پاسخ کارگردان کنسرت نمایش «قصه ترانههاي ماندگار» به مطلب صفحه موسيقي «اعتماد»
چطو به طُ گير ندادن
جلالالدين دري
گروه هنر و ادبیات | 9 مهر مطلبي به قلم عليرضا اميني در صفحه موسيقي «اعتماد» با عنوان «سانسور؛ خط قرمز يا نخ قرمز؟» منتشر شد. يادداشتي كه به سازوكارها و فرآيند صدور مجوز موسيقي در ايران و ملاكهاي متغير در بررسي آثار موسيقي ميپرداخت وبه اجراي قطعه اي در يك كنسرت نمايش اشاره كرده و نوشته بود اين قطعه در حالي اجرا شده است كه امكان اجراي آن قطعه در آثار ديگر وجود ندارد. سيدجلالالدين دري، كارگردان كنسرت نمايش در پاسخ به اين يادداشت، جوابيهاي به تحريريه روزنامه ارسال كرده كه عينا در ادامه ميآيد.
چندي پيش آقايي مطالبي را درخصوص نمايش قصه ترانههاي ماندگار در اين رسانه منتشر نمودند كه اگر نگويم سرتا پا دروغ بود، يقينا سراسر اشتباه بود و مضمونش همان جمله معروف فيلم آقاي ايرج ملكي بود كه چطو به طُ گير ندادن؟!
اولا اين نمايش سال 1400 در سالن شهرزاد بدون هيچ مشكلي به اجرا رفت تا اينكه براي اجراهاي مجدد كه خب با شكوه بيشتري قرار بود اجرا شود سر و كله اين آقا با يك جنجال در دفتر موسيقي پيدا شد. هميشه هم پيدا شدن ايشان همراه با دو مرحله است؛ مرحله پيشنهاد كاري و ترغيب و بعد تهديد و ترعيب؛ تحمل هم ندارند فورا دست به كار ميشوند و هر مهملي كه به ذهنشان ميرسد را منتشر ميكنند.
زمان اجراهاي اين نمايش در سال قبل (1402) دفتر موسيقي وزارت ارشاد به ما اعلام كرد ترانه «مرا ببوس» ممنوع است... هر چند اين ترانه را من سال 1400 در سالن پرديس شهرزاد به خوانندگي حجت اشرفزاده اجرا برده بودم ولي بدون هيچ منطقي به ما اعلام شد اين ترانه را نميشود اجرا كرد... قبلا هم شنيده بودم كه به اين ترانه اجازه اجرا ندادند ولي سال 1400 حتي يك كلمه هم به ما در اين خصوص نگفتند و به راحتي اجرا كرديم شايد به دليل ابتداي پايان همهگيري كرونا بود يا هر علتي ديگر اما در سال 1402 به ما اجازه ندادند. هر چه تلاش كرديم گفتيم دو سال قبل ما اين كار را اجرا كردهايم، بروشور نمايش را برديم، فيلم اجرا را نشان داديم... به نتيجه نرسيديم تا اينكه بنده و تهيهكننده محترم بدون هيچ رانتي جز به پشتوانه كاري و سوابقي كه داشتهايم براي حل مشكل به معاون هنري وقت (دكتر سالاري) مراجعه كرديم و ايشان هم ما را پذيرفتند... مشكلات ديگري داشتيم كه مطرح كرديم و اين مشكل را هم من با نا اميدي مطرح كردم وقتي توضيح دادم كه من داستاني براي شكلگيري ترانه مرا ببوس و سرگذشت ترانهسراي گمنام آن (دكتر حيدر رقابي) و تنهاييهاي اين شاعر و سهم اندكي كه هميشه ترانهسراها از موزيك ميبرند نوشتهام آقاي دكتر سالاري معاون هنري متقاعد شدند كه از قضا اين اپيزود نمايش ما ارتباط ويژهاي با آن ترانه مرا ببوس دارد و شخصا با مدير وقت دفتر موسيقي تماس گرفتند و گفتند با توجه به داستان با مسووليت من اجراي ترانه مانعي ندارد... آقاي عزيز برخلاف تصور شما كه از هر كجا هر بار براي اجراهاي بيرمق موسيقي خود پول گرفتهايد بنده در سي سال كار مستمر تئاتريام حتي يك ريال برابر يك قران از هيچ جاي دولتي دريافت نكردهام و اگر كرده بودم دهها برابر آن را به هر كسي كه اين مدرك را بياورد پس ميدهم... شما در موسيقي چه جايگاهي داريد؟ البته ميدانم اما ميگذرم اما در تئاتر و هنر نمايش اظهارنظرهايتان مرا از اين همه جسارت و ناآگاهي و اعتماد به نفس به حيرت واميدارد!
راستي شما كجا بوديد وقتي براي اجرا بردن هر نمايش بارها جنگيدهام. در نيمه اول دهه هفتاد كجا بوديد كه 6 سال براي اجرا بردن يك تئاتر در راهروهاي مركز هنرهاي نمايشي بالا و پايين ميرفتيم و هنوز هم همان شرايط است. شما كجايي كه ببيني براي خواندن چند بانو در اجراهاي ما يا آمدن چند خانم پيشكسوت آواز چه تلفنهايي به ما نشد و توضيحاتي نداديم اما چون دوستان اداره كل هنرهاي نمايشي در طول اين سي سال فعاليت من ميدانند هيچوقت به دنبال جنجال نبوده و نيستم و دغدغه فرهنگي دارم حداكثر تأمل را در حد توانشان به كار بردهاند كه از آنها متشكرم.
شما عليرغم توضيحات بنده حتي نميدانيد براي درخواستهايتان بايد به تهيهكننده اثر مراجعه نماييد شايد هم شهامتش را نداريد... در طول يك سال گذشته هر باركه ميخواستيم اين نمايش را اجرا كنيم شما با يك پيشنهاد كاري جلو آمديد بعد شروع به تحريك خانواده محترم وفادار نموديد... بنده مفتخرم كه بعد از سالها نام ايشان (مجيدوفادار) را دوباره به مخاطباني كه آگاهي كامل ندارند يادآوري كردم... اما شما فقط دنبال استفاده هستيد يك بار تقاضاي چند صدميليون نموديد كه خانم پوران وفادار عزيز را راضي كنيد كه به ما مجوز بدهند دفعه بعد تبديل شد به چند سكه طلا سپس درخواستهاي عجيب از سالار عقيلي عزيزكه براي من يك آلبوم رايگان بخوان!
وقتي خود خانم وفادار مهمان ويژه اجراي ما شدند (فيلمش هم موجود است) ايشان صراحتا گفتند هيچ واسطهاي ندارند و حتي يك ريال هم نميخواهند شأن خانوادگي آنها اجل اين حرفهاست ولي شما دستبردار نيستيد مدام مزاحم ايشان و مزاحم اجراهاي ما ميشويد فقط براي درست كردن كلاهي از اين نمد براي خودتان... متاسفانه آنقدر نسبت به مقوله تئاتر ناآگاهيد كه نميتوانيد يك حساب و كتاب دقيق كنيد كه هزينهها چقدر است و سود چقدر؛ بعد سهم خواهي كنيد.
نميدانم شما را چه بخوانم؟ دوست كه نيستيد، همكار هم نيستيد... آقا؛ به شما اعلام كردم باز هم اعلام ميكنم اگر خانم پوران وفادار عزيز و گرامي به عنوان نماينده رسمي وراث با مدارك انحصار وراثت مرحوم وفادار با وكالت رسمي وراث درخواست كتبي نمايند كه اين ترانه در نمايش من خوانده نشود هرچند خلاف نظرات اعلامي سابق ايشان هست و آن را به نهادهاي رسمي اعلام نمايند من اپيزود «مرا ببوس» كه در جهت تكريم ترانهسراي آن ترانه يعني دكتر حيدر رقابي نوشته و اجرا ميشود را تماما اجرا ميكنم و در انتها ترانه مراببوس با صداي مرحوم گلنراقي را پخش كرده هر شب دليل زنده اجرا نشدن اين ترانه را عليرغم اجازه وزارت ارشاد بعد از سالها را به تماشاگران توضيح ميدهم اما به شما ريالي نخواهم داد تا دست از اين كارهاي ناشايست و مظلومنمايي و دروغپراكنيبرداريد.
* عنوان مطلب به درخواست نویسنده
عینا منتشر شده است.