نگاهي به نمايشگاه «همه از خاك بر آمدهاند» در گالري نيان
خاك زاينده
سارا كريمان
اهميت و تاكيد عنصر خاك در اين نمايشگاه بدان حد بود كه صدرا نوري كيوريتور نمايشگاه براي بازنمايي باور خود تمامي سطح گالري را با خاك پوشانده بود كه تجربهاي بديع براي بازديدكنندگان بود كه در فضايي قدم بردارند كه سراسر آن خاك است، خاكي كه براي ايران و ايراني نماد و استعارهاي از مفاهيم بسيار است و ضمن حسي كه اين چيدمان ايجاد ميكند در ويترينهايي كه براي نمايش مجسمههاي پوشيدني در نظر گرفته شده است در ذهن خود پيگير ارتباط ميان خاك باشد. صدرا نوري در بخشي از بيانيه اين نمايشگاه آورده است: همه از خاك برآمدهاند، چه مرد و چه زن، چه طلا و چه آهن، هيچ يك بر ديگري برتري ندارند، مگر آنكه راوي مفهومي هنرمندانه باشند. به راستي مضمون كره خاكي همين است و اين سير تمدن انسان بوده كه از نخستين كاسههاي سفالين تا زر و زيور و هنر را از همين خاك استخراج كرده است. زيورآلات كه در اين نمايشگاه با توجه به فرمها و ابعاد هنري اثر از اصطلاح «مجسمههاي پوشيدني» استفاده شده از ايران باستان تاكنون محل هنرورزي بوده است و هر چه ادوار پيشتر را مورد مطالعه و بررسي قرار دهيم، اهميت نمادشناسي و نقش مفهوم را بيشتر در مييابيم. اساسا مطالعه نقوش و اشكال بهكار رفته در زيورآلات هر دوره از منظر پژوهشهاي نمادشناسي فرهنگي و جامعهشناسي و حتي اديان و مقدسات محل بحث و گفتوگو است. در نمايشگاه گروهي همه از خاك برآمدهاند هنرمندان: ميثم احمدي، آتنا اخوان، صادق ادهم، حسنا اربابي، فرحناز انصاري، مهروز بلادي، اشكان بهجو، فرزانه بهرام نوري، پرويز تناولي، مهسا ثمري، اميرحسين جباري، سياوش جرايدي، فرزانه حسيني، مهسا خيرخواه، ريحانه راعي، سارا رزمي، هادي روشن ضمير، كامبيز روشنضمير، مريم طبايي، يوكابت فرخي، شاهرخ فريوسفي، مهسا كريميزاده، سارا مسلمي، امير موسويزاده، علي موسويزاده هر كدام با چند اثر شركت و بيانيهها و تفاسير مبسوطي براي آثار خود ارايه كردهاند. علي موسويزاده اساطير را الهامبخش آثار خود معرفي كرده است. اميرحسين جباري به تلفيق هنر خوشنويسي و تبديل تقابلها به فرمهاي زينتي پرداخته است.آتنا اخوان، شاهرو مادر سرزمين ايران و سيمرغ را مجسم كرده است. آثار هادي روشنضمير نمونههاي ظريف و كاربردي از مجسمههايش هستند.كامبيز صبري با موضوع امنيتي كه از لحظه تولد در جستوجوي آن هستيم كه تشك مظهر اولين و آخرين مامن ماست مجسمههايش را ارائه كرده است. ميثم احمدي سرديسهايي كه در مغز هر كدام فرمها و مفاهيم نهفته را مانند گردن آويز به نمايش در آورده است. سياوش جرايدي مجموعه هزار و يك چهره شكننده را به كودكان جنگ تقديم كرده است. در مجموع ميتوان اين بازنگري در ساخت و كاربرد مجسمه و از سويي زيورآلات در قالب «مجسمههاي پوشيدني» را رويكردي دانست كه در ايران نسبتا نوآورانه و بستري براي بروز هنري در اين عرصه است.