• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5884 -
  • ۱۴۰۳ شنبه ۲۸ مهر

بررسي مشكلات سينماي ايران در گفت‌وگو با شهرام مكري، فيلمساز

سينماگران بايد مطالبه‌گر باشند و مديران پاسخگو

چالش جدي و مهم سينماي ايران ممنوع‌الكاري و پوشش بازيگران است

تينا جلالي 

دوران پرفراز و نشيب مديران سينما در دولت سيزدهم‌ به ‌پايان ‌رسيد و حالا‌با انتخاب رائد فريد‌زاده به عنوان رياست جديد سازمان سينمايي، خيلي‌ها منتظرند ببينند او با چالش‌هاي مختلف سينما چه مي‌كند و چه تصميماتي مي‌گيرد و قرار است اوضاع سينما را چگونه مديريت ‌كند؟ آيا فريدزاده مي‌تواند تقابل و شكافي كه ميان اكثر هنرمندان با مديريت سينما به وجود آمده را برطرف كند؟ آيا او مي‌تواند دريچه‌اي جديد براي رفع ممنوع‌الكاري هنرمندان به وجود بياورد؟ آيا مي‌تواند موجبات آشتي سينماگران با جشنواره بين‌المللي فيلم فجر را فراهم كند؟ آيا سينماي اجتماعي و فيلمسازان اجتماعي دوباره فرصت عرض‌اندام پيدا مي‌كنند؟ و مهم‌تر اينكه آيا ادبيات تهديد‌آميز و برخورد قهري، جاي خودش را به همدلي و مهرباني مي‌دهد؟

با شهرام مكري از فيلمسازان خلاق و خوشفكر و همچنين جوان سينماي ايران گفت‌وگويي انجام داديم و از ‌او خواستيم ضمن بررسي مشكلات سينماي ايران، پيشنهادات خود را براي رفع مشكلات موجود ارايه دهد. اين گفت‌وگو پيش روي شماست.

 

بعداز فيلم «جنايت بي‌دقت»، نزديك به 5 سالي مي‌شود كه فيلم نساختيد... چرا؟ اين سوال را از اين جهت پرسيدم كه فيلم‌هاي شما بيشتر در رده هنري، تجربي قرار مي‌گيرد. كم كاري شما برايم سوال بود.

فكر‌مي‌كنم‌مهم‌ترين دليل كم‌كاري درباره فيلمسازاني مثل من - كه به صورت معمول تنبل و كم‌كار هستند - و گاهي فاصله بين فيلم‌هاي‌شان بيشتر مي‌شود، برمي‌گردد به تحولات اجتماعي كه روي سينما هم تاثير مي‌گذارد.

در چند سال گذشته و بعد از فيلم «جنايت بي‌دقت» با تراژدي كرونا روبه‌رو بوديم، خاطرم هست براي توزيع فيلم «جنايت بي‌دقت» در جشنواره ونيز با ماسك و جواب آزمايش‌هاي كرونا رفتم. كرونا باعث شد دوسالي برنامه توزيع فيلم دچار مشكل شود.

براي نمايش در ايران هم طبق معمول، اداره نظارت و ارزشيابي با فيلم مسائلي داشت، در پايان دولت آقاي روحاني مجوز فيلم صادر نشد و با شروع فعاليت دولت آقاي رييسي هم، مدت زماني طول كشيد تا مجوز نمايش را بگيرم.

مشكلات فيلم چه بود؟

مربوط به صحنه‌هاي فينال و برداشتي كه از آن مي‌شد و همچنين خوانش متفاوت ارشاد با رويكرد من از سينما ركس بود و به همين دليل نمايش فيلم مدتي دچار توقف شد.

بعد از اينكه مجوز نمايش فيلم را گرفتم، فيلم در بحبوحه كرونا درايران به نمايش درآمد، همه اين عوامل باعث شد مدتي طول بكشد تا من خودم را براي فيلم بعدي آماده كنم، بعد اعتراضات « زن، زندگي، آزادي» همه‌چيز را تغيير داد و به نظرم تاثير بزرگي روي هنر و سينما گذاشت . يكي از ابعاد آن يك بلاتكليفي در مدل مواجهه ما با چيزي كه قبل از آن روي پرده ، نمايش مي‌داديم، بود.

