آيا سرمربي يونايتد اخراج ميشود؟
بيشكل، بيانگيزه، متحير... اين منچستري است
كه تن هاخ ساخته!
يكي ديگر از شكستهاي خانگي يونايتد رقم خورد. اينها ضعف باشگاهي را برجسته ميكند كه نميدانست در تابستان چه ميخواهد يا براي رسيدن به آنچه ميخواست بيتفاوت بود. به گزارش روزنامه اعتماد و به نقل از گاردين، چه كسي فكر نميكرد كه دير يا زود دوباره اينجا و در اين نقطه باشيم؟ نقطهاي كه در آن به آينده يونايتد فكر كنيم؟ در پايان فصل گذشته، سر جيم رتكليف، سر ديو بريلزفورد و ساير اعضاي رهبري اينئوس در منچستريونايتد پس از اينكه اين باشگاه با اختلاف گل منفي در رده هشتم ليگ برتر قرار گرفت، با نامزدهاي احتمالي متعددي صحبت كردند. آنها تصميم گرفتند كه درنهايت، اريك تن هاخ را به عنوان سرمربي حفظ كنند. پس از آن تصميم، ديگر كسي فكرش را نميكرد كه در آينده نزديك دوباره همان شرايط تكرار شود. كسي نقطهاي را پيشبيني نميكرد كه پس از يك دوره ديگر از كسب نتايج ضعيف، همه به همان مكان قبلي بازگردند. البته چند ميليون پوند فقيرتر، چراكه باشگاه دوباره مقدار زيادي پول خرج خريد بازيكنان هلندي كرده است. اين يونايتد است و اين بدان معناست كه اين مشكلات هميشه با ياد و خاطره سر الكس فرگوسن پيچيده ميشود. تيمي كه سالهاي عدم توفيق را تحمل كرد و سرانجام در هفتمين فصل حضور فرگوسن در اين باشگاه قهرمان ليگ شد. غريزه هواداران هميشه بر اين بوده از خودشان صبر نشان بدهند. هيچكس نميخواهد پيت مولينوكس باشد، هواداري كه بنري با مضمون «سه سال بهانهگيري و هنوز هم نتايج مزخرف است» خطاب به فرگي نوشت و آن را در دست گرفت. درست 6 ماه قبل از قهرماني سرنوشتساز منچستر در جام حذفي 1990 كه سكوي پرشي براي موفقيت فرگوسن بود. در اين زمينه، حضور در فينال جام حذفي در فصل گذشته، به خصوص باتوجه به پيروزيهاي بهياد ماندني مقابل ليورپول و منچسترسيتي در ميانه راه، تنها به سردرگمي هواداران و مديران باشگاه اضافه كرده است. براي كساني كه به دنبال تشابهات فرگوسن هستند، يافتن اين تشابهات به اندازه كافي آسان بوده است. با اين حال جام حذفي الان مثل آن زمان نيست و اشاره به اينكه فرگوسن در سال 1990 موفق به كسب جام شد، اين نكته را نشان نميدهد كه يونايتد در فصل گذشته چقدر خوششانس بود: آنها يك پيروزي بسيار سخت مقابل ليورپول به دست آوردند كه خيلي خوب بود اما يونايتد احتمالا نبايد همين نمايش را مقابل نيوپورت يا كاونتري ارائه ميداد؟! و بنابراين ما دوباره اينجا هستيم. در نقطهاي كه بايد در مورد آينده يونايتد با سرمربي هلندي حرف بزنيم. اگر عملكرد نيمه اول مقابل تاتنهام در روز يكشنبه بدترين عملكرد زيرنظر تن هاخ نبود، تنها به اين دليل است كه گزينههاي زياد ديگري وجود دارد: 4 گل خورده در برنتفورد در اولين فصل حضور تن هاخ يا 6 گل خورده در يك نيمه در آنفيلد در ماه مارس 2023. شكست 4-صفر در مقابل كريستال پالاس در ماه مه گذشته .