مريم آموسا
اين روزها مجموعهاي از عكسهاي مهرداد دفتري از بزرگان فرهنگ و هنر ايران، فرصتي را پيش روي علاقهمندان گذاشته تا به ديدار عكسهاي او به گالري سهراب بروند. نمايشگاهي كه ماهور زهرايي كيويتوري آن را بر عهده گرفته و در آن پرترههايي از هنرمنداني چون محمدرضا شجريان، علي حاتمي، هوشنگ گلشيري، هوشنگ ابتهاج، محمدرضا لطفي، مرتضي مميز، عباس كيارستمي، پري صابري، عزتالله انتظامي، بهمن فرمانآرا، خسرو سينايي، محمد احصايي، ابراهيم حقيقي، علي نصيريان، كامبيز درمبخش، محمدعلي موحد، كيهان كلهر، احمد شاملو و پرويز تناولي روي ديوار رفته است.
هنرمنداني كه بيشك بر هنرمندان همنسل و هنرمندان نسلهاي بعد تاثير بسزايي گذاشتهاند و بعضي از آنها نه تنها در عرصه ملي، بلكه در عرصه بينالمللي هم شناخته شده و تاثيرگذارند. هر چند كه اين روزها دست روزگار بسياري از هنرمندان اين جمع را از ما جدا كرده است.
از هر يك از هنرمندان حاضر در اين مجموعه تنها يك عكس در اين نمايشگاه ميبينيد جز محمدرضا شجريان كه سه عكس از او روي ديوار رفته است. پرتره شجريان در اين سه عكس در حالي كه چهار زانو روي فرش ايراني نشسته، ثبت شده؛ گويي عكاس با ثبت اين عكس قصد داشته روي اين نكته تاكيد ويژهاي بگذارد كه شجريان درخت تنومند و استواري است كه در دل فرهنگ و هنر ايران رشد كرده و آنچنان ريشههايش عميق است كه گزند روزگار نميتواند خللي بر هنر و شخصيت او به وجود آورد.
بيشك گرد آوردن هنرمندان اين مجموعه در كنار هم، كار زمانبري است و دفتري اين مجموعه را در فاصله سالهاي ۱۳۶۹ تا ۱۴۰۰ با دوربين آنالوگ ماميا و با نور محيطي عكاسي كرده. كتاب «چشم درون» نخستين كتاب عكسي است كه از سوي انتشارات كارنامه منتشر ميشود و در اين كتاب سه متن از هادي شفاهيه، بهزاد برنوس و مهرداد دفتري منتشر شده.
همانگونه كه در نمايشگاه نيز پاي هر تابلو يادداشتي نيامده است در كتاب نيز در صفحاتي كه به پرتره هنرمندان اختصاص داده شده، اسمي درج نشده و در پايان كتاب در كنار پرتره كوچكي كه از هر هنرمند منتشر شده، يادداشت كوچكي به همراه اسم هنرمند از سوي عكاس درباره چگونگي ثبت اين پرتره درج شده است.
اين نمايشگاه همزمان با انتشار كتاب« چشم درون» توسط نشر كارنامه برپا شده و تا بيست و چهارم مهرماه ادامه خواهد داشت. به بهانه برپايي اين نمايشگاه با مهرداد دفتري گفتوگو كردهايم.
در ابتداي امر دوست دارم درباره خودتان و سهم خانوادهتان در گرايش به هنر برايمان بگوييد.
من سيام مهر سال ۱۳۳۹ در كرمانشاه متولد شدم. پدرم نويسنده بودند و چون به سفر بسيار علاقه داشتند و سفرهاي بسياري ميرفتند، سفرنامههاي متعددي نوشتهاند كه اميدوارم بتوانم اين نوشتهها را منتشر كنم. اقوام من نسل اندر نسل نقاش و خوشنويس بودند. مثلا كريم روحاني، نقاش مشهور، پسرخاله من هستند. از اين نظر من هم مثل باقي بچههاي فاميل از همان ابتدا خط خوبي داشتم و نقاشيهاي خوبي ميكشيدم. به همين واسطه زماني كه ميخواستم دانشگاه بروم، نقاشي را انتخاب كردم و به همين سبب راهي پاريس شدم.
