مريم آموسا
«خراش بر ابرهاي سوخته» عنوان نمايشگاه تجسمي انفرادي روزبه نعمتي شريف است كه از 6 تا 27 مهر در گالري فريا برپاست. او در اين نمايشگاه همچنان موضوعاتي چون خشونت، مبارزه و استيصال را دستمايه كارش قرار داده است. اين نمايشگاه يك تريولوژي است و دربرگيرنده 42 اثر شامل 25 مجسمه، 12 نقش برجسته، 4 اينستاليشن و يك نقاشي روي بوم. روزبه نعمتي شريف متولد ۱۳۵۹ تهران است. او كارشناس ارشد پژوهش هنر و كارشناس طراحي صنعتي است و تاكنون آثارش را در بيش از 10 نمايشگاه گروهي و چندين نمايشگاه انفرادي به نمايش گذاشته است. به بهانه برپايي نمايشگاه «خراش بر ابرهاي سوخته» با روزبه نعمتي گفتوگو كرديم.
با توجه به اينكه شما هنرمند پركاري هستيد اين مجموعه حاصل يك دوره كاري چند ساله است چرا سه مجموعه را با هم به نمايش گذاشتيد؟ كمي درباره آثار اين مجموعه توضيح بدهيد.
در يك بازه زماني يكساله از خرداد ماه سال گذشته تا خرداد سال جاري، روي پروژهاي با سه فاصلهگذاري شبه اپيزوديك، در مجموعهاي درهم تنيده -فرمي/محتوايي- كار كردم و با يك بوم نقاشي اين پروژه به پايان رسيد. اپيزود اول اين تريولوژي را با رويكردي فرماليستي با بهكارگيري چين و شكنها، لايههايي در هم شونده و فضايي مشوش و پرآشوب، خلق كردهام. اين مجموعه به نوعي تداعيگر دوران التهاب و بحرانهاي پس از آن هستند كه سوژه را از اليناسيون تا مرز پارانويا پيش ميبرند. گويي سوژه در دورهاي از استيصال قرار دارد كه جز صداي خنج كشيدن ناخن بر پيكرش، چيزي طنينانداز نيست. اپيزود دوم ابرها نام دارد كه در اين آثار، مورفولوژي ديناميك «ابر» با كاركردي سمبليك از باروري و اميد به بارش در ميان تازيانه چين و شكنجها ميرويد، تابآوري ميكند و صور خيال را ميآفريند و با ديناميسم فعالش راهي براي برونرفت ميجويد. هرچند اين پويايي با شتك لكههاي اكسپرسيو بارها مخدوش ميشود، اما گويي اين پارازيت در پويايي بينامتني فرم اثر و پيوندش با نقش انتزاعي شكل گرفته بر پيكرش، ديناميسم كنشي فزايندهتري مييابد.
اپيزود سوم سوختهها هستند. اين تم تداعيگر سوختن ساحت ارزشهاي انساني در دل تمام درگيريهايي است كه سوژه در فقدان حضور آگاهي، موجب از بين رفتن آنها ميشود. اين دفورماسيون و اضمحلال فرميك، با فضاي ملون پوسته، موتيفي پارادوكسيكال در خود دارد كه نامتعارف بودن و امر ناممكن شدن سوژهاي را كه در اختلاط ابژكتيو گير كرده با اتمسفر پارانوييك و خشنش كه برآيندي است بر بروز بحران معيار و معنابخشي به زيستن را به تماشا ميگذارد.
در پايان، ديوار انتهايي نمايشگاه همچون بنبستي شاهد يك بوم نقاشي است جايي كه ابرهاي خيال «ذهنيت/زمان» در شهري سوخته «عينيت/مكان» با گل سرخي تكين و تكيده «سوژه/ابژه» در مقتلي از سقوط آرزو و رويا «اميد/آينده» ملاقات ميكنند. اين پايانبندي با رويكرد منفي مقدمهاي است تا بزنگاهي شود بر رويكردي ايجابي تا ذهن مخاطب آگاه را به ضرورت يافتن معنايي راديكال براي برونرفت از اين بنبست هستيشناسانه و بازگشت به رهيافتي نو دعوت كند. در واقع در اين سه اپيزود من به موضوعاتي چون خشونت، مبارزه و استيصال پرداختهام و به نوعي آثار اين تريولوژي در تكميل و ادامه هم خلق شدهاند.
شما در مجموعههاي پيشينتان نيز باز به موضوع خشونت پرداخته بوديد؛ چرا همچنان خشونت از دغدغههاي شما براي خلق اثر است؟
خشونت پديدهاي جهاني است كه هر ساله جان تعداد بيشماري از ساكنان زمين را ميگيرد و گويي ما در جهاني زندگي ميكنيم كه از خشونت خلاصي نداريم. اين روزها آتش جنگ در غزه بيش از گذشته بالا گرفته است، اما با اين همه اميد وجود دارد و ما آدمها به اين اميد زندهايم. من هم به عنوان يك هنرمند نسبت به خشونتي كه در جهان موج ميزند بياعتنا نميتوانم باشم. اما شيوه بيان من صريح نيست و اين خشونت را در لايههاي آثارم ميتوانيد ببينيد. در اين مجموعه نسبت به نمايشگاههاي پيشينم آثارم انتزاعيتر شدهاند و آثارم از فضاي فيگوراتيو فاصله گرفتهاند. مثلا در نقش برجستهاي كه در اين نمايشگاه به نمايش گذاشته شده، پلان اصلي كار را براساس عكسهايي كه از شهرهاي سوخته پس از بمباران ساختهام و رنگهاي پاشيده شده بر فضاي اين نقش برجسته يادآور بمبهاي خوشهاي هستند. هر يك از مخاطبان تلخي و خشونت را در اين اثر در نوع رنگها و فضايي كه ساختهاند، درك ميكنند.
آيا از ابتدا با يك موضوع واحد و با هدف مجموعه كارتان را شروع كرديد؟
نه، من هيچوقت قبل از شروع كار فكر نميكنم كه ميخواهم ايدهام را در قالب يك مجموعه ارايه بدهم، اما چون آثارم براساس ساختار فكريام شكل ميگيرند، به مرور در كنار هم يك مجموعه فكري منسجم را ميسازند و با ساخت هر اثر به نوعي، ايده ساخت اثر بعديام در ذهنم خطور ميكند و چون مجموعههايم را در بازه زماني حدودا يكساله ميسازم بيشتر آثار هر دورهام حال و هواي همسويي دارند.
براي خلق آثارتان طراحي ميكنيد يا نه هنگام كار هر اثرتان شكل ميگيرد؟
به هر دو صورت كار ميكنم. بعضي از آثارم را هنگام ساخت آنقدر رويشان كار ميكنم تا ايدهاي كه در ذهن دارم، ساخته شود.
چه شد كه در مجموعه اخيرتان گرايش به انتزاع بيشتر شده است؟
من هنرمند تجربهگرايي هستم و همواره سعي ميكنم فضاي كارهايم را عوض كنم، بنابراين در هر دوره بنا به زيست و فضايي كه تجربه ميكنم فضا و حال و هواي آثارم تغيير ميكند. اصلا دوست ندارم شبيه هنرمنداني شوم كه تنها چند ايده را در طول حيات هنريشان مدام تكرار ميكنند. از اين رو همواره سعي ميكنم ذهن نوجويي داشته باشم و به ورطه تكرار خودم نيفتم.
آيا تعمدي براي استفاده از رنگهاي زنده در كارهايتان داريد؟
من از رنگهاي تركيبي زياد خوشم نميآيد. به نظرم دلمردهاند و صراحت ندارند. رنگهاي زنده جذابند و صريحتر با مخاطب ارتباط برقرار ميكنند. كاري كه انجام ميدهم تركيب نقاشي و مجسمهسازي است. درواقع در نقاشي به دليل نبودن حجم و بعد سوم و در مجسمه به دليل نبود رنگ يك فضاي خالي را ميديدم، اما رنگ به مجسمه روح ميدهد و باعث ميشود با مخاطب خيلي سريع ارتباط برقرار كند. ما جهان طبيعي را در تركيبي از رنگها ميبينيم، اما وقتي آن را در متريال صنعتي مثل فلز ميبريم به دليل اينكه تكرنگ و زمخت است، رابطه احساسي چنداني با مخاطب برقرار نميكند و صنعتي به نظر ميآيد. به اضافه اينكه رنگ يك ساحت ديگر را به مجسمه اضافه ميكند و به خاطر اينكه خود رنگ ساختار سمبوليك دارد، مخاطب با توجه به رنگ هم ميتواند كار را براي خودش معنا كند. بنابراين يك ارزش افزوده براي مجسمه ايجاد ميشود كه آن را در ساحت ديگري جز فرم صرف مطرح ميكند.
مجسمههايتان چند اديشن دارند؟
نه، من اصلا اعتقادي به اديشن در هنر ندارم. اگر هنرمند ايده داشته باشد اثر هنري ديگري ميسازد و من دوست دارم وقتم را صرف ساختن اثر ديگري بكنم تا دوباره يك ايده را اجرا كنم. به نظر من اديشن را سرمايهداري به هنرمند تحميل ميكند تا سرش را كلاه بگذارد كه هر چه به تعداد اديشن از يك اثر افزوده شود قيمت آن اديشنهاي بعدي پايينتر ميآيد و مردم معمولي هم ميتوانند اين اديشنها را بخرند. بايد قبول كرد كه تاريخ هنر ثابت كرده ثروتمندان هستند كه مجسمه و نقاشي ميخرند و اصلا مردم معمولي پول خريد اثر هنري ندارند. چنين است كه هنرمند به ناگزير در خدمت نظام سرمايهداري قرار ميگيرد.
باتوجه به اينكه شما هنرمند بسيار پرايده و پركاري هستيد، تخيلتان را چگونه تقويت ميكنيد تا هميشه ايدههاي تازه داشته باشيد؟
من با مطالعه، ديدن و فكر كردن و كار كردن همواره تلاش ميكنم تخيلم را پرورش بدهم. موضوع ديگري كه همواره موتور محركه من براي خلق اثر است، خشونت است. خشونتي كه در جهان موج ميزند آنقدر من را درگير خودش ميكند كه با خلق اثر هنري تلاش ميكنم خودم را تخليه كنم.
بازتاب نمايشگاهتان چگونه بود؟
در جريان برگزاري نمايشگاه، بازخوردهاي خيلي خوبي گرفتم و خوشبختانه استقبال از نمايشگاهم با توجه به اينكه از مركز گالريها دور بود، اما خوب بود.
چه شد كه آثارتان را در گالري فريا به نمايش گذاشتيد؟
زماني كه تصميم گرفتم اين مجموعه را به نمايش بگذارم، وقتي گالريهاي سطح شهر را مرور كردم متوجه شدم تنها گالري فريا فضاي نمايشگاهي كه براي نمايش آثارم نياز دارم را ميتواند دراختيارم بگذارد. متاسفانه بيشتر گالريهاي ما كوچك هستند و امكان نمايش آثار در ابعاد بزرگ در آنها وجود ندارد.
در سالهاي اخير هستند هنرمنداني كه براي نمايش آثارشان به سولهها روي آوردهاند. آيا قصد نداشتيد آثارتان را در كارگاه خودتان يا يك سوله به نمايش بگذاريد؟
به اين موضوع فكر كردم، اما بايد قبول كرد كه گالري نهادي است كه به يك نمايشگاه و اثر اعتبار ميبخشد. هستند هنرمنداني كه كنار خيابان نقاشي ميكشند و نقاشيهايشان را همان كنار خيابان ميفروشند، اما بايد قبول كرد كه هيچوقت اين هنرمندان در مقايسه با كساني كه آثارشان را در گالري به نمايش ميگذارند در يك كفه ترازو نميگذارند و با هم مقايسه نميكنند. اساسا جدي گرفته نميشوند. من هنرمند اجتماعي هستم و گالري هم يكي از ملزومات زندگي شهرنشين است. دوست ندارم قواعد بازي را بههم بزنم و به اصطلاح با نمايش آثارم در فضايي جز گالري زير ميز بزنم.