روزنامهنگار و دولت؟!
درست به رسانه مربوط است، او كه رسانه را به خوبی میشناسد، چرا نبايد قبول مسووليت كند؟!
از طرفی وقتی رييس دولتی را قبول دارد و اكنون زمان ياری اوست با چه حجتی شانه خالی كند؟
٢- در ابتدای انقلاب مهندس موسوی، سردبير روزنامه جمهوری اسلامی بودند. از روزنامه به وزارت خارجه رفتند. همراهانی را از روزنامه به وزارت خارجه بردند. مثل آقای نجفی كه مثل عسل مصفا شيرين است، خبرنگار جمهوری اسلامی بود شده بود سركنسول د ر پيشاور.
٣- اريك رولو، روزنامهنگار جهانی لوموند مدتها سفير شده بود. چنگيز آيتماتوف، رماننويس مشهور قرقيز سالها سفير بود و نيز نويسندگان معروف امريكای لاتين كه سفير و و زير شدند.
٤- اين دوگانه كه روزنامهنگار ذاتا بايد منتقد دولت باشد، نه اعتبار منطقی دارد و نه فلسفی و نه تجربی. بهنگام بايد انتقاد كرد و در زمان مناسب هم حمايت و دفاع. معادله يك مجهولی حل نكنيم. مسائل سياسی- اجتماعی ابعاد متنوعی دارد.
٥- و اما اگر روزنامهنگار نمیتواند به دولت برود، دولتیها هم نبايد به روزنامه بيايند! پيداست اين ديواركشیها نينديشيده و خام است.
٦- البته اگر آقای حضرتی به عنوان رييس شورای اطلاعرسانی دولت، نقد دولت در اعتماد را ممنوع كند، در آن صورت حرف منتقدان موجه است!