پاسخ موشکی ایران و آینده مبهم خاورمیانه
محمدجواد قهرمانی
جنگ غزه از يكسال گذشته، منطقه را وارد مرحلهاي پيچيده كرده و با گذشت زمان بسياري از قواعد پيشين حاكم بر روابط كنشگران را نيز تحت تاثير قرار داده است. يكي از مهمترين نتايج اين تحولات اين است كه خطوط قرمز تعريف شده كنشگران با تغييرات جدي روبهرو ميشود. در حال حاضر، تحولات و رخدادها در منطقه به حدي با سرعت رخ ميدهد كه ارزيابي آينده را با دشواري روبهرو ميسازد. با اين حال، بررسي آينده وضعيت منطقه ضروري است. در اين راستا، فهم نيات كنشگران و ديگر متغيرهاي دخيل، از جمله درك اين كنشگران از تحولات مهم قلمداد ميشوند. در كنار آنها، روند وقوع رخدادها نيز در تبيين آينده بسيار حايز اهميت هستند. به منظور تبيين اين موضوع، لازم است اشاره شود كه قواعد برخورد و مواجهه ميان جمهوري اسلامي ايران و اسراييل به دنبال حمله اسراييل به كنسولگري ايران در سوريه تغيير يافت. در اين زمان جمهوري اسلامي ايران به اين نتيجه رسيد كه به منظور احياي بازدارندگي لازم است اقدام مهمي صورت دهد. بر همين اساس، با استفاده از پهپادها و موشكهاي مختلف حمله گستردهاي را عليه اسراييل طراحي كرد، اما در آن زمان هدف ايران بيشتر نمايش قدرت و جديت خود در مقابله با اقدامات اسراييل بود. در نتيجه حمله چه از لحاظ هشدارهاي قبلي و چه از لحاظ تجهيزات مورد استفاده به گونهاي بود كه اراده ايران براي عدم گسترش درگيريها را نيز به نمايش ميگذاشت. چنين وضعيتي فرصتي را در اختيار متحدان و شركاي اسراييل قرار داد تا بتوانند به طرق مختلف از جمله از طريق رهگيري موشكها و پهپادهاي ايراني، حمايت خود از اسراييل را نشان دهند و ضمن ممانعت از ايجاد آسيبهاي جدي در اسراييل، از تشديد تنشهاي احتمالي جلوگيري كنند. تحولات بعدي به گونهاي پيش رفت كه اسراييل جرات و جسارت بيشتري در طراحي حملات پيدا كند. به نظر ميرسد در اين زمان باور جدي اسراييل به تداوم كمكهاي حاميان خود در انجام اين اقدامات تاثير جدي داشت. ترور اسماعيل هنيه در خاك ايران را ميتوان ماحصل چنين ادراكي در ميان تصميمگيران اسراييلي تلقي كرد. در ادامه احتمالا اين باور كه جمهوري اسلامي ايران با توجه به تجربه قبلي، به دنبال واكنش جدي نخواهد بود اقدامات خود را در حوزههاي مختلف تشديد كرد كه در اين ميان تشديد عملياتهاي ترور عليه مقامات جريان مقاومت در لبنان، حملات متعدد به لبنان، ترور سيد حسن نصرالله يا حمله به بندر الحديده در يمن قابل ذكر است. هرچند در انجام اين اقدامات، متغيرهاي ديگري نيز تاثيرگذار بودهاند كه مهمترين آن تلاش براي تضعيف جدي حزبالله در لبنان است؛ به گونهاي كه ضمن كسب رضايت ساكنين شمال اسراييل، از كاهش اثرگذاري حزبالله بر سياستهاي تلآويو هم در برابر غزه و هم در قبال ايران اطمينان حاصل كند. اما حمله جمهوري اسلامي ايران از طريق موشكهاي هايپرسونيك كه به اذعان بسياري توانست نقاط مختلفي را در اسراييل هدف قرار دهد، بار ديگر پيچيدگي تحولات را نشان داد. مهمترين ويژگي حمله اخير جمهوري اسلامي ايران، اعمال اصل غافلگيري بود كه آن را از حمله ماه آوريل متفاوت ميسازد. در عين حال، تجهيزات مورد استفاده و مدت زمان رسيدن موشكها به خاك اسراييل نيز حمله اخير را متمايز ميكند؛ تنها ساعاتي پس از آنكه مقامات امريكا هشدار دادند كه ايران قصد حمله موشكي به اسراييل دارد، اين حمله به وقوع پيوست. اما در تبيين اينكه در ادامه بايد منتظر چه تحولاتي بود چند موضوع مهم را مدنظر قرار داد:
اولين موضوع مهم به نيات كنشگران مرتبط ميشود. در اين ميان، ابتدا لازم است به نيت امريكا به عنوان كنشگر مهم و حامي اسراييل اشاره كرد. واشنگتن بهرغم حمايتهاي گسترده نظامي، سياسي و ديپلماتيك از اسراييل، همواره بر اين موضوع نيز تاكيد كرده كه خواهان يك درگيري گسترده در منطقه نيست. ظرفيتها و توانمنديهاي ايران و همچنين تجارب پيشين امريكا در مداخله نظامي در منطقه در چنين رويكردي تاثيرگذار است. در عين حال، به تغيير اولويتهاي راهبردي امريكا از جمله در نتيجه ظهور چين، جنگ اوكراين و نزديك بودن انتخابات امريكا نيز بايد اشاره كرد. به نظر ميرسد همين عامل اخير در مماشات بيش از اندازه امريكا در برابر اسراييل نقش زيادي ايفا كرده است. اما اسراييل، به ويژه نخست وزير آن، بنيامين نتانياهو، در نظر و در عمل، تمايل خود براي گسترش جنگ را پنهان نكرده است. احتمالا باور وي اين است كه اين حمله ميتواند پاي امريكا را نيز به جنگ با تهران باز كند. جمهوري اسلامي ايران اما همواره بر عدم تمايل به وقوع جنگ در منطقه تاكيد كرده است. سخنراني و اظهارات اخير رييسجمهوري در سازمان ملل و نشستهاي حاشيهاي آن تمايل تهران براي تعامل و گفتوگو را به خوبي به نمايش گذاشت.
در كنار نيات كنشگران، ادراك امريكا و اسراييل از حمله اخير ايران نيز بر ارزيابي تحولات بعدي تاثيرگذار خواهد بود. به نظر ميرسد تا پيش از اين حمله هم امريكا و هم اسراييل به اين نتيجه رسيده بودند كه تهران احتمالا دست به اقدامي نخواهد زد. اما بايد ديد حمله اخير با توجه به ويژگيهاي آنكه در بالا نيز مورد اشاره قرار گرفت، چه ادراكي را در ميان رهبران اين دو كنشگر به وجود آورده است. به عنوان مثال، جيك ساليوان اعلام كرد كه امريكا در رهگيري موشكها مداخله داشته، در عين حال، وي اقدام ايران را شكست خورده و بياثر قلمداد كرد. در انتها، نوع واكنش احتمالي اسراييل ميتواند بر تحولات بعدي اثرگذار باشد. به دنبال حمله جمهوري اسلامي ايران به اسراييل در ماه آوريل، دولت بايدن اين هشدار را به نتانياهو داد كه امريكا در تهاجم عليه ايران، تلآويو را همراهي نخواهد كرد. در حال حاضر، بدون ترديد درك اسراييل از ظرفيتهاي نظامي ايران ميتواند بر نوع واكنش آن اثرگذار باشد. هر چند نبايد اين فاكتور را ناديده گرفت كه حتي در اين شرايط، احتمال تلاش براي احياي بازدارندگي در قبال ايران در دستور كار قرار گيرد. در كنار آن، امريكا نيز هر چند بارها حمايت خود از اسراييل را اعلام كرده، اما اكنون ميداند منطقه تا وقوع يك جنگ گسترده فاصله زيادي ندارد. اگر امريكا واقعا نميخواهد جنگي در منطقه رخ دهد و همچنين اگر مقامات دولت بايدن نميخواهند وضعيت دموكراتها در انتخابات را با چالش بيشتر مواجه كنند، منطقي است از تمام اهرمها و ابزارها براي فشار بر نتانياهو در جهت خويشتنداري يا محدود كردن واكنش استفاده كنند. بنابراين ذكر اين نكته در اينجا ضرورت دارد كه درك تحولات بعدي به نوع واكنش اسراييل عليه تهران نيز بستگي زيادي دارد. بهطور كلي، شرايط و تحولات منطقه از پيچيدگيهاي زيادي برخوردار است و تبيين وضعيت پيش رو به بررسي فاكتورهاي متعدد بستگي دارد. اين موضوع سبب ميشود ارزيابي دقيق بدون داشتن اطلاعات جزيي و مهم از توانمندي و ظرفيت كنشگران و ادراك آنها از رخدادها دشوار باشد.
کارشناس ارشد مسائل بینالملل