همان تا‌ثيري كه كماكان تا امروز وجود دارد .

بله، مي‌خواهم بگويم همه اين نكات، تصميم‌گيري براي اينكه چه فيلمي بايد ساخت و چطور فيلم را نمايش داد، براي آدمي مثل من كه به خودي خود در فيلمسازي و تصميم‌گيري درباره فيلمسازي تنبل است، مشكل‌تر مي‌كند‌، مجموعه عوامل بيروني باعث مي‌شود كه تصميم‌گيري براي من سخت‌تر و سخت‌تر شود.

اين شرايط تا امروز ادامه دارد، هر چند اميدوارم درآينده فيلمي داشته باشم كه بتوانم ارايه دهم.

البته اين كم‌كاري شامل حال عده زيادي از فيلمسازان مي‌شود، اساسا در دولت قبل سينماگران با تجربه زيادي كم كار بودند... در اين باره نظري داريد؟

به نظرم در دوران رياست‌جمهوري آقاي رييسي و تيمي كه در وزارت ارشاد و معاونت سينمايي بودند و همزماني با تحولات اجتماعي كه اتفاق افتاد يعني از يكسو كرونا و از سوي ديگر اعتراضات اجتماعي كه شاهدش بوديم، شكاف و دو‌دستگي عميقي كه بعضي‌ها آن را به دره عميق تشبيه كردند، بين سينماگران و كساني كه قرار بود امور سينمايي را برنامه‌ريزي كنند به وجود آمد.

به نظرم هنوز اين شكاف پر نشده، فاصله بين ميز‌هايي كه يك سرش مسوولان مي‌نشستند و قرار بود ارباب رجوع‌ها سر ديگرش بنشينند مدام بيشتر و بيشتر شد، قرار بود يك جورهمراهي و چاره‌انديشي در مورد مشكلات سينما چه در حوزه كرونا و چه درباره تحولات اجتماعي به وجود بيايد، اما به جاي همفكري و جست‌وجوي راه‌حل‌ها و چه بايد كردها، عده‌اي با خود اين‌طور فكر كردند كه جز انجام دادن احكامي به صورت قهري و جبري، راه ديگري وجود ندارد و كار ديگري نمي‌شود كرد، مهم‌ترين دليل فاصله همين طرز تفكر بود.

براي فيلمسازان حوزه اجتماعي كار دشوار شد.

بله، شرايط به خصوص براي آن دسته از همكاران شما كه در حوزه سينماي معروف به اجتماعي كار مي‌كردند روز به روز سخت‌تر و سخت‌تر شد . در واقع تصور مسوولان سينما اين بود كه با توليد كمدي‌ها، به هر قيمتي مي‌توانند تماشاچي را به سينما بياورند و همين براي‌شان كافي است، عدد‌سازي و فروش بليت و تعداد تماشاگراني كه به سينما مي‌آمدند قرار بود رزومه مسوولان را پر كند، ‌اما آنها غافل بودند از اينكه سينما نياز به توليداتي دارد كه تاريخ‌ساز و جريان‌ساز باشند و بتوانند ايده‌هايي را چه در حوزه گرامر سينما و چه در حوزه مسائل مبتلابه جامعه مطرح كنند، همين غفلت باعث شد كه اين فاصله خيلي زياد شود . حتي در دوراني كه بخش خصوصي اين امكان و تمايل را داشت كه با پول خودش فيلم اجتماعي يا تجربه‌گرا بسازد عملا شرايط بسته سياسي حاكم باعث شد اين اتفاق نيفتد . من فكر مي‌كنم دليل عمده اينكه فاصله فيلم‌هاي فيلمسازها خيلي طولاني شد و هنوز مشكل بخش عمده حل نشده اين موضوع باشد.

