در موقعيت كشورها ميداند. به زعم والراشتاين از ميان راهبردهاي مختلف براي تغيير موقعيت از پيرامون به شبهپيرامون و نزديك شدن به كشورهاي مركز؛ هوشمندي و فرصتشناسي و حسن استفاده از فرصتها است به اين سبب از عبارت اغتنام فرصت براي تجربه تغيير و ارتقاي موقعيت كشورها ياد كرده. اگرچه والراشتاين از راهبرد اغتنام فرصت در مقياس بينالمللي و در عرصه نظام جهاني بحث كرده ليكن اغتنام فرصت در درون مرزهاي ملي نيز ارزشمندي به مراتب بيشتري دارد چرا كه بدون موفقيت و دست بالا داشتن در استفاده از فرصتها و فراهم ساختن همافزايي و انسجام ملي امكان استفاده از فرصتهاي جهاني چندان ميسر نخواهد بود. بنابر اين با وامگيري از تعبير اغتنامفرصت جهت ايجاد تغييرات سازنده و تسهيل فرآيندهاي توسعه به نظر ميرسد در ايران با فرصتي تغييرساز مواجه هستيم كه حسن استفاده از آن ميتواند گشايش و افقگشاييهاي تازهاي را درپي داشته باشد.پذيرش امر تغيير و آمادگي براي تغيير، اهتمام نسبت به افزايش مشاركت در انتخابات اخير رياستجمهوري، انتخاب كابينه توافقي؛ همراهي مجلس شوراي اسلامي و تشكيل دولت چهاردهم نشان از هوشمندي و درك موقعيت و رفتن به سمت واقعگرايي و عقلانيت كارساز دارد.
حفظ اين هوشمندي و استفاده بهينه از موقعيت و فرصت حاصل آمده كه خود مطلوب و نتيجهاي مهم از مسير طي شده نيز ميباشد؛ ميتواند چاره و علاجي براي كنترل و غلبه بر چالشهاي موجود و پيش رو در جامعه پرتغيير ايران باشد. بايد پذيراي اين امر باشيم كه توسعه اگر چه با روياهاي بزرگ سروكار دارد ولي هرگز نميتواند با واقعگريزيهاي فرصتستيز و فرصتسوز؛ و اغتنام ندانستن فرصتها بر سر مهر و توافق باشد. فرصت عمل به بديهيات عقلاني را از دست ندهيم. امروزه اعتناي مجدانه به واقعگرايي، خردجمعي، همافزايي، دورانديشي، ائتلاف و داشتن نگاه و عمل فراگير از بديهيات ارتقاي پيشرفت و نيل به بهگشت اجتماعي دانسته ميشوند. توافقهاي پايدار و ناشكننده بيش از هرچيز اعتمادآفرين هستند و سرمايه اجتماعي طرفهاي توافق را ارتقاء ميدهند چرا كه به روانسازي انجام امور و تقويت كنشگري جمعي ميانجامند و هزينههاي كنشگري جمعي را به حداقل ميرسانند. مهمتر اينكه چنين توافق و همراهيهايي كه نمود عيني دارد و رويتپذير هستند در ديدگان و نظر آحاد مردم نشسته و اين انگاره را كه از كسي كاري برنميآيد و همه در فكر كار و بار خويش و رفقايشان هستند كه هر كدام سم مهلكي براي ايجاد اميد و نشاط هستند را كمرنگ و به حاشيه ميبرد؛ و به تدريج انفعال، ابهام و ترديدها جاي خود را به باورپذيري و اميدواري ميدهد. بيگمان فرصت پيش آمده كه بايد حاصل و پيامد خواسته و ناخواسته سالها تلاش و تقلا و پشت سر گذاشتن جذر و مدهاي فراوان ديد را بايد مغتنم دانست و با آن سر مهر بود و از حفظ و تكثير آن در سطوح و لايههاي مختلف غفلت نكرد؛ تا دچار شكنندگي و بيدستاوردي نشود كه در اين صورت چيزي جز ويراني و گرفتار شدن در چرخه معيوب نااميدي و فرسايش بيشتر سرمايهاجتماعي در پي نخواهد داشت. ائتلاف و توافقها را پلهايي براي عبور از حفرههاي ساختاري دانستهاند كه امكان حركت در مسير ناهموار و سخت بهگشت اجتماعي را تسهيل ميكنند و با همافزايي برآمده از همراهي و انسجام بين مجموعههاي چندگانه بستري براي آزادسازي انرژي و توانافزايي بيشتر ميشوند و امكان فائق آمدن بر مساله بيدستاوردي و گشايش و فرصتهاي تازهتر را براي بهگشت اجتماعي فراهم ميكنند.