فرزانه قبادي
ماجراجويي كليدواژه محبوب اين سالهاست، به ويژه پس از رخوتي كه در پاندمي كرونا تجربه شد، هيجان به هر شكل و صورتي در زندگي روزمره طرفداران بيشتر پيدا كرد. اين ميل به هيجان، در صنعت گردشگري در قالب «گردشگري ماجراجويانه» نمود پيدا كرده است. در سال 2024 سهم گردشگري ماجراجويانه از صنعت گردشگري در حدود 483 ميليارد دلار است. توسعه زيرساختها در مناطق دورافتاده و گسترش حمل و نقل، بهطور قابل توجهي دسترسي به مقاصدي را كه زماني دور از دسترس بودند، تسهيل و گردشگري ماجراجويي را
جذابتر كرده است تا جايي كه براساس اعلام سايت Grand View Research بازار اين شكل از گردشگري در سال 2025 بالغ بر 464.32 ميليارد دلار درآمد داشته و پيشبيني ميشود كه از سال 2025 تا 2030 حدود 16.8 درصد رشد و در سال 2030 درآمدي حدود 1009.63 ميليارد دلار داشته باشد. اما اين شكل از گردشگري در كنار جذابيتهايي كه براي تمام گروههاي سني به ويژه نسل زِد دارد، چالشها و مسائلي نيز به همراه دارد كه بيتوجهي به آنها ميتواند تبعات جبرانناپذيري براي گردشگران و در سطحي وسيعتر صنعت گردشگري داشته باشد. اين روزها كه در ايران اميدها براي رونق گردشگري ورودي بيش از قبل نااميد ميشود و دامنه مفهوم گردشگري در كشور هر روز كوچكتر و نحيفتر ميشود، توجه به اشكال تازهتر گردشگري شايد بتواند اين بخش را دستكم از حالت احتضار بيرون آورد، هر چند گفتوگو با فعالان گردشگري ماجراجويانه همين اميد اندك را هم سلب ميكند، چراكه سوءمديريتها و ناآگاهيها در اين زمينه منجر به بروز مشكلات فراواني در اين حوزه شده است. آيدين رزمپيشه نزديك به دو دهه است كه در حوزه طبيعتگردي و گردشگري ماجراجويانه فعاليت مستمر و حرفهاي دارد و موسس گروه ماجراجويان ايران -تنها عضو ايران در انجمن جهاني سفرهاي ماجراجويانه- Adventure Travel Trade Association است. در سال 2021 جايزه انجمن بينالمللي اكوتوريسم؛ (The International Ecotourism(TIES براي بهترين طراحي و برگزاري تور به صورت پايدار دريافت كرده است. از سوي World Travel Awardsكه معتبرترين مرجع در حوزه شناسايي بهترينهاي صنعت گردشگري است، كانديداي جايزه جهاني پيشرو بودن در سفرهاي ماجراجويانه شده و اين روزها تمركزش بر توليد محتوا در جهت آگاهيبخشي در حوزه گردشگري ماجراجويانه است، او به همراه ساسان قاسمي همبنيانگذاران Cventure) Community Adventure) است. رسانه آنلايني كه خود را مرجع تخصصي گردشگري ماجراجويانه معرفي ميكند و با توليد پادكست و ويديوكست و دعوت از صاحبنظران اين حوزه تلاش دارد تا مخاطبان را با استانداردها و اصول اين شكل از گردشگري آشنا كند. رزمپيشه در گفتوگو با «اعتماد» از چالشها و مسائلي گفت كه در حوزه گردشگري ماجراجويانه كمتر به آنها پرداخته شده است. مسائل كلاني كه ميتوان گفت كليت گردشگري ايران با آن دست به گريبان است، اما بيتوجهي به آنها در حوزه گردشگري ماجراجويانه ميتواند آثار و تبعات بيشتري به دنبال داشته باشد.
ماهيت ماجراجويي با چالش همراه است، اما اگر بخواهيم در سطح اجرايي چالشها را بررسي كنيم، فكر ميكنيد مهمترين موردي كه بتوانيم به عنوان چالش گردشگري ماجراجويانه در ايران عنوان كنيم چه موردي است؟
گردشگري ماجراجويانه بدون حضور راهنماي تخصصي كه با چالشها و مسائل احتمالي آشنا بوده و قدرت مديريت ريسك داشته باشد، ميتواند منجر به بروز اتفاقاتي شود كه ماجراجويي را تبديل به رفتن در دل خطر و حادثه كند. در دنيا آموزشهاي متمركز و تخصصي براي راهنماياني كه تمايل به فعاليت در اين حوزه دارند، ارايه ميشود، اما در ايران بهرغم برگزاري تورهايي با عنوان «ماجراجويي» هنوز نگاه تخصصي به آموزش نيروي انساني برگزاركننده اين تورها وجود ندارد. در ساختار وزارت گردشگري راهنماي سفرهاي ماجراجويي تعريفي ندارد. تنها آموزش موجود همان دورههايي است كه براي راهنمايان طبيعتگردي ارايه ميشود. آموزشهايي كه در آن مباحث مربوط به طبيعت، اكولوژي، حياتوحش، گياهان و... به صورت تئوري ارايه و در قالب چند سفر كوتاه آموزشي در طبيعت مرور ميشود. اما بايد به اين نكته توجه داشت كه راهنمايي كه محل كارش در طبيعت است و در مواقع بحراني به بسياري از امكانات رفاهي و اضطراري دسترسي ندارد بايد از نظر فردي و تيمي به يك توانايي رسيده باشد كه بتواند بحران را مديريت كند. علاوه بر اين طبقهبندي آموزش هم يكي از ضروريات است. طراحي يك تور كه در طبيعت برگزار ميشود به ويژه وقتي قرار است در حوزه ماجراجويانه باشد، پيچيدگيهاي خاص خود را دارد. در روند طراحي تور، يك تيم اكتشاف وظيفه شناسايي منطقه و گردآوري اطلاعات از محل برگزاري تور را دارند. اين اطلاعات دراختيار فردي كه عنوان «مدير فني» را دارد، قرار ميگيرد تا برنامهريزيهاي لازم براي تور را انجام دهد. اما مدير فني در دفاتر خدمات مسافرتي ما چه كسي است؟ همان فردي كه براي تور مشهد و كيش و تايلند آموزش ديده و برنامهريزي ميكند. در نتيجه يك مدير فني به صورت پيشفرض درخصوص مباحث تخصصي مثل طراحي سفرهاي ماجراجويانه، ارزيابي ريسك، مديريت ريسك و مديريت بحران، آموزش نديده و آگاهي كافي ندارد. به همين دليل ميگوييم حتي آژانسي كه مجوز و راهنماي طبيعتگردي آموزش ديده هم دارد، باز هم صلاحيت برگزاري تور گردشگري ماجراجويانه را ندارد. فقط تصور كنيد با شرايط غيرتخصصي كه گفتيم، يك تور كمپينگ ساده در جنگل چقدر ميتواند ريسك بالايي داشته باشد. در دنيا براي اينكه كسي راهنماي ماجراجويي يا
Outdoor Adventure Leader شود، لازم است حدود دو سال آموزش تخصصي ببيند و حدود 10 تا 15 هزار دلار هزينه كند. ضمن اينكه حدود 80درصد آموزشها در فضاي عملي و واقعي اتفاق ميافتد و بيش از صد روز دورههاي مربوط به مديريت بحران، پاسخ اضطراري، كمكهاي اوليه و فرآيندهاي امداد و نجات را ميگذراند. بعد از آن فرد وارد فضاي كارآموزي ميشود و حداقل دو تا سه سال در كنار ليدرهاي حرفهاي تجربه كسب ميكند و بعد ميتواند وارد تيم اجرايي شود. در مجموع از زماني كه فرد دوره آموزشي را شروع ميكند تا زماني كه براساس استانداردهاي بينالمللي به عنوان سرپرست ادونچر شناخته ميشود، شش تا هفت سال طول ميكشد. راهنمايان طبيعتگردي در ايران در بهترين حالت يك دوره بيست ساعته كمكهاي اوليه ناقص و بدون فضاي تمرين عملي را ميگذرانند. اما كمكهاي اوليه يك موضوع تئوري نيست. همين نكته نشان ميدهد به اصليترين مساله طبيعت و ماجراجويي كه بحث ايمني، بحرانها و مديريت آنهاست، چقدر بيتوجهي ميشود. علاوه بر تمام اين موارد، پس از برگزاري تور فردي با عنوان مديرعمليات مسوول پايش است. راهنماي اين تورها موظف است گزارش كاملي از برگزاري تور به مديرعمليات ارايه كند تا او مشكلات، اشتباهات، ضعفها و نقاط قوت تور را پيدا كند و در تورهاي بعدي مدنظر قرار دهد. در استانداردهاي بينالمللي حتي به مديران عمليات و مديران كمپانيهاي برگزاركننده، اصول مربوط به روابط عمومي را هم آموزش ميدهند كه بدانند اگر سانحهاي اتفاق افتاد، اطلاعرساني اصولي آن و همكاري با رسانهها به چه شكل صورت گيرد. اين مسائل نشان ميدهد ما فاصله معناداري با استانداردهاي موجود در اين حوزه داريم. راهنماي گردشگري ماجراجويانه در تمام دنيