مواضع اخير مقامات مسكو درباره مسير ارتباطي زنگزور در منطقه قفقاز جنوبي، مجددا گمانهزنيها در مورد رويكرد روسيه درباره اين كريدور را افزايش داده است. بعد از حملات گسترده اوكراين به خاك روسيه و تصرف برخي شهرهاي اين كشور و تغيير شرايط ميداني جنگ، ولاديمير پوتين براي اولينبار از زمان آغاز جنگ اوكراين براي بررسي گسترش همكاريهاي راهبردي و ائتلاف ميان جمهوري آذربايجان و روسيه به باكو سفر داشت. طي اين سفر بود كه پوتين ضمن بررسي برخي توافقات ديگر مواضع خود را درباره كريدور زنگزور نيز مطرح كرد. مقامات ايران در واكنش به مواضع مقامات روسيه بر اين نكته تاكيد داشتهاند هر اقدامي كه منجر به تغيير مرزهاي ايران شود را نميپذيرند. گفتني است مسير ارتباطي زنگزور ايران را از طريق ارمنستان به كشورهاي شمالي از جمله گرجستان، روسيه و اروپا وصل ميكند، اما ايجاد يك كريدور آذربايجاني ميتواند اين مسير را محدود كرده يا از بين ببرد. حال بر اساس تحليلهاي ادعايي، ايران بر تجهيز كريدور يا كمربند جاده ارس متمركز شده است. كريدور ارس توافقي ميان ايران و جمهوري آذربايجان است كه در سال 2024 به امضاي طرفين رسيده و مسير اين كريدور ميان سرزمين اصلي آذربايجان و منطقه نخجوان است و از ايران نيز عبور ميكند و شامل يك بزرگراه و خطوط راهآهن خواهد بود. تحليلها از توافق تهران و باكو در رابطه با كريدور ارس متفاوت است. گروهي از ناظران معتقدند كه اين كريدور ميتواند به عنوان بخشي از كريدور مياني شمال و جنوب و در راستاي منافع ايران و آذربايجان عمل كند. گروهي ديگر نيز با اشاره به دالان زنگزور مدعياند كه تمركز تهران بر پروژه ارس به معناي كمرنگ شدن اهميت ژئوپليتيكي كريدور زنگزور است.
روزنامه اعتماد در اين رابطه و با توجه به اهميت ژئوپليتيكي كريدور ارس با حامد خسروشاهي، پژوهشگر حوزه قفقاز در انديشكده جريان گفتوگو كرده و به واكاوي جزييات كريدورهاي مهم حوزه قفقاز از جمله كريدور مورد توافق تهران و باكو يعني طرح كمربند جاده ارس پرداخته است.
خسروشاهي در رابطه با اهميت ژئوپليتيكي كريدور ارس براي ايران و در پاسخ به اين سوال كه در شرايط كنوني و با لحاظ كردن فعل و انفعالات بازيگران كه احتمالا منجر به ناديده گرفته شدن منافع ايران خواهد شد، ميتوان بر كريدور ارس به عنوان پلن جايگزين مسير ارتباطي زنگزور متمركز شد، گفت: در اين 4 سالي كه از جنگ دوم قرهباغ گذشته سياستگذاران و تحليلگران ايراني دايما از واژههاي دالان توراني و دالان ناتويي و دالان صهيونيستي براي كريدور زنگهزور ياد كردهاند يا آن را پروژه ناتو و اسراييل در كنار مرزهاي ايران دانستهاند. اين در حالي است كه اينها بازيگران فرعي هستند و از همان ابتدا بازيگر اصلي اين ماجرا روسيه بود. در رابطه با كريدور ارس نيز طراحي اين ماجرا در مسكو انجام شده است.به باور خسروشاهي ما در اين چهار سال به جاي اينكه تنشهاي خود را با آذربايجان افزايش دهيم بايد با روسيه معامله ميكرديم.
مشروح اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد.
به نظر ميرسد بعد از اختلافاتي كه ميان ايران و روسيه بر سر كريدور زنگزور به وجود آمد، تمركز دستگاه ديپلماسي بر تجهيز كريدور ارس به عنوان پلن جايگزين براي كريدور زنگزور يا مسير ارتباطي سيونيك افزايش يافته است. اساسا كريدور ارس به لحاظ ژئوپليتيكي و اقتصادي ظرفيت جايگزيني با مسير ارتباطي زنگزور را دارد؟
بايد گفت موضوع كريدوري كه در مفاد صلحنامه ارمنستان و آذربايجان كه در سال 2020 بعد از پايان جنگ دوم قرهباغ و با وساطت روسيه به امضا رسيد در ايران و در ميان تحليلگران ايراني به درستي فهم نشد. در اين 4 سالي كه از جنگ دوم قرهباغ گذشته سياستگذاران و تحليلگران ايراني براي اشاره به كريدور زنگزور دايما از عباراتي چون دالان توراني و دالان ناتويي و دالان صهيونيستي استفاده كردهاند يا آن را پروژه ناتو و اسراييل در كنار مرزهاي ايران دانستند و اين در حالي است كه اين گروه، بازيگران فرعي بودند و از همان ابتدا بازيگر اصلي اين ماجرا روسيه بود. اساسا طرح جنگ دوم قرهباغ در روسيه ريخته شده بود و امكان نداشت كه بدون چراغ سبز آقاي پوتين و وزارت خارجه و وزارت دفاع روسيه، آذربايجان جرات چنين حملهاي را داشته باشد. درست است كه روسيه در طراحي عمليات با جمهوري آذربايجان مشاركت داشت، هرچند با مجوز مسكو وارد اين بازي شد وگرنه اگر روسيه اجازه نميداد، باكو نميتوانست حمله كند و در اين ميان، بدهبستانهايي ميان تركيه و روسيه در ليبي انجام شد و در سوريه نيز همكاريهايي به سرانجام رسيد كه ماحصلش ارايه امتيازهاي از طرف مسكو به آنكارا شد. در اولين ديداري كه ميان وزراي خارجه ايران و روسيه در زمان دولت آقاي روحاني بعد از جنگ قرهباغ انجام شد، آقاي لاوروف خطاب به آقاي ظريف گفتند كه اصلا يادم نميآيد طي سي سال گذشته موضوع قفقاز جنوبي و قرهباغ مورد مذاكره ما و ايرانيها قرار گرفته باشد. يعني در داخل كشور سي سال بر سر اين موضوع غفلت تاريخي صورت گرفته است. ماهيت اتفاقات چهار سال گذشته در ايران بد فهميده شده است. ما در چهار سال گذشته به جاي اينكه بر رايزني با روسيه متمركز شويم، تحليلگران داخليمان اعم از اصولگرا و اصلاحطلب دايما بر واژههايي مانند دالان توراني و دالان ناتويي تمركز كردند در حالي كه ماهيت ماجرا اين بود كه روسيه همچنان در پيمان صلح روسيه، ارمنستان و آذربايجان در سال 2020 خود را جايگذاري كرد. در مفاد اين پيمان آمده است: «رفع انسدادهاي راههاي ارتباطي قفقاز جنوبي»؛ دو كريدور پيشبيني شده بود يكي بين منطقه قرهباغ و ارمنستان و ديگري ميان نخجوان و قسمتهاي غربي جمهوري آذربايجان كه با پس گرفته شدن كل قرهباغ توسط جمهوري آذربايجان، مسيرش هموار شد. دالان اول كه به كريدور لاچين معروف بود ماهيت خود را از دست داد. ما ديگر اين كريدور را نداريم. اما اين موضوع در توافق مذكور گنجانده شده بود كه اين دالانها با حضور نيروهاي نظامي روسيه ايجاد خواهد شد. از همان ابتدا مشخص بود كه روسيه قصد دارد يكسري كريدورهاي اصلي ميان شرق و غرب و جنوب به شمال را ايجاد كند. چهارراه كريدورهاي شرق به غرب و شمال به جنوب يكي در آسياي ميانه و ديگري در قفقاز ايجاد شد و روسيه انتظار داشت كه خود در اين كريدورها حضور فعال داشته باشد. يعني مركزيت اصلي كريدورها در آينده و راههاي ارتباطي ميان شرق و غرب و جنوب به شمال را خود در اختيار بگيرد و از اين اهرم در آينده جهان و نظم نوين جهاني استفاده كند. اين گزاره در كشور ما به خوبي درك نشده است. جمهوري اسلامي ايران از ابتدا اعلام كرده مشكلي با رفع انسداد راهها ندارد؛ مشكل اين است كه اين كريدوري كه قرار است ايجاد شود ورودي و خروجي دارد؟ يعني زماني كه از نخجوان وارد ارمنستان ميشويم كسي در آنجا قرار دارد كه ترددها را كنترل و پاسپورتها را مهر كند؟ زمان خروج بر پاسپورتها مهر خروج ميزند. ايران معتقد است كه اختيار اين كريدور بايد در دست ارمنستان باشد. در حالي كه روسيه مدعي است بايد در دست روسيه باشد. آذربايجان نيز اين مالكيت را براي خود قائل است. اكنون مساله بر سر مالكيت اين كريدور است. ايران مشكلي با رفع انسداد ندارد. در شرايط فعلي نيز هموطناني كه به كرانههاي ارس و كنار اين رود سفر كردهاند، ميدانند كه دقيقا در كنار رود ارس و كنار مرزهاي ايران از شوروي سابق خط آهني باقي مانده است كه اگر يكي از تونلها كه در مرز نخجوان و ارمنستان ريخته شده بازسازي شود همچنان امكان تردد قطار در راههايي كه سي سال مسدود است، وجود دارد. ايران و جمهوري آذربايجان توافق كردند و باكو نيز براي اينكه بر ارمنستان فشار بياورد و ايران نيز به دليل اينكه مالكيت اين راه را در اختيار داشته باشد توافقي روي كريدور ارس داشتند. مفاد اين توافق اين بود كه به فاصله 5 كيلومتر از رود ارس در داخل ايران از منطقه آقبند از جمله مناطق تازه آزاد شده جمهوري آذربايجان در غرب اين كشور تا نخجوان يك جاده يا كريدور يا كمربندي كشيده شود. آذربايجان از طريق اين كريدور هم قصد دارد براي فشار به ارمنستان استفاده كند و هم به راههاي ارتباطي خود تنوع ببخشد. ايران نيز مقاصد خاص خود را دنبال ميكرد. آذربايجان با جديت تمام تا آقبند مشغول راهسازي سنگين است. اين را موثق ميگويم. حجم عظيمي از ماشينآلات راهسازي در منطقه آقبند در حال فعاليت هستند و به زودي قسمت آذري اين كمربند جاده به اتمام ميرسد. اما در سمت ايراني تعلل زيادي داشتند و مخصوصا در دولت گذشته اين تعللها ايجاد شده است. آن هم در شرايطي كه پيمانكار اين پرژه مشخص و قرارداد ايشان با وزارت راه منعقد شده است. اما به دليل عدم تزريق بودجه تكميل اين پروژه به تعويق افتاده است. گفته ميشود كه تكميل كريدور ارس در سمت ايران قوت گرفته است. اما از باكو عقب هستيم و نبايد اين بهانه را به آنها بدهيم كه بعدها ادعا كنند به دليل طولاني شدن قرارداد و عدم ايفاي تعهد طرف ايراني به اين قرارداد به پيگيري كريدور زنگهزور پرداختيم. اميدواريم در دولت آقاي پزشكيان ساخت اين كمربند پيشرفت بيشتري داشته باشد.
آيا كريدور ارس براي ايران نيز بسان آذربايجان مزيت ژئوپليتيكي دارد؟ به بياني ديگر، ايران در قبال كريدور زنگزور تاكيد دارد كه تحت هيچ شرايطي حاضر به پذيرش تغيير مرزها نيست. به نظر ميرسد كه موضوع كريدور زنگزور حداقل تا نهايي شدن توافق صلح آذربايجان و ارمنستان همچنان در شرايط فعلي باقي است و از طرفي ايران سعي كرده تمركز خود را روي كريدور ارس بيشتر كند و به دنبال تجهيز آن است.
در سي سال گذشته كه به علت حالت معلق ميان جنگ و صلح، راههاي ارتباطي و مرزهاي دو كشور جمهوري آذربايجان و ارمنستان و نيز مرزهاي ارمنستان با تركيه و ارمنستان نيز با نخجوان بسته بوده، ايران سخاوتمندانه جاده مرزي خود را در اين سي سال گذشته و به جهت تردد ميان آذربايجان با قسمت نخجوان در اختيار باكو قرار داده بود. يعني نفع جاده ايران را بيشتر طرف آذربايجاني برده است تا طرف ايراني. در هر حال ما جادههاي ديگري نيز داريم و اين جاده يعني كنارگذر جنوبي ارس جاده اصلي ما محسوب نميشود. اما در هر حال بعد از رخ دادن تحولات اخير جهاني اين جاده اهميت خاص خود را به دست آورده است. تردد كاميونهاي تركيه از اين جاده و جادههاي جنوبي به جمهوري آذربايجان از اين طريق به روسيه و شهرهاي جنوبي روسيه و استانهاي جنوبي اين كشور طي دو، سه سال گذشته بسيار افزايش پيدا كرده است. مرز آستارا و بيلهسوار يكي از مرزهاي اصلي ترانزيتي كشور محسوب ميشده كه كار ترانزيت كالا را از بندرهاي جنوبي به جمهوري آذربايجان و روسيه و حتي گرجستان و همچنين از تركيه به اين كشور با اهميت جلوه داده است. به بياني بهتر حجم مبادلاتي كه در اين جاده صورت ميگيرد، افزايش پيدا كرده است. تمامي كشورها تمايل دارند كه در كريدورهاي جديد جهاني كه در حال بازطراحي و تنظيم هستند، سهم داشته باشند. مثلا چين تمايل دارد به عنوان كشوري كه هدفگذاري كرده تا سال 2020 به قدرت اول كشور جهان تبديل شود جاده ابريشم جديد را طراحي ميكند كه از چين به آسياي ميانه، درياي خزر و قفقاز و از سمت تركيه به اروپا ميرسد. از سوي ديگر اين بازيگر راههاي آبي ابريشم جديد را طراحي كرده است. ايران روي پروژه خود با هند و كريدور شمال به جنوب تاكيد دارد كه از بندر چابهار در ايران به سمت آسياي ميانه و قفقاز و روسيه و فنلاند و اروپا كشيده ميشود. در اين بين اهميت كريدور ارس براي ما بهرغم توافقها با اهميت است.
اين گزاره كه در صورت نهايي شدن توافق صلح آذربايجان و ارمنستان از مزاياي كريدور ارس كاسته خواهد شد، گزاره درستي است؟ پلني براي اين موضوع از سوي طرف ايراني وجود دارد؟
طبيعتا اين گزاره درستي است. حجم زيادي از مبادلات به اين سمت خواهد رفت. البته كه بايد در نظر داشته باشيم كريدور مورد ادعاي آذربايجان و روسيه تنها شامل راه نميشود. مجموعهاي است شامل راه، راهآهن، خطوط انتقال انرژي مانند خط لوله نفت و خط لوله گاز، خطوط انتقال برق. اكنون نفت و گاز خزر از طريق خط لوله نفتي باكو، تفليس، جيحان از طريق گرجستان به بندر جيحان تركيه ميرسد و از آن سمت به اروپا ميرسد. گاز نيز از طريق لوله گازي باكو، تفليس، ارزروم مجددا از طريق گرجستان منتقل ميشود. با توجه به اينكه اگر اين خطوط جديد و كريدوري كه ادعا ميشود خطوط لوله نفت و گاز نيز گنجانده شود و اجرايي شود مسير انتقال نفت و گاز خزر به اروپا و همينطور كشورهايي كه از طريق آذربايجان اين انرژي را دريافت ميكنند، كوتاهتر ميشود. به عبارتي ديگر ما نبايد اين كريدور را صرفا راه ببينيم. كريدور مورد ادعاي آذربايجان و روسيه حتي ميتواند انتقال نفت و گاز از روسيه را با پيوستن به اين كريدور آسانتر كند. طبيعتا منافع ايران از اين انتقالها و ترانزيتها كمتر خواهد شد.