با توجه به اينكه نام فاميل شما همواره مرا ياد ليلي متيندفتري و محمد مصدق مياندازد، آيا نسبتي با اين شخصيتهاي مهم تاريخ هنر و سياست ما داريد؟
بله، همه با هم فاميل هستيم، اما اگر بخواهم درباره جزييات اين نسبت فاميلي توضيح بدهم در مجال اين گفتوگو نميگنجد. از دورهاي به بعد پدرم به خاطر اينكه براي ثبتنام ما در مدرسه مشكل وجود داشت، تصميم گرفت كه متين را از اول نامخانوادگي ما بردارد و به همان دفتري اكتفا كند.
پس از مهاجرت در كدام دانشگاه فرانسه پذيرفته شديد؟
من سال ۱۳۶۳ زماني كه دانشگاههاي ايران به خاطر انقلاب فرهنگي تعطيل بود به فرانسه رفتم؛ اما چون در فرانسه به اين شكل است كه براي تحصيل در دانشگاه بايد از كشور مبدا ويزاي دانشجويي بگيري و چون جنگ بود و من امكان بازگشت به ايران را نداشتم و دانشگاهها تعطيل بود، يكي از استادان بوزار من را پذيرفت و تا مقطع ليسانس در آن دانشگاه نقاشي خواندم، چون طراحي و نقاشيام خوب بود. مشكلي نداشتم و چون مستمع آزاد محسوب ميشدم فقط گاهي براي ژوژمانها هزينه پرداخت ميكردم. استادم در بوزار حرف قشنگي به من زد؛ گفت تو نقاشي و طراحيات خوب است و مدركگرايي در رشته هنري معنا ندارد. اگر ميخواهي كار كني، همينطوري ادامه بده؛ اما اگر مدرك ميخواهي خوب بالطبع به خاطر شرايطتت اين امر ميسر نيست و واقعا همين اتفاق هم براي من افتاد و من در بوزار نقاشي خواندم، اما مدرك نگرفتم.
در آن مقطع تاريخي هزينههاي زندگيتان در فرانسه را چگونه تامين ميكرديد؟
زماني كه در پاريس بودم در محله مونمارتر كنار خيابان كاريكاتور و نقاشي ميكشيدم و با فروش كاريكاتورها هزينههاي زندگيام را تامين ميكردم.
چه شد كه به ايران بازگشتيد؟
همزمان با به پايان رسيدن دوران تحصيلم در فرانسه، چون ويزاي تحصيلي نداشتم و دانشگاهها باز شده بود، به پيشنهاد برادرم به ايران بازگشتم و برادرم به من چون علاقهمند به فنون عكاسي بودم، پيشنهاد كرد كه عكاسي بخوانم. در سال ۱۳۶۸ كنكور دادم و با رتبه هشتم در رشته عكاسي پذيرفته شدم. برادرم شهريار نيز در رشته طراحي صنعتي و معماري پذيرفته شد و امروزه يكي از معماران موفق ايراني در كاناداست.
با توجه به اينكه شما پيش از ورود به رشته عكاسي، نقاشي ميكشيديد، عكاسي چه تاثيري در ادامه فعاليت هنريتان داشت؟
زماني كه وارد رشته عكاسي شدم با عكاسان بزرگي چون فيليپ هالسمن، آرنولد نيومن، دايان اربوس آشنا شدم. اين عكاسان از بزرگترين عكاسان جهان هستند كه تمركزشان را روي عكاسي پرتره گذاشتهاند. بيش از گذشته به عكاسي پرتره علاقهمند شدم و تمركزم را روي عكاسي پرتره گذاشتم و به نوعي مجموعه «چشم درون» پس از اين آشناييها شكل گرفت.
ايده مجموعه «چشم درون» از كجا آغاز شد و چگونه شكل گرفت؟
«چشم درون» يكي از قديميترين پروژههاي عكاسي پرتره من است و اين پروژه را از سال ۱۳۶۹ زماني كه دستيار زندهياد علي حاتمي بودم، آغاز كردهام و همچنان ادامه دارد. در ابتدا تصميم داشتم كه فيلمهاي مستند ۱۵ دقيقهاي از هنرمندان ايراني بسازم، اما چون آن زمان دوربين فيلمبرداري در اختيار نهادهاي دولتي بود، اين امر ميسر نشد و به گرفتن عكس بسنده كردم. از سال ۱۳۸۰ كه خودم دوربين فيلمبرداري خريدم، مستندي درباره پشت صحنه عكاسي از هنرمندان ساختم و اين فيلم سال گذشته در خانه هنرمندان نمايش داده شد.
چه شد كه دستيار علي حاتمي شديد؟
ليلا حاتمي كه از دوستان من بود، مرا به پدرش معرفي كرد. علي حاتمي مجموعه عكسهاي آنتيك و بينظيري داشت و مسووليت من اين بود كه اين مجموعه را سر و سامان بدهم. در ابتدا در مدت دستياري تمام تمركزم روي آرشيو عكسهاي علي حاتمي بود؛ اما آن زمان حاتمي ساخت فيلم تختي را آغاز كردند و من در اين پروژه هم دستيار ايشان بودم و از پشت صحنه عكاسي ميكردم، اما متاسفانه اين پروژه و همكاري با درگذشت علي حاتمي ناتمام ماند و پس از درگذشت او ادامه ساخت فيلم تختي به كارگردان ديگري واگذار شد و من با گروه جديد نخواستم كه همكاري كنم.
آرشيو عكسي كه سروسامان داديد چه شد؟
اين آرشيو بسيار ارزشمند است و علي حاتمي حتي در آن عكسهاي ديدهنشدهاي از ناصرالدين شاه و زنان حرمسرا دارد. علي حاتمي خيلي ايده و كار داشت، قصد داشت مجموعه عكسهايش را در قالب كتاب منتشر كند كه با مرگش اين كار ناتمام ماند و چند باري كه ليلا را ديدم اين فرصت فراهم نشد كه از او درباره آرشيو عكسهاي پدرش بپرسم. اميدوارم روزي اين عكسها منتشر شوند.
آشنايي و همكاري با علي حاتمي چقدر در شكلگيري مجموعه چشم درون نقش داشت؟
به واسطه اين همكاري زمينهاي فراهم شد كه با برخي هنرمندان آشنا شوم و قرار عكاسي بگذارم مثلا از خود علي حاتمي همان زمان عكس گرفتم يا با نعمت حقيقي قرار عكاسي گذاشتم و با بزرگاني چون بهرام بيضايي آشنا شدم و از او عكس گرفتم. البته جدا از پروژه خودم در آن مقطع تاريخي از بسياري از هنرمندان و عوامل كار عكاسي كردهام. همكاري با علي حاتمي باعث شد كه بيشتر با هنرمندان و حال و هواي آنها آشنا شوم و اين موضوع زماني كه ميخواستم از هنرمندان عكاسي كنم بسيار در روند كارم تاثير گذاشت.
نظر حاتمي درباره پروژه چشم درون چگونه بود؟
از اين پروژه خوشش آمده بود و نه تنها او، بلكه بهرام بيضايي نيز براي تكميل اين پروژه من را تشويق ميكردند. در دوراني كه من اين پروژه را شروع كردم، نگاه اغلب هنرمندان به عكاسي به گونه ديگري بود، نگاه من تاريخي بود و با تعاملي كه در گذر زمان با هنرمندان رشتههاي مختلف برقرار كردم از آنها در فضاي شخصيشان عكس گرفتهام و در اين مجموعه همانگونه كه از عنوانش برميآيد، نگاهي روانشناختي به سوژههايم داشتهام. همواره با نگاهي درونگرا نسبت به سوژهها، در تلاش هستم تا روح و احساسات دروني اين فرهنگسازان ايراني را از دريچه نگاه خودم به تصوير بكشم و در كنار هر عكس يادداشت كوتاهي درباره داستان پشت هر تصوير نوشتهام. يادداشتي كه گاه به فرآيند عكاسي، گاه خاطرهاي جالب از لحظه ثبت تصوير اشاره دارد و تجربهاي متفاوت از عكاسي پرتره را به مخاطب عرضه ميكند.
آيا زماني كه اين پروژه را شروع كرديد حامي مالي هم داشتيد؟
خير، اين مجموعه بر اساس نگاه شخصياي كه به مقوله هنر و هنرمند دارم و احساس مسووليتي كه نسبت به آن دوره تاريخي كه همه فضاهاي هنري تقريبا تعطيل بود و هنرمندان به گونهاي به فراموشي سپرده شده بودند، شكل گرفت.
با وجود گذشت زمان طولاني، چرا در تمام اين سالها، عكسهاي اين مجموعه ديده نشده است؟
من زماني كه عكاسي از پرتره هنرمندان را شروع كردم، هدفم انتشار كتاب بود و در تمام اين سالها، تصميم نگرفتم هدفم را تغيير بدهم. براي همين است كه با اينكه از ثبت برخي از اين عكسهاي اين مجموعه بيش از ۳۴ سال ميگذرد، اما هيچ يك از عكسهاي اين مجموعه تاكنون نمايش داده نشده و براي نخستينبار است كه اين عكسها ديده ميشوند. اما به واسطه آشنايي و همكاري كه با هنرمندان داشتم چون نگاه خاصي به پرتره دارم، بسياري از هنرمندان به من سفارش شخصي عكاسي پرتره دادهاند. مثلا محمدرضا شجريان عكاسي براي كاور و جلد چند آلبوم موسيقياش را به من سپرد يا از هنرمندان ديگري چون داريوش شايگان، عليرضا قرباني، علي حاتمي يا شاملو براي پروژه كاري خودشان عكاسي كردهام. دلم نميخواست با انتشار تك عكسي از اين مجموعه پيش از انتشار كتاب، عكسها ديده شوند براي انتشار اين كتاب سالها كار كردم و انتظار كشيدم. ناشران متعددي به من پيشنهاد انتشار كتاب را دادند، اما وقتي برآيند ساير كارهايشان را بررسي ميكردم، دلم نميخواست كتاب من هم در همان شكل و شمايل منتشر شود.
همكاريتان با انتشارات كارنامه به چه شكل بود؟
زماني كه زندهياد محمد زهرايي زنده بودند، قرار شد كه اين همكاري شكل بگيرد، اما با بيماري و درگذشت ايشان اين كار متوقف شد و از شش سال گذشته تاكنون اين همكاري شكل گرفت و ماهور زهرايي چون هم عكاس خوبي است و در برخي پروژهها با هم كار كرده بوديم و نگاه بسيار حرفهاي و هنري و فرهنگي به نشر دارد، تصميم گرفتيم كه با هم همكاري كنيم و خوشحالم كه اين همكاري شكل گرفته و به نظرم آرزوي هر عكاس و مولفي است كه كتابش با اين كيفيت در ايران منتشر شود.
چه معياري براي انتخاب عكسهايي كه در مجموعه نخست منتشر شده، داشتيد؟
تمام كساني كه در اين مجموعه منتشر شدهاند از سرآمدان دوره خود بوده و هستند و جريانساز بودهاند. من از شخصيتهاي فرهنگي و هنري متعددي عكاسي پرتره كردهام، اما براي جلد نخست با سختگيري كه هم من و هم ماهور زهرايي اعمال كرديم، اين كتاب شكل گرفت و در مجلدهاي بعدي پرترههاي ديگر هنرمندان منتشر خواهد شد. مثلا من از خوانندگان مرد متعددي عكاسي كردهام، اما در كتاب تنها عكس محمدرضا شجريان را گذاشتهام، چون فكر نكنم هيچ يك از ساير خوانندگان مرد، در آواز و هنر ايران از چنين جايگاهي برخوردار باشند و در كنارش اين همه مردمي باشند از ميان خوانندگان زن نيز در اين كتاب تنها پرتره خانم پريسا چاپ شده است.
آيا هنرمندي بوده كه شما تمايل داشتيد از او عكاسي پرتره بگيريد، اما قبول نكرده؟
بله، كم نيستند. يكي از شاخصترين آنها محمدرضا شفيعيكدكني است، اما با اينكه هر روز با عكسهاي معمولي و خبري كه از ايشان در رسانهها ميبينيم، نسبت به عكاسي پرتره تمايل نشان نداد. شما اگر عكسهايي كه از ايشان موجود است را نگاه كنيد حتي يك عكس پرتره خوب هم ندارند. شايد به ضرورت و اهميت عكاسي پرتره پي نبردهاند. از ديگر هنرمنداني كه قبول نكردند؛ احمد محمود بود. او گفت چون بيمار است و صورتش رنجور است، دوست ندارد با اين چهره عكسي از او گرفته شود من هم به سخن او احترام گذاشتم. كامران شيردل هم به همين دليل حاضر نشد كه از او عكاسي كنم.
زماني كه اين پروژه را عكاسي كرديد، هنرمندان بسياري كه ممنوعالكار شده بودند، هنوز مهاجرت نكرده بودند و در ايران بودند. مثل گوگوش. آيا از اين هنرمندان عكاسي نكرديد؟
آن دوران فضا بسيار سياسي و سنگين بود و گاه حتي ارتباط گرفتن با بعضي از اين افراد دردسرهاي بسياري داشت. اين شرايط باعث ميشود كه منِ عكاس دست به سانسور خودم بزنم و سراغ برخي سوژهها نروم، چون در چشماندازي كه از آينده ايران ميديدم هرگز فرصت و امكان انتشار و ارايه عكسهاي آنها به وجود نميآمد. اما حالا كه نگاه ميكنم افسوس ميخورم كه چرا عكس هنرمنداني چون گوگوش را براي تاريخ ثبت نكردهام.
عكاسي از سياستمداران به شما پيشنهاد نشد يا خودتان چنين تمايلي نداشتيد؟
اتفاقا چرا، پيشنهاد شد. مثلا در دهه ۷۰ به من پيشنهاد شد كه از آقاي محمد خاتمي عكاسي كنم، پول خوبي هم ميدادند. آن زمان بحث اصلاحات مطرح بود؛ اما من قبول نكردم، چون من تمايلي ندارم كه از سياستمداران عكاسي كنم. با اين نگاهم پروژههاي عكاسي متعددي را قبول نكردم. امروز هم كه به گذشته نگاه ميكنم، متاسف نيستم.
آيا هنرمندي بوده كه شما با جهان آثارش ارتباط برقرار نميكنيد، اما از او عكاسي كردهايد؟
بله، به عنوان مثال ميتوانم به عباس كيارستمي اشاره كنم. من جهان آثار او را دوست ندارم و اگر فيلمي از او نمايش داده شود، نميروم بليت بخرم و فيلمش را ببينم. اين نگاه شخصي و سليقه من است، اما نبايد منكر اهميت كيارستمي شوم. البته بايد به اين نكته اشاره كنم؛ چون عكاسي پرتره در فرآيند يك ارتباط دو نفره شكل ميگيرد. بيشك وقتي منِ عكاس سوژهام را بيشتر دوست داشته باشم، عكس بهتري شكل ميگيرد. مثلا من محمدرضا شجريان را دوست دارم و زماني كه ايده عكسي را كه ميخواستم بگيرم با ايشان مطرح كردم با كمك خودشان فضاي عكس شكل گرفت و اگر اين همكاري و همراهي نبود، اين پرترههاي ارزشمند گرفته نميشد.
آيا در اين مجموعه از نبودن پرتره هنرمندي افسوس خوردهايد؟
بله، زماني كه من اين پروژه را شروع كردم، مهدي اخوانثالث تازه فوت كرده بودند و من بارها به خاطر نبودن پرتره ايشان در اين مجموعه افسوس خوردهام. البته در عكسي كه از مريم زندي گرفتهام، عكسي كه مريم زندي از اخوان گرفته ديده ميشود و با اين شيوه به اخوان اداي دين و احترام كردهام. احمد عبادي يكي از اين افراد است كه من زمان عكاسي را به بعد موكول كردم و در اين فاصله ايشان درگذشت و بعد افسوس خوردم؛ اما براي ثبت عكس بسياري از هنرمندان كه در آن مقطع تاريخي ايران نبودند، تلاش كردهام كه بعضي ميسر شده و بعضي نه. محسن وزيريمقدم يكي از اين هنرمندان است كه نشد عكسي از او بگيرم. از عباس عطار هم ميخواستم عكاسي كنم، چون فرانسه بود، زماني كه به فرانسه سفر كرده بودم اين امر ميسر نشد تا اينكه باخبر شدم عباس عطار براي پروژهاي در يك بازه زماني يك هفتهاي به ايران سفر كرده؛ به ديدارش رفتم؛ اول قبول نكرد. بعد برايم شرط گذاشت و گفت در صورتي قبول ميكنم كه از من عكاسي پرتره كني كه صورتم نباشد و براي اين كار تنها ۱۰ دقيقه زمان داري. من قبول كردم. زماني كه او به آتليه من آمد از او در حالي كه دوربين لايكايي كه جنگ ويتنام را عكاسي كرده بود، در دست داشت، عكس گرفتم به صورت نور اسپات متمركز تاباندم كه سياه شد. او كه تنها ۱۰ دقيقه به من وقت داده بود، ناهار خانه من ماند و او از من يك عكس گرفت و به من هديه داد. ارزش اين عكس آن زمان تازه ۱۰ هزار دلار بود. اين عكس را در بخش انگليسي كتاب منتشر كردهام.
آيا شما و ناشر قصد نداريد كه عكسهاي اين مجموعه به صورت پوستر چاپ شود؟
خير، من اصلا موافق اين نگاه كاسبكارانه نيستم. هر چند كه بارها و بارها به من و ناشر اين پيشنهاد شده است. نگاه من به عكسهاي اين مجموعه كلكسيوني است و هر اثر هنري ارزش و قيمتي دارد. به همراه ناشر قصد داريم براي اينكه همه ايرانيها بتوانند تصوير هنرمندان سرزمينشان را ببينند تا جايي كه در توان داريم و تامين هزينههايش در توان ماست اين مجموعه را در ساير شهرهاي ايران نيز به نمايش بگذاريم.
آيا مجموعه عكس ديگري جز ساير مجلدات «چشم درون» از شما منتشر خواهد شد؟
بله، اميدوارم كه شرايط انتشار اين مجموعه هم فراهم شود. به سفارش و پيشنهاد آقاي امير نصرالله كه خودشان از نوازندگان خوب تار و سه تار هستند، من از تمام سازندگان و نوازندگان ساز عكاسي كردم و خود آقاي نصرالله بخش پژوهشي كتاب را انجام دادهاند. مجموعه بسيار ارزشمندي است و در كنار عكسها اطلاعات بسيار ارزشمندي در اختيار پژوهشگران ميگذارد. اميدوارم شرايط انتشار اين كتاب فراهم شود. جاي كتابهايي از اين دست در كشور ما خالي است.