در تمام اين بازيها بازيكنان منچستر بيشكل، بيانگيزه و ظاهرا كاملا فاقد اعتماد به نفس بودند. پس از پيروزي 3-صفر مقابل ساوتهمپتون و موفقيت 7-صفر در جام اتحاديه مقابل بارنزلي و سپس نمايش خوب نيمه اول در تساوي صفر-صفر هفته گذشته مقابل پالاس، برخي تلاش كردند كه نشان دهند يونايتد نشانههايي از پيشرفت را نشان داده است، اما بايد اشاره ميشد كه بارنزلي در ليگ يك است و ساوتهمپتون يك پنالتي در دقيقه 33 ازدست داده بود كه اگر گل ميشد شرايط بازي فرق ميكرد و منچستر در 30 دقيقه پاياني مقابل پالاس بسيار ضعيف عمل كرد. اينجاست كه بايد پرسيد يونايتد چقدر سقوط كرده است كه تساوي صفر- صفر مقابل پالاس ميتواند موفقيت به حساب بيايد؟ نتيجه تساوي يك-يك چهارشنبه مقابل توئنته كاملا نشان داد اوضاع تيم از چه قرار است. عادات بد تيم تن هاخ دوباره ظاهر شده است؛ آن فضاي خميازهايشكل در وسط خط مياني. يونايتد او عادت به دريافت گلهايي دارد كه به دليل عدم داشتن واژهاي بهتر، ميتوانيم بگوييم عجيب به نظر ميرسند. طبيعي نيست كه يك مدافع مياني تاتنهام، حتي مدافعي به سرعت ميكي ون دي ون، توپ را به دست آورد و بدون هيچ چالشي 60 يارد به جلو حركت كند و آن توپ سر از درون دروازه منچستر در بياورد. پس ساختار تيمي كجا بود؟ تمام هدف كار روي شكل دفاعي همين است كه اگر مالكيت توپ از دست برود، بازيكنان در موقعيت مناسبي براي جلوگيري از ضد حمله قرار بگيرند، اما در منچستر كوبي ماينو و مانوئل اوگارته كه به نظر ميرسد كاملا با هم هماهنگ هستند، ناپديد شدند. و بعد دوباره همين اتفاق افتاد. دو دقيقه پس از نيمه دوم، ليساندرو مارتينز با بيپروايي به برنان جانسون اجازه داد تا قبل از عبور دادن توپ از خط دروازه بدون هيچ مزاحمتي 50 يارد بدود. مارتينز روندي عجيب دارد، اما اين ذهنيت، آن غيرمنطقي بودن، زيربناي همه چيز در مورد يونايتد است. برونو فرناندز كمي بدشانس بود كه قبل از گرفتن جيمز مديسون ليز خورد و اخراج شد، اما اگر شرايط آرامتري بر ذهنيت بازيكنان حاكم بود اين اتفاق نميافتاد. با اين حال، شايد بدتر از همه اين باشد كه يونايتد در 30 دقيقه آخر بازي واقعا به بازي برگشته بود و باعث ايجاد مشكلاتي براي اسپرز شده بود، اما تن هاخ در 17 دقيقه باقيمانده به سوت داور دو تغيير را انجام داد و بلافاصله فشاري كه يونايتد به روي اسپرز ايجاد كرده بود، برداشته شد و در نتيجه دومينيك سولانكه چهار دقيقه بعد گلزني كرد! هفته گذشته در مقابل پالاس اتفاق مشابهي رقم خورد و با تغييرات تن هاخ منچستر ابتكار عمل را به پالاس واگذار كرد. يك تئوري وجود داشت مبني بر اينكه نگه داشتن تن هاخ يك نوع پوشش براي اينئوس است و اگر اين فصل تيم شروع ضعيفي داشت يك نفر قرباني خواهد شد، اما يونايتد 180 ميليون پوند خريد در تابستان انجام داد كه احتمالا همه آنها با نظر تن هاخ بودند. در حال حاضر به نظر ميرسد سرمايهگذاري باشگاه روي يك اسب مرده انجام ميشود. هر چه بازيها بيشتر ميشوند، جايگزين كردن تن هاخ سختتر ميشود. اين نتيجه كار باشگاهي است كه نميدانست چه ميخواهد يا براي رسيدن به آنچه ميخواهد حاضر نشد هيچ تغييري انجام دهد. و بنابراين كشتي ارواح بدون برنامه، بدون ساختار، بدون رهبري حركت ميكند. ممكن است امور اجرايي باشگاه از دست گليزرها خارج شده باشد اما به نظر ميرسد كه هيچ كس ديگري هم اين كار را نميكند.