سخني با وزير علوم و فناوري رييسجمهور مردم
مهران غياثي
جهان در حال پوستاندازي ژرفي است، سمت و سوي اين تغييرات كدام است، چه نيروهايي تلاش دارند كه جهت اين تغييرات را به سمت تكثر، نوانديشي و بقاي انسان و انسانيت سوق دهند و كدام نيروها از اين تكثر بيمناك هستند؟ كشور ما با موقعيت و توانمندي و عقلانيت مردمش در كجاي اين تغييرات و رو به كدام سو ايستاده است؟ نقش حاكميت و نيروهاي پيشرو آن كه شامل دانشگاهيان و به خصوص دانشجويان نيز ميشود، چگونه است و دانشگاهيان و دانشجويان به عنوان آيندهسازان و كارگزاران آينده اين مرز و بوم چگونه ميتوانند ايفاي نقش كنند؟ پاسخ به اين سوالها و نگراني از شرايط پيش رو مرا به عنوان عضوي از جامعه دانشگاهي كه سالهاي زيادي را در محيط دانشگاه سپري كرده است بر آن داشت كه با شما و دانشجويان سخني داشته باشم.
يكي از عواملي كه چنين صحبتي را در جامعه ما ضروري ميسازد نبود احزاب، رسانههاي آزاد در چارچوب قانون اساسي و رسانههاي شنيداري و بصري داراي شناخت از واقعيات جهان كنوني است. البته اميدوارم كه ما هم روزي در كشورمان داراي احزاب شناسنامهدار راست و چپ باشيم كه در محيطي امن به تبادلنظر و انديشه بپردازند و افراد اين جامعه متكثر را در بين خود توزيع كنند.
پيش از آنكه بخواهم وارد صحبت خود با شما و دانشجويان شوم، لازم است كه توصيفي از لحظه كنوني داشته باشيم. متاسفانه در لحظه كنوني دانشگاهها به دليل فراواني، چه دولتي و آزادش، در حد دبيرستاني بزرگ است كه نه تحقيقاتش سمت و سويي در جهت توسعه دارد و نه آموزشي با ايجاد روحيه پرسشگري در دانشجويان دارد. در اين مقاله قصد داخل شدن به اين بحث را ندارم چون كه خود بايد مفصل در موردش صحبت شود. هدفم در اين مقاله بيان نقطه نظراتي در جهت بهبود محيط دانشگاه براي تربيت كادرهاي متخصص و متعهد آينده اين مرز و بوم است.
سوالي كه در اين ارتباط ميتوان مطرح كرد كه خود ميتواند راهگشاي بحث كنوني باشد، اين است كه آيا دانشجويي كه وارد دانشگاه ميشود آموزش و پرورش كار خود را در جهت پرورش او به درستي انجام داده است؟ آيا آموزش و پرورش كه رسالت اصلي او تربيت جواناني است كه تا حدودي جهان را ميشناسد، سرزمين خود را ميشناسد، اقليمهاي گوناگون آن را از لحاظ فرهنگ، مزيتهاي اقتصادي و تاريخي ميشناسد و از همه مهمتر هنر زندگي جمعي و كارگروهي را طي دوازده سال آموخته است؟ آيا به او آموخته است كه سرزمينش را دوست داشته باشد، حافظ محيطزيست سرزمينش باشد و مزيتهاي سرزميني خود را بشناسد؟ متاسفانه چنين نبوده است. اينجاست كه نقش كسي كه سكان آموزش عالي را در دست ميگيرد نمايان ميگردد. اينجاست كه ديدگاه كسي كه بايد در راس يك دانشگاه قرار گيرد به نحو محسوسي تعيينكننده است. آيا وزير محترم و رييس انتخابي محترم دانشگاه نگاه توسعهاي دارند يا صرفا تامينكننده بودجهاي براي انجام «تحقيقات» مقالهساز و «آموزش» در حد دبيرستان هستند؟
ميخواهم خيلي شفاف از وزير محترم بپرسم آيا ايشان و رييس دانشگاه ميتوانند چنان امنيتي را براي استاد و دانشجو ايجاد كنند كه دانشجو بتواند كمبودهاي بر جاي مانده از دوران كودكستان تا پايان دبيرستانش را بهبود بخشد؟ آيا به دانشجويان اجازه ميدهند كه در چارچوب قانون، كار جمعي ياد بگيرند، با دعوت از نخبگان علمي و اجتماعي مكاتب توسعهاي را فرا گيرند، آيا به آنها و بدون واهمه از «تعليق»، اجازه بحثهاي آزاد براي رهايي از سمپاشيهاي رسانههايي مانند «ايران اينترنشنال» را ميدهند. در صورت مثبت بودن پاسخ سوالهاي بالا، مطمئن باشيد كه دولت رييسجمهور مردم، دانشگاههايي آرامتر و دانشجوياني با همرايي و همدلي بيشتر با آن دولت خواهد ديد. به اميد حق. استاد
بازنشسته دانشگاه صنعتي اصفهان