اين روزها منطقه شرايط منحصر بهفردي را پشت سر ميگذارد كه بخش مهمي از آن متاثر از انتخابات امريكاست. در چهارمين يادداشت درباره انتخابات امريكا، نسبت آن با تحولات اخير منطقه نيز مورد بررسي قرار ميگيرد.
الف: «زنگهاي خطر براي ترامپ»؛
پس از مناظره «هريس» و «ترامپ» كه يازده روز پيش روي داد، اكثر نظرسنجيها «هريس» را برنده مناظره دانستند. در سطح ملي، فاصله «هريس» و «ترامپ» همان ۳درصد باقي ماند، اما اعتماد به «هريس» در قامت يك كانديدا با توان رقابت واقعي در رسانهها بيشتر بازتاب يافت. پس از مناظره، در سنجش افكار عمومي، راي منفي او به پايينترين سطح نه تنها در چند ماه كه در سه سال اخير رسيده است. اين درحالي است كه راي منفي ترامپ، ۷درصد بيشتر از هريس است و قابل درك است در شرايط برابر، افراد مردد احتمالا به كانديدايي كه راي منفي كمتري دارد، اقبال بيشتري نشان خواهند داد، از اين رو، در انتخابات تنگاتنگ و «سانتيمتري» امريكا، اينك زنگهاي خطر براي «ترامپ» بيش از «هريس» به صدا در آمدهاند و شانس هريس نسبت به ترامپ فزوني يافته است. اگرچه در ايالتهاي چرخشي همچنان فاصله آرا بسيار نزديك و در دامنه خطاست اما، باتوجه به شرايط نظرسنجيها و سنگين شدن وزنه به سوي هريس، كمپين ترامپ و حاميان بينالمللياش در ۴۵ روز آينده براي تغيير اوضاع هر آنچه در چنته دارند، رو خواهند كرد.
ب: رخنه حزبالله و چرخه «بازيهاي دو سر برد» نتانياهو؛
در يادداشت دو هفته پيش با تحليل «ائتلاف استراتژيك نتانياهو و ترامپ در بستر خيزش راست افراطي جهان»، عرض شد كه «چنانچه نتانياهو، وضعيت خود و ترامپ را در تهديد ببيند، اگر بتواند نه تنها مانع آتشبس خواهد شد، بلكه چه بسا به اقدامات خطرناكتر از ترور «هنيه» و «شكور» دست بزند تا با ايجاد بحراني پردامنه، از يكسو فضاي داخلي اسراييل و از سوي ديگر انتخابات امريكا را تحت تاثير جنگطلبان قرار دهد. احتمال راهبرد پيشدستانه و خطرناكتر «نتانياهو» چه در قالب ترورهاي بزرگ و چه در قالب گسترش بحران و حتي بهرهگيري از سلاحهاي ممنوعه نيازمند بيداري و هوشياري جهان، منطقه، ايران و «محور مقاومت حامي فلسطين» است.
عمليات ترور جمعه در ضاحيه بيروت كه ابراهيم عقيل و جمعي ديگر از فرماندهان رضوان حزبالله را به شهادت رساند و تروريسم «سايبر-تكنولوژيك» انفجار پيجرها و بيسيمها در روزهاي سهشنبه و چهارشنبه هفته قبل در رديف همان سلاح ممنوعه و راهبرد پيشدستانه و بحرانسازي هدفمندي قرار ميگيرد كه پيشتر از احتمال فزوني يافتن آن سخن به ميان آمده بود. اينك كاملا روشن شده است كه نتانياهو در بحرانسازيهاي اخيرش از تهران تا لبنان در تلاش براي معماري چرخه «بازيهاي دو سر بردي» است كه چه پاسخ داده شود يا داده نشود، او به هدفي از اهداف خود رسيده باشد. پاسخ ندهند، پيش رفته است و اگر پاسخ بدهند و بيش از اين پاي لبنان و بعدا تهران به جنگ كشيده شود، از ديد او انتخابات امريكا تحت تاثير منافع حياتي اسراييل قرار خواهد گرفت.
«جنگِ موجوديت»؟
شرايط پيچيده و دشوار انتخابات امريكا، ترامپ و نتانياهو و راستهاي افراطي را در يك جبهه قرار داده است و براي آنكه بتوانند بيشترين تاثير را بر آراي رايدهندگان امريكايي بگذارند، تلاش دارند كه جنگ را «جنگِ موجوديت» نشان دهند، يا بحران جاري را تا سطح «جنگِ موجوديت» شعلهور سازند. چون در چنين شرايطي است كه از ديدگاه آنان متعصبان «مسيحي» و «يهودي» جديتر به صحنه انتخابات وارد خواهند شد و در شرايط «جنگِ بزرگ»، شانس يك زن براي رييسجمهوري تا حدي تنزل خواهد يافت. البته اين جنگ، از منظري «جنگِ موجوديت» هم هست. جنگِ «موجوديت سياسي» براي نتانياهو، جنگ «رياستجمهوري» براي ترامپ و جمهوريخواهان راديكال و جنگ «ايده صهيونيسم» براي راستهاي افراطي و مذهبي. اگر ترامپ پي در پي سخن از آن ميگويد كه اگر او انتخاب نشود، اسراييلي در كار نخواهد بود براي دامن زدن به همين «تهديد موجوديت» است كه البته تا حدي هم واقعيت يافته است. اين ديدگاه نيز وجود دارد كه حتي در شرايط «جنگ موجوديت» ظرفيت جمهوريخواهان در انتخابات امريكا محدود است و در صورت حضور قوي دانشگاهيان، مسلمانان و جنبشهاي پروگرسيو، تضميني بر برد ترامپ نيست و اين چرخه بازيهاي برد-برد نتانياهو نيز تا جايي كارآمد است كه نتانياهو ضربه بسيار بزرگي نخورده باشد و در صورت وارد آمدن ضربه كاري، براي توجيه هزينه، فايده اقدام خود به افكار عمومي داخلي و حاميان بينالمللياش دچار مشكل خواهد شد. به علاوه، اگر تهاجمات نتانياهو به جنگِ موجوديت حزبالله و ايران تبديل شود، ديگر دليلي به مسامحه براي درنگرفتن يك جنگ كامل نخواهد بود و ملاحظه موضوعاتي نظير انتخابات امريكا از سوي ايران يا حزبالله توجيهي نخواهد داشت.
ج: «تسلط تكنولوژيك يا شقاوت ايدئولوژيك»؟
تكنولوژي ارتباطي، آلترناتيو سلاح هستهاي؟
در بازگشت به اصل بحث، يكسوي وقايع سهشنبه و چهارشنبه هفته قبل، رخنه و شوك امنيتي بزرگي بود كه متوجه «حزبالله» لبنان شد و بدل «هفتم اكتبر» را تداعي كرد. البته اين رخنه ميتوانست در بحبوحه يك جنگ تمام عيار بسيار گرانتر تمام شود و ناگهان حزبالله را در شرايط دشوارتري قرار دهد و بعيد نيست كه طي يك سال گذشته، رخنههاي ديگري هم شكل گرفته باشد تا دستگاه نظامي و امنيتي اسراييل بتواند از طريق آن تا سالگرد «هفتم اكتبر» براي خود اعاده حيثيت كند، چراكه پس از يك سال و با اين حجم نسلكشي و نابودگري، به واقع نميتواند ادعا كند، به اهداف اعلام شده خود در غزه در روز نخست جنگ دست يافته است و لذا رو به شمال كرده تا شايد آنجا دستاوردي فراهم آورد. اما، بايد پذيرفت كه سوي ديگر اين اقدام، پردهبرداري جديتر و جديدتر از «هيولاي صهيونيزم افراطي» و در سطحي ديگر، كليد خوردن بدون سانسور «جنگ تمدنها» بود. هيولايي كه اگر تا ديروز در جنگي نافرجام خطرش متوجه فلسطين بود و كودكان و زنان بيگناه و مظلوم فلسطيني را براي ايده مجعول خود، به مسلخ ميكشيد و قطعه قطعه ميكرد و دلهاي انسانهاي آزاديخواه را در جهان با فلسطين همراه كرده بود، اينك با بهرهگيري از ابزارهاي غيرنظامي به عنوان سلاح كشتارجمعي، خود را به عنوان يك تهديد جهاني هم براي امنيت چرخه توليد و توزيع بينالمللي و هم براي هر آن كس كه در آرزوي بهرهگيري از تكنولوژي ارتباطي به عنوان نماد بلوغ تمدن بشري ميداند، مطرح كرد. اگر القاعده روزي با عبور از مرزهاي اخلاق جنگ، دو هواپيماي غيرنظامي را به برجهاي دوقلو كوبيد، اگر داعشيها، شرم بشر شدند، اينك صهيونيستهاي فيلسوف هيروشيما، در قالب «اتحاديه تبهكاران جهان» بابهاي ناامن كردن همه جهان را با بهرهگيري نظامي از ابزار غيرنظامي آنهم به عنوان سلاح كشتار جمعي و آلترناتيو سلاح هستهاي گشودند. چيزي كه همچون «مسموم كردن آب شرب يك شهر» از سوي اسفل دشمنان بشريت در جنگهاي جاهلي هم پرهيز ميشد. اين رويكرد، بيش از آنكه نيازمند «تسلط تكنولوژيك» باشد، نيازمند «شقاوت ايدئولوژيك» است.
د: «ايده صهيونيسم» و خطاي استراتژيك؛
اين پردهبرداري از چهره بدون روتوش اسراييل و معرفي خود به عنوان خطري جهاني، هزينهاي بسيار سنگينتر از هزينهاي كه به حزبالله تحميل شد، براي «ايده صهيونيسم» به دنبال خواهد داشت. براساس تجربه ۱۱ ماهه در غزه انتظار ميرود، مهلكه و جنگ با حزبالله نيز سرنوشتي مطلوب اسراييل نيابد و البته بايد نسبت به ماشين ترور و كشتارجمعي آنها و پشتيبانان امريكاييشان همواره بيدار بود، اما اينك هر كس موبايل يا ابزارهاي ارتباطي يا الكترونيكي را در هر جاي اروپا و جهان به دست ميگيرد، ميتواند به ياد بياورد كه طرفداران «ايده صهيونيسم»، نه تنها «حريم خصوصي» كه چشمان و انگشتان و قلب و آينده او را نشانه رفتهاند تا هر كه را با «آپارتايد» و «اشغال» و «تروريسم» مخالف است، نشانه بروند و اگر بتوانند «بشر اخلاقي» را منقرض نمايند. اين همان خطاي استراتژيكي بود كه در دل هوش سياه صهيونيستها، نهفته است و اينبار فراتر از نسلكشي غزه، عقول مآلانديش جهان را تكان خواهد داد. «خطاي راهبردي» كه گمان ميكنند در قرن بيست و يكم با «اختناق تكنولوژيك» و «ارعاب هوش مصنوعي و سايبري» و عبور از خطوط قرمز اخلاقي و انساني ميتوان «سيطره ايدئولوژيك» را ديكته كرد. چيزي كه ترامپ ناخواسته در كنفرانس پنجشنبه شب صهيونيستهاي امريكا يادآور شد.
اعتراف ترامپ
ترامپ گفت: پنجاه سال پيش اگر كسي در امريكا نسبت به اسراييل، كلمهاي بد ميگفت، «لابي اسراييل» او را از پهنه سياست محو ميكرد، اما امروز نه تنها در خيابانها كه در دانشگاههاي امريكا مخالفان اسراييل غوغا ميكنند. او ميگفت به ترامپ راي دهيد چون ترامپ حامي، محافظ و دوست شماست! ترامپ ميگفت، اگر به قدرت برسد همه مخالفان صهيونيسم كه او از آنها به عنوان «همدلان حماس» ياد ميكند، را از امريكا اخراج خواهد كرد و دانشگاههايي كه جولان اعتراضات ضداسراييلي شدهاند را به بازخواست خواهد كشيد. البته تنزل درك وجداني ترامپ نيز همانقدر است كه تظاهر ميكند نميداند، ريشه اين تنفر در كجاست و مظلوميت چه كسي و شقاوت چه جرياني، قلوب جوانان و نسل «زد» غربي را بيدار ساخته است. بيداري و بينشي كه به تدريج در سالها و دهههاي آينده، نه تنها سطح جوامع بلكه تريبونها و پارلمانهاي اروپايي و امريكا و حتي هيات حاكمه اين قدرتها را تحتتاثير قرار خواهد داد و فضا را براي «ايده صهيونيسم» تنگتر خواهد ساخت.
و: «تروا و داموكلس» و «ضرورت بيداري»
اينكه انتخابات امريكا به كجا خواهد كشيد، در يادداشتهاي بعدي بيشتر خواهم نوشت (انشاءالله)، اما وظيفه همه روشنفكران است كه نسبت به خطرات اين اختناق «مافياي تكنولوژي و قدرت» كه متاسفانه غالبا از حاكميتهاي غربي پشتيباني ميشود و چون «اسب تروآ» در جيب و «شمشير داموكلس» بر سر، آزادي و استقلال انسانها را هدف قرار داده و جهان را ناامن و رعبآور ساخته است، همه را هوشيار ساخته و بدون فوت وقت هم براي استقلال و امنيت تكنولوژيك ملتها و هم براي جهاني نه چند قطبي كه چند ضلعي با ماهيتي انسانيتر و امنتر چارهانديشي نمايند.