شكايت دختر 18 ساله از پسري به خاطر سرقت طلا
چندي قبل زن جواني به يكي از كلانتريهاي شمال تهران رفت و هنگامي كه مقابل افسر نگهبان قرار گرفت، گفت: «از همسرم جدا شدم و با دختر 18سالهام تنها زندگي ميكنم، ساعتي پيش براي خريد كتاب و بازديد اقوام از خانه خارج شديم، اما هنگامي كه بازگشتيم پي برديم مقدار زيادي طلا از خانه سرقت شده است، حالا به اينجا آمديم تا شكايت خود را ثبت كنيم.»
پس از تشكيل پرونده در دادسراي سرقت، تيمي از كارآگاهان پليس آگاهي وارد عمل شدند و در جريان تحقيقات ميداني پي بردند از آنجايي كه روي درب آثار تخريب وجود ندارد و با كليد باز شده احتمالا اين دزدي كار فردي آشنا بوده است. ماموران پليس در نخستين گام متوجه شدند كه همسر سابق زن جوان از گذشته شاكي را تهديد كرده است كه همين سرنخ شك تيم تحقيق را برانگيخت و مرد جوان به عنوان يكي از مظنونان پرونده هدف بازجويي قرار گرفت و گفت: «من با همسر سابقم اختلافاتي دارم، اما دست به اين سرقت نزدم و زمان وقوع جرم در محل كار بودم كه همكارانم اين موضوع را تاييد ميكنند.» كارآگاهان كه در جريان بررسيهاي ميداني صحنه جرم به دوربينهاي مداربسته موجود داخل خيابان اصلي خانه پي بردند فيلم آنها را هدف بازبيني قرار دادند و لحظه به لحظه صحنه سرقت را مشاهده كردند.
در جريان بررسي فيلم دوربينها مشخص شد كه يك سارق جوان با برنامهريزي قبلي زاغزني خانه مورد نظر را ميكرده و هنگامي كه ساكنان از خانه خود خارج شدند، در يك زمان مناسب با كليد درب را باز كرده و پس از سرقت طلاها متواري شده كه در اين شاخه از تحقيقات دختر 18ساله شاكي، متهم را شناسايي و عنوان كرد او دوست پسرش است. تيم پليسي به دنبال دريافت اين اطلاعات مهم، به كمك دختر شاكي با متهم 18ساله در يكي از كافيشاپهاي شمال تهران قرار صوري گذاشتند و پس از تعقيب و مراقبهاي نامحسوس سارق را در يك عمليات منسجم دستگير كردند.
پسر جوان در جريان تحقيقات ابتدايي منكر هرگونه سرقت از خانه دوست دختر خود بود، اما پس از مشاهده فيلم دوربينهاي مداربسته چارهاي جز بيان حقيقت را نداشت و ماجرا را اينطور توضيح داد: «با دختر نوجوان در كلاس زبان آشنا شدم و رابطهاي ميان ما شكل گرفت. در مدت اين رابطه عاشقانه متوجه شدم مادر دختر نوجوان، طلاهاي زيادي در خانه نگهداري ميكند، به همين خاطر تصميم گرفتم كه طلاهاي مورد نظر را سرقت كنم.»
متهم گفت: «در يكي از رستورانهاي شمال شرق تهران با دختر نوجوان قرار گذاشتم. قبل از اينكه غذا سرو شود او به سرويس بهداشتي رفت، در يك لحظه به كيف دستياش كه روي ميز قرار داشت، دستبرد زدم و كليد خانهاش را سرقت كردم، همچنين ميدانستم كه او در يكي از روزهاي هفته به همراه مادرش به ديدار پدربزرگ خود در سعادتآباد ميرود.» او ادامه داد: «روز مورد نظر هنگامي كه متوجه شدم دختر نوجوان و مادرش از خانه خارج شدند خيلي خونسرد با كليدهايي كه داشتم وارد آنجا شدم و طلاهاي باارزش اين خانواده را سرقت كردم؛ پس از آن اموال مسروقه را به كمك چند نفر از دوستان قديمي خود به يك مالخر در ميدان شوش فروختم.»
ماموران پليس پس از اين اعترافات، با اقدامات گسترده فني و مخابراتي مخفيگاه مالخر پرونده را در جنوب تهران شناسايي كردند و پس از كسب مجوزهاي لازم قضايي از بازپرس پرونده متهم را در يك عمليات ضربتي به دام انداختند كه طلاهاي مسروقه نيز كشف شد.
پسر جوان و مالخر پرونده براي سير مراحل قانوني پرونده به دادسرا اعزام شدند.