 

با روي كار آمدن دولت آقاي پزشكيان و انتخاب آقاي سيد عباس صالحي، سينماگران اميد به تغيير در امور سينما دارند... شماچطور؟

خب بايد بگويم كه متاسفانه من اميدي به تغيير ندارم، تجربه اندك من در طول يكي، دو‌دهه كه در سينما فعاليت نزديك دارم، به من آموخته كه اميد به تغيير، تنها كارش اين است كه بعد‌ها ما را نااميد‌تر مي‌كند. به قول حافظ: «ما آزموده‌ايم دراين شهر بخت خويش». فكر مي‌كنم نبايد اميدي به تغيير داشت، اما به جاي اميدواري بايد مطالبه‌گر بود. آرزو مي‌كنم كه بتوانم به جاي اميدوار بودن مطالبه‌گر باشم، يعني حقوق خودم را طلب كنم و مسوولان را در مقابل چيزي كه در آن قبول مسووليت مي‌كنند، در اندازه خودم پاسخگو كنم. اميد داشتن يك جور از موضع پايين نگاه كردن به دست بالاي مسوولان براي بهبود و خوش‌رفتاري است. چشم نياز به آنها را در خود دارد كه من امروز ديگر باآن موافق نيستم، فكر مي‌كنم ما به جاي آنكه اميد داشته باشيم كه مسوولان ما مسوولان بهتري باشند بايد مطالبه كنيم تا وظايف‌شان را به درستي انجام دهند.

آنها اگر قبول كردند كه پشت ميزي بنشينند و امضا و ريل‌گذاري كنند، بايد دانش كافي و بينش كافي و تجربه كافي را براي آن داشته باشند، پس بايد در قبال آن پاسخگو باشند. اين اسمش مطالبه‌گري است، معتقدم اگر دولت فعلي، معاونت سينمايي فعلي، وزارت فعلي، پاسخگو‌تر باشد، مي‌شود به اين فكر كنيم سينما مسير بهتري را پيش رو دارد. اگر مسوولان ما در مقابل كارهايي كه مي‌كنند و تصميماتي كه مي‌گيرند پاسخگو باشند يعني بدانند عده‌اي هستند از آنها طلب مي‌كنند و آنها ناچارند پاسخ دهند، سينما مسير درست‌تري را پيش رو دارد.

جناب مكري به نظر شما مهم‌ترين مشكل دولت گذشته در مقوله فرهنگ خاصه سينما چه بود؟

من مشكلات فرهنگي، خاصه در سينما را مربوط به يك دولت نمي‌دانم، يعني در دولت‌هاي قبل هم مشكلات را به همين اشكال داشته‌ايم .

شما مي‌گوييد در همه دولت‌ها سينما مشكلات داشته ، اما در دولت سيزدهم نوع مشكلاتي كه سينماگران با آن دست و پنجه نرم مي‌كردند حاد‌تر و برجسته‌تر بود. از ادبيات تهديدآميز و نامهرباني با هنرمندان گرفته و موج سينماي زير‌زميني و ...

مشكلي كه متوليان امور با فرهنگ دارند، اين است كه نمي‌توانند فرهنگ را خارج و مستقل از نگاه سياسي بدانند. آنها بيشتر پاسدار نگاه سياسي هستند كه به واسطه‌اش، پشت ميزهاي مسووليت‌شان نشستند، درواقع نمي‌توانند بپذيرند فرهنگ از جاي ديگري لبريز مي‌شود و سرمشق وسرچشمه مي‌گيرد نه از جايي كه مسوولان آنجا نشستند و نه از جايي كه جناح‌هاي سياسي آنها را ساپورت مي‌كنند.

فرهنگ از جايي اعتبارش را مي‌گيرد كه شايد حتي در تضاد يا حتي در مقابل آنها باشد، مسوولان بايد بپذيرند كه سينما و ساير امور هنري آبشخورش جامعه است. جايي كه جامعه حضور دارد و آنچه مردم مي‌سازندش، در كوچه، خيابان، در كتابخانه‌ها و فضاي اينترنت و در مواجهه با دنيا.

اگر اين سوء برداشت درباره فرهنگ برطرف شود، تفاوتي در دولت‌ها نمي‌كند، آن زمان مي‌توانيم فكر كنيم مشكلات خاص سينما مسير جديدي طي مي‌كنند، اما اگر اين مشكل حل نشود، با تغيير دولت‌ها اتفاقي نمي‌افتد‌، احتمالا هر دولتي فكر مي‌كند اندكي از ملاحظات سياسي همسوي خودش را در توليدات سينمايي و در برنامه اكران در نظر بگيرد. جامعه به سرعت در حال تغيير كردن است، به سرعت از فرهنگ جديدي استفاده مي‌كند، به سرعت نسل تازه پرورش مي‌دهد و خواسته‌هاي جديدي دارد، اما فكر مي‌كنم دولتمردان ما محافظانه‌كار‌تر و عقب‌تر از اين جامعه فعاليت مي‌كنند.

مادامي كه اتفاقي كه در كوچه و خيابان و جامعه مي‌افتد بزرگ‌تر و تاثيرگذار و مهم‌تر باشد از آن‌‌چيزي كه ما بر پرده سينما مي‌توانيم نمايش دهيم، سينما از جامعه عقب مي‌افتد، به محض اينكه سينمابتواند پيشرو و جلوتر و بزرگ‌تر از آن‌چيزي باشد كه در جامعه اتفاق مي‌افتد، اقبال مردم به پرده سينما بر مي‌گردد. اما تصور مسوولان اين است كه خودشان پيش‌رو‌تر و بزرگ‌تر و مهم‌تر از مردم فكر مي‌كنند.به نظرم اين مربوط به گروه ودولت خاص نيست.

چقدر موافق اين هستيد كه سينماي ايران در بخش برون‌مرزي و بين‌الملل در چند سال اخير توان و قدرت خود را از دست داده ؟ آزآنجايي كه مراوده زيادي با فيلمسازان بزرگ دنيا و جشنواره‌هاي خارجي داريد تحليل شما در اين باره چيست؟

فكر نمي‌كنم كه فيلمسازان ايراني سهم‌شان را از دست داده باشند يا حضورشان كمرنگ شده باشد، بلكه آن‌چيزي كه ما به عنوان سينماي رسمي ايران مي‌شناسيم در مجامع بين‌المللي حضور كمرنگي دارد. سينماي زيرزميني ايران كه هم نتيجه مدل سياست‌ورزي سال‌هاي اخير مسوولان بود و هم محصول شرايط اجتماعي ايران بود، در فستيوال‌هاي معتبر دنيا حضور دارد وكماكان ديده مي‌شود.

از طرفي فيلمسازان ايراني زيادي داريم كه در خارج از ايران، در نسل‌هاي مختلف فعاليت مي‌كردند و اين فعاليت‌ها اين روزها خيلي بيشتر و پررنگ‌تر شده، دانشجويان فيلم كه از ايران رفتند و در دانشگاه‌هاي خارج درس خواندند و در حال حاضر فيلم مي‌سازند يا فيلمسازاني كه مهاجرت كردند و مربوط به نسل جديد مهاجران فيلمسازي هستند و همه در خارج از كشور فعاليت مي‌كنند و اين فعاليت‌ها در فستيوال‌هاي بين‌المللي ديده مي‌شود. همين امسال شما اگر به ليست فيلم‌هاي بين‌المللي نگاه كنيد اسم فيلمسازان ايراني را مي‌بينيد كه فيلم‌هاي‌شان از كشورهاي مختلف مثلا به آكادمي اسكار معرفي شده.اين درحالي است كه سينماي ايران خودش در معرفي فيلم براي آكادمي اسكار بحران داشت و نمي‌توانست گزينه محكمي پيدا كند. گزينه‌هايي هم كه داشت و مي‌توانست اعلام كند در همين وضعيت سياست‌زده سينماي رسمي ايران نتوانستند در فستيوال‌هاي بين‌المللي حضور داشته باشند و ديده شوند.

اما به جاي آن سينماي زيرميني و مستقل ايران و سينماي ايرانياني كه در خارج از ايران فعاليت مي‌كنند در فستيوال‌هاي مهم دنيا طرفدار دارد و ديده مي‌شود، به نظرم جايگزيني اتفاق افتاده و اين زنگ خطر و هشداري براي سينماي رسمي ايران است و اگر مسوولان ما بخواهند دقيق و متمركز باشند، بايد سعي كنند اين گپ را از بين ببرند و به سينماي رسمي ايران دوباره اعتبار ببخشند كه جاي خودش را در فستيوال‌ها و بازارهاي بين‌المللي بتواند پيدا كند.