شما اشاره كرديد كه كريدور ارس توافقي ميان ايران و آذربايجان است و از سويي طرف آذربايجان ماشينهاي راهسازي به شدت در حال فعاليت هستند و احتمالا تا آيندهاي نسبتا نزديك آماده بهرهبرداري خواهد شد. آذربايجان از تمام ظرفيتهاي كشورهاي پيرامون خود از جمله روسيه و تركيه در حوزه قفقاز استفاده كرده است. ايران تحت شديدترين تحريمهاست. بايد براي تكميل پروژه ارس زمينههايي از جمله سرمايهگذاري و ساير مولفههاي ديگري كه مورد نياز است، استفاده كند. اين احتمال كه آذربايجان بتواند با توجه به موقعيتي كه در آن قرار دارد دست بالاتر را در اين پروژه مشترك با ايران داشته باشد، چقدر است؟
طراحي اين پروژه در مسكو اتفاق افتاده است. ما در اين چهار سال به جاي اينكه تنشهاي خود را با آذربايجان افزايش دهيم بايد با روسيه معامله ميكرديم. افكار عمومي در ايران طي چهار سال گذشته روي اين نقطه تمركز داشتهاند كه ما به اين دليل كه در سوريه با روسيه يك شراكت راهبردي داشتهايم پس در باقي ميدانها نيز واجد اين شراكت راهبردي هستيم يا اينكه ما و روسيه به اين دليل كه تحت تحريمهاي امريكا و غرب هستيم بنابراين همپيمان محسوب ميشويم. اين در حالي است كه اينگونه نبوده است. در باقي ميدانها هم اگر شركت راهبردي بوده باشد در ميدان قفقاز، ايران و روسيه منافع مشتركي ندارند و منافع دو كشور تقابلي است. بنابراين طرف اصلي ما نه باكو و نه آنكارا و نه پايتختهاي ديگر، بلكه طرف اصلي ما مسكو است. ما در چهار سال گذشته يعني بعد از جنگ دوم قرهباغ با روسيه خيلي صريح وارد گفتوگو نشدهايم. در تعاملات خودمان با روسيه كارت قفقاز را روي ميز نگذاشتيم و اين موضوع را مورد مذاكره جدي قرار ندادهايم. در هر حال اگر ميخواهيم در اين ميدان منافع خود را پيگيري كنيم نبايد ايروان را تحت فشار قرار دهيم، چراكه ارمنستان خود نميتواند از روسيه سرپيچي كند. يكي از دلايلي كه جنگ دوم قرهباغ آغاز شد، اين بود كه آقاي پاشينيان برخلاف اسلاف خود و نخست وزيرهاي سابق كه همگي به نوعي همپيمان مسكو و شخص آقاي پوتين بودند با يك انقلاب شبه مخملي بر سر كار آمد و در سياستگذاريهاي خود دايما تاكيد داشت كه بايد از روسيه دور شد. پوتين نيز با توجه به اينكه تجربه گرجستان و اوكراين را داشت، سعي كرد از اين اتفاق پيشگيري كند. علاوه بر اين روسيه سعي كرد كشوري ياغي را تنبيه و از طرفي به تقويت يك همپيمان و يك متحد جدي كمك كند. خاندان علياف يكي از همپيمانان اصلي و جدي پوتين هستند. ما بايد با مسكو مذاكره كنيم و طرف مقابل خود را اشتباه نگيريم.
