درباره رسيدن رونالدو به مرز يك ميليارد دنبالكننده
اين همه فالوور به چه دردت ميخورد كريس؟
علي ولياللهي
رونالدو دیروز به ركورد يك ميليارد دنبالكننده در شبكههاي اجتماعي رسيد.
به گزارش روزنامه اعتماد، داشتن يك ميليارد فالوور چه حسي دارد؟ اينكه يكهشتم مردم دنيا دنبالت كنند؟ حتما بايد حس بسيار فوقالعادهاي باشد. براي آدمها كه يكي از اصليترين نيازهایشان ديده شدن است. مطمئنم آرزوي اكثر ما است كه يك ميليون فالوور داشته باشيم.
نميخواهم در مورد مشكلات معروف بودن مزخرف سر هم كنم. اما ميشود به اين فكر كرد كه از يك جايي به بعد، با بزرگ شدن سرسامآور اعداد توي شبكههاي اجتماعي بعضي چيزها معناي خودشان را از دست ميدهند.
اسمش رويش است: شبكه اجتماعي! حالا وقتي اعداد فالوورها، لايكها و كامنتها از يك حدي بزرگتر بشوند ديگر اجتماعي بودن شبكه از بين ميرود چون ارتباطي شكل نميگيرد. اگر بحث «درآمدزايي»، «تاثيرگذاري» در مقياس بزرگ، «ركوردشكني» كه علاقه شخصي رونالدو است و فخر فروختن با عنوان «معروفترين آدم فضاي مجازي» را بگذاريم كنار، آدمي مثل رونالدو چه لذتي از داشتن يك ميليارد فالوور ميبرد؟ او نه ميتواند ببيند چه كسي لايكش كرده نه حتي كامنتهايش را بخواند. هر پست رونالدو در فاصله ۲۴ ساعت ميليونها لايك و دهها هزار كامنت ميگيرد.
وقتي نميشود لايكها را شمرد، كامنتها را خواند، منشنها را ديد، ريپلايها را جواب داد، وجودشان چه اهميتي دارد؟ انگار نه لايكي هست نه كامنتي نه ريپلايي.
يكي از لذتهاي پست و استوري گذاشتن توي شبكههاي اجتماعي تماشاي واكنش مخاطبانمان است. آن هم نه فقط واكنش دوستان نزديكمان. اين واكنش غريبههاست كه اغلب هيجانانگيز است. آدمهايي كه نميشناسيمشان و نسبت به ما حسي پيدا ميكنند؛ نسبت به غذايي كه خورديم، شعري كه نوشتيم، ديدگاه سياسي كه داريم، جايي كه رفتيم، حرفي كه زديم، مهماني كه در آن بوديم. همهچيز سر «تعامل» و «ارتباط» است. به نظرم رونالدو و همه آدمها با پيجهاي چند صد ميليوني از اين لذت محروم هستند چون هرگز نميتوانند بنشينند كامنتها را بخوانند يا به منشنها سر بزنند. اصلا شايد براي همين است اكثر آنها پيج پرايوت يا همان شخصي دارند براي ارتباط داشتن با نزديكانشان.
از اين نظر شايد بشود گفت آدمي با يك ميليارد فالوور با آدمي كه فالوورهایش صفر است فرق زيادي ندارد. درست مثل ميلياردري كه نتواند يك دلار از پولهايش را خرج كند.
شايد هم اشتباه ميكنم چون من حتي لحظهاي از چيزي كه رونالدو تجربه كرده را درك نكردم. فقط ميدانم ترجيح ميدهم اگر قرار باشد روزي هزاران چشم روي من زوم بشوند، بتوانم چند تا از اين چشمها را تشخيص بدهم. اين جزييات است كه لذت ديده شدن را چند برابر ميكند. وقتي چشمهايي كه به آدم خيره شدند آنقدر زياد هستند كه نميشود تشخيصشان داد، چه فرقي با ديوار دارند؟