وگرنه سينماي رسمي ايران در سال‌هاي آينده تبديل به همين كمدي‌هايي سطحي مي‌شود كه مثل قارچ بر پرده سينماي ايران نمايش داده مي‌شوند و فكر نمي‌كنم جز اينكه محصول يك بار مصرفي باشند، كسي بخواهد در سال‌هاي آتي به اين فيلم‌ها برگردد و به آنها نگاه كند و بگويد تاريخ سينماي ايران را اين كمدي‌ها تشكيل داده است.

يكي از انتقادات جدي به سياست‌هاي مديران سينما در دولت گذشته اين بود كه سينماي ايران در يكي، دوسال اخير به دو گونه تقسيم شده بود. كمدي ارگاني نظر شما چيست و براي برون رفت اين تنگنا چه بايد كرد؟اصلا شكي نيست كه سينماي ايران به فيلم‌هاي كمدي نياز دارد، اما اينكه همه فيلم‌ها رويكرد كمدي داشته باشد در دراز مدت خطرناك نيست؟

به نظر مي‌رسيد كه سياست حاكم بر سينماي ايران يعني سياست مسوولان همين بود، يعني دو دسته فيلم توليد كنند فيلم‌هايي كه از نظر سياسي به حاكمان نزديك است و فيلم‌هاي بي‌خاصيت كمدي كه جز خنداندن با شوخي‌هاي دم‌دستي خاصيت ديگري ندارد. اما واقعيت سينماي ايران در سال‌هاي گذشته فقط همين فيلم‌ها نبود، ما بسيار فيلمسازان جوان داشتيم كه خودشان سعي كردند به صورت مستقل فيلم بسازند، سعي كردند آنچه درتعريف سينماي درست است را بشناسند، فيلمسازاني در ايران داشتيم كه با تمام ريسك‌ها و مشكلات سعي كردند به بيان جديد و پيشنهاد تازه‌اي برسند. قبول دارم از منظر سياستگذاران و مديران اما، همين دو‌گانه را داشتيم دراين دو‌گانه فيلم‌هاي كمدي موفق شدند، د‌كه تماشاچي را به سالن آورند، اين فيلم‌هاي كمدي به خاطر حضور سوپراستارهاي مستعد به عنوان بازيگر يا نويسندگان و كارگرداناني كه طنازانه مي‌توانستند نكاتي را بيان كنند، با كمك كليشه‌هاي داستان عامه‌پسند پيش از انقلابي يا خواندن به سبك خوانندگان مهاجر يا بازسازي نوستالژي دهه شصت، توانستند موفقيت تجاري داشته باشند. در همه دنيا و ممالك اين مدل فيلم‌ها كار مي‌كنند و گيشه‌ها را پر مي‌كنند، اما چرا سينماهاي دنيا در همه كشورها تنها و تنها به سمت ساختن فيلم كمدي نمي‌رود؟ به خاطر اينكه از سينما توقع ديگري جز كارخانه‌اي كه بتوان بليت خريد و پول داد و خنديد هم مي‌رود. يعني تماشاچيان سينما در دنيا تنها توقع‌شان از سينما، خنديدن نيست، برخي توقع‌شان اين است كه چيزهاي جدي كه دغدغه واقعي آنهاست روي پرده سينما ببينند.

