اغتنام فرصت و بهگشت اجتماعي
حفظ اين هوشمندي و استفاده بهينه از موقعيت و فرصت حاصل آمده كه خود مطلوب و نتيجهاي مهم از مسير طي شده نيز ميباشد؛ ميتواند چاره و علاجي براي كنترل و غلبه بر چالشهاي موجود و پيش رو در جامعه پرتغيير ايران باشد. بايد پذيراي اين امر باشيم كه توسعه اگر چه با روياهاي بزرگ سروكار دارد ولي هرگز نميتواند با واقعگريزيهاي فرصتستيز و فرصتسوز؛ و اغتنام ندانستن فرصتها بر سر مهر و توافق باشد. فرصت عمل به بديهيات عقلاني را از دست ندهيم. امروزه اعتناي مجدانه به واقعگرايي، خردجمعي، همافزايي، دورانديشي، ائتلاف و داشتن نگاه و عمل فراگير از بديهيات ارتقاي پيشرفت و نيل به بهگشت اجتماعي دانسته ميشوند. توافقهاي پايدار و ناشكننده بيش از هرچيز اعتمادآفرين هستند و سرمايه اجتماعي طرفهاي توافق را ارتقاء ميدهند چرا كه به روانسازي انجام امور و تقويت كنشگري جمعي ميانجامند و هزينههاي كنشگري جمعي را به حداقل ميرسانند. مهمتر اينكه چنين توافق و همراهيهايي كه نمود عيني دارد و رويتپذير هستند در ديدگان و نظر آحاد مردم نشسته و اين انگاره را كه از كسي كاري برنميآيد و همه در فكر كار و بار خويش و رفقايشان هستند كه هر كدام سم مهلكي براي ايجاد اميد و نشاط هستند را كمرنگ و به حاشيه ميبرد؛ و به تدريج انفعال، ابهام و ترديدها جاي خود را به باورپذيري و اميدواري ميدهد. بيگمان فرصت پيش آمده كه بايد حاصل و پيامد خواسته و ناخواسته سالها تلاش و تقلا و پشت سر گذاشتن جذر و مدهاي فراوان ديد را بايد مغتنم دانست و با آن سر مهر بود و از حفظ و تكثير آن در سطوح و لايههاي مختلف غفلت نكرد؛ تا دچار شكنندگي و بيدستاوردي نشود كه در اين صورت چيزي جز ويراني و گرفتار شدن در چرخه معيوب نااميدي و فرسايش بيشتر سرمايهاجتماعي در پي نخواهد داشت. ائتلاف و توافقها را پلهايي براي عبور از حفرههاي ساختاري دانستهاند كه امكان حركت در مسير ناهموار و سخت بهگشت اجتماعي را تسهيل ميكنند و با همافزايي برآمده از همراهي و انسجام بين مجموعههاي چندگانه بستري براي آزادسازي انرژي و توانافزايي بيشتر ميشوند و امكان فائق آمدن بر مساله بيدستاوردي و گشايش و فرصتهاي تازهتر را براي بهگشت اجتماعي فراهم ميكنند.