تحولاتي جاري بالاخص از جمله غرب آسيا به نظر ميرسد تعاملات ايران در قفقاز را هم تحت تاثير قرار دادهاند. بهطور مشخص تاثير تحولات خاورميانه بر حوزه قفقاز غيرقابل اغماض است. يكي از بازيگران مشترك حوزه قفقاز و غرب آسيا، رژيم اسراييل است. نقش اسراييل در پيروزي آذربايجان در جنگ قرهباغ غيرقابل اغماض است. قفقاز ميداني ديگر براي رويارويي ايران و اسراييل است. شراكت و همكاريهاي آذربايجان و اسراييل ميتواند توافقات ميان تهران و باكو از جمله كريدور ارس را به چالش بكشد؟
خانواده علياف هم علياف پدر و هم علياف پسر يك موازنه قدرتي با قدرتهاي موثر در قفقاز جنوبي و بازيگران خارجي قفقاز ترسيم كردهاند كه البته سهم ايران در دوران علياف پدر پر رنگتر بود و در دوران علياف پسر كمرنگتر شده است. به عبارتي ديگر خاندان علياف با قرار دادن ايران و روسيه و تركيه و پاكستان و اسراييل و حتي كشوري مانند عربستان در مقابل يكديگر امتياز ميگيرد؛ حتي ناتو و امريكا. در همين مسير آذربايجان طي سالهاي گذشته از تكنولوژي علمي و نظامي رژيم صهيونيستي بهره برده است. تا زماني كه ايران در آذربايجان دست برتر را داشت هم آذربايجان و هم ارمنستان طي سي سال گذشته در تلآويو سفارتخانه راهاندازي نكرده بودند. در چهار سال گذشته آذربايجان روابط خود را با اسراييل گسترش داده و در سرزمينهاي اشغالي سفارتخانه احداث كرده است و اين نشانه كمرنگ شدن نقش ايران در قفقاز جنوبي بود. با كمرنگ شدن نقش ايران تنشهاي ميان تهران و باكو افزايش يافت به گونهاي كه موسسات ايراني كه بالغ بر 50 موسسه بودند، از اين كشور اخراج شدند. اكنون فقط سفارتخانه داريم كه البته همچنان سفيري به اين كشور نفرستادهايم. با كمرنگ شدن حضور ايران نقش رژيم صهيونيستي در اين كشور به مراتب پررنگتر شد. قابل كتمان نيست كه اسراييل از طريق فريب دادن دولتمردان جمهوري آذربايجان پروژههايي را اجرايي ميكند. حتي در كنار مرزهاي ايران و در بازسازي مناطق تازه آزاد شده چندين شركت اسراييلي بازسازي بعضي روستاهاي مرزي ايران را به نام دهكدههاي هوشمند در اختيار گرفتهاند. مشخص است كه در اين روستاها با توجه به سابقهاي كه از رژيم صهيونيستي سراغ داريم و با توجه به تحولاتي كه اخيرا در لبنان رخ داده است، ميتواند ايستگاههاي جاسوسي و خرابكاري تحت عنوان دهكده هوشمند تعريف كند. مقامات ايراني بارها به مقامات آذربايجان در اين باره تذكر دادهاند البته كه باكو اين مورد را نفي ميكند. صد البته كه بايد آمادگيهاي لازم در مرزهاي شمال غربي وجود داشته باشد، همينطور در مرزهاي شمال شرقي. به اين دليل كه اسراييل علاوه بر حضور در قفقاز جنوبي، به صورتي پررنگتر در آسياي ميانه حضور دارد؛ در كشورهايي مانند تركمنستان و حتي تاجيكستان و قرقيزستان و قزاقستان. اگر در قفقاز جنوبي حضور اسراييل مخفي است در آسياي ميانه اين حضور علني است. اين موضوع طبيعتا به پروژه حضور رژيم صهيونيستي در مرزهاي ايران بازميگردد كه در دهه گذشته شديدا پيگيري شده است.