اما مديريت سينماي ايران حاضر نيست به اين تن دهد و دغدغه‌هاي واقعي مردم را روي پرده سينما نمايش دهد، در نتيجه جايگزين آن، سري فيلم‌هايي مي‌شوند كه ظاهرا غير‌كمدي و در واقع سفارشي هستند. يعني سفارش دادن درباره ساخت فيلم قهرمانانه يا فيلم سياسي و تاريخي. وقتي سفارش ساخت فيلم از بالا به پايين اتفاق مي‌افتد هيچ‌وقت جواب نمي‌دهد. سفارش در صورتي تماشاچي را به سالن سينما مي‌آورد يا فيلمسازان را راضي به ساخته‌هاي‌شان مي‌كند كه از پايين و از دل تماشاگران به سمت بالا حركت كرده باشد، اين سفارش از پايين به بالا به نظر مي‌رسد چندان به دل مسوولان نمي‌نشيند. آنها چون خودشان را نماينده مردم مي‌دانند، احساس‌شان اين است به نمايندگي از طرف همان مردم سفارش دهند. در حالي كه مي‌بينيم فيلم‌هايي كه سفارش مي‌دهند، چون از واقعيات دل مردم بيرون نمي‌آيد، تاثيري نمي‌ گذارد.

جناب مكري به نظر شما رييس سازمان سينمايي جديد چه بايد بكند تا بتواند سينماي ايران را از شرايط فعلي نجات دهد؟ يا سوال را اين‌طور مطرح كنيم كه مهم‌ترين چالش جدي سينماي ايران در يكي، دو سال اخير از ديدگاه شما چه بود؟

چالش جدي و مهم سينماي ايران در دو، سه سال اخير مواجهه با مساله پوشش بازيگران بود، در واقع چيزي كه درجريان «زن، زندگي، آزادي» اتفاق افتاد طرح پرسش جديدي بود كه به همه حوزه‌ها كشيده شد، در آن سالي كه اين اتفاق افتاد، طرح اين مساله به حوزه‌هاي مباحث ديني، سياسي حتي ورزش و از طرفي به حوزه فرهنگ و سينما هم وارد شد. اين چالش به ما مي‌گفت راه‌حل ما براي پرسش‌هايي كه در حوزه‌هايي كه به نظر مي‌رسد قبلا براي آن پاسخ قطعي وجود داشته است دچار بحران شده. حالا ما چطور در سينما با آن مواجه شويم؟

پيش‌تر ما فكر مي‌كرديم همه مسائلي كه در سينما اتفاق مي‌افتد را مي‌توانيم با حكم نمايشي بودن آنها را ناديده بگيريم، مثلا مي‌توانستيم تصور كنيم كه يك زن و شوهر در يك فيلم سينمايي، به خاطر اينكه سينما يك نمايش است، با هم دست ندهند يا در رختخواب يا وان حمام با پوشش كامل بروند، قبل‌تر نمايشي بودن سينما به عنوان يك حكم براي ما چنين توجيهي را به همراه مي‌آورد، حالا پرسش جديد در حوزه سينما مطرح شد، اين بود كه اين ميزان نمايشي بودن تا كجا همسو با اتفاقي است كه در دل جامعه مي‌افتد؟ و به واسطه همين پرسش سينما با چالش و مساله جديدي روبه‌رو شد.

علاوه بر آن ماجراي ممنوع‌الكار شدن بعضي همكاران ما، بدون اينكه دليل قضايي براي آن وجود داشته باشد، چالشي بود كه هرچند در سال‌هاي قبل به صورت پنهاني وجود داشت، ولي از يك جايي به صورت علني رو شد. طوري كه همه راجع به آن صحبت مي‌كردند. ما مي‌ديديم آدم‌ها بدون اينكه به قوه قضاييه رفته باشند دادگاهي در مورد آنها تشكيل شده باشد يا موارد قانوني كه در محاكم قضايي وجود دارد در مورد آنها صادر شده باشد، ممنوع‌الكار شدند. به نظرم اين موارد چالش‌هايي بود كه در اين يكي، دوساله سينماي ايران با آن روبه‌رو بود و من كماكان اميدوارم مديريت جديد سينما بتواند براي اين چالش‌ها فكري كند. به نظرم مهم‌ترين مساله پيش روي مديريت سينماست كه بتواند در اين حوزه‌ها تعيين تكليف كند. يكي از اين حوزه‌هاي خيلي مهم، وضعيت ممنوع‌الكاري خيلي از همكاران ما در سينماست .

اين چطور مي‌تواند ضابطه‌مند شود؟ اگر ضابطه وجود دارد سينماگران كجا مي‌توانند به‌آن اعتراض كنند؟ طي چه فرآيندي مي‌توانند اعتراض خود را نشان دهند؟ كجا مي‌تواند به ما بگويد اين ممنوع الكاري پروسه قضايي خودش را طي كرده و دليلش چه بوده؟ و كجا مي‌شود به آن پروسه قضايي اگر معترضيم اعتراض كنيم؟ به نظر من شفاف‌سازي دراين مرحله اهميت زياد دارد. نكته بعدي كه بسيار مهم است، اين است كه ساختن فيلم در ايران نبايد جرم تلقي شود. به عبارت ديگر گرفتن پروانه ساخت بايد يك مزيت باشد، اما نگرفتن آن نبايد جرم باشد. اگر كسي نمي‌خواهد پروانه ساخت بگيرد بايد مزيتي را از دست بدهد.

موضوع نبايد اين باشد كه اگر پروانه ساخت نگيريم جرمي انجام داده باشيم، چون توليد هنر و فكر احتياج به گرفتن اجازه از كسي ندارد، براي نشر و منتشر كردن در چارچوب سينماي ايران ممكن است ضوابطي داشته باشيم، همان‌طور كه كسي كتاب را براي خودش بنويسد، اما براي منتشر كردن به قوانين نشر كشوري كه در آن زندگي مي‌كند، مقيد باشد. اما كسي را براي نوشتن يك كتاب كه نبايد دستگير كنند. در واقع پروسه پروانه ساخت پروسه مهمي است كه به نظرم مديران سينمايي با آن بايد روبه‌رو شوند و نكته بعدي اين است كه اگر در جامعه تحولي اتفاق مي‌افتد اگر جامعه تغييري مي‌كند تا چه حد مي‌توانيم اين تغييرات را در سينما منعكس كنيم يا به چه شكلي مي‌توانيم نمايش دهيم. اين نكات به نظرم چالش جدي مدير جديد سينماي ايران است كه با آن روبه‌رو خواهد بود.

شما از جمله فيلمسازاني هستيد كه به واسطه مطالعه بالا، از جديدترين امكانات سينمايي دنيا اطلاع داريد، وضعيت سينماي ايران را نسبت به پيشرفت دنيا چگونه مي‌بينيد؟ بحث اين بود كه با گسترش پلتفرم‌ها، اساسا سالن سينما در آينده با چالش جدي مواجه شود.

نكته مهمي كه در طول اين سال‌ها و به وجود آمدن پلتفرم‌هاي پخش مثل نتفليكس و آمازون در سطح دنيا، وجود داشت طرح اين سوال بود كه آيا اين پلتفرم‌ها روي فروش سينما و فيلم تاثيري دارد يا خير؟ مي‌بينيم كه سينماي دنيا برنامه‌ريزي منظمي بر‌اي اين موضوع داشته . يعني زمان اكران فيلم‌ها، شيوه اكران فيلم‌ها و تايم‌بندي برنامه‌اي دقيق باعث شد سينما دچار افت نشود مثلا فيلم‌هايي مثل باربي و اوپنهايمر اكران‌هاي بزرگ و گيشه‌هاي قوي داشتند كه با وجود پلتفرم‌هاي مهمي مثل نتفليكس در سطح دنيا اتفاق مي‌افتاد.

پلتفرم‌هاي موردي در حوزه توليد فيلم ورود داشتند، مثل فيلم هومن سيدي جنگ جهاني سوم.

پلتفرم‌ها در ايران مثل پلتفرم‌هاي جهاني در حوزه فيلم كاري انجام نمي‌دهند، عموما سريال مي‌سازند و پخش مي‌كنند، فيلم‌ها اول در سينما اكران مي‌شوند بعد در پلتفرم‌ها نمايش دارند. پس با يك برنامه‌ريزي قوي و منسجم اين امكان وجود دارد كه مخاطب در سالن سينما اول فيلم را ببيند و بعد فيلم در شبكه نمايش خانگي نمايش داده شود. اما به نظرم مشكل اصلي سينماي ايران اين است كه مردم آنچه ذهنيت اصلي و دغدغه‌شان است را روي پرده ببينند. مادامي كه اين مشكل حل نشود در سينماي ايران اتفاقي نمي‌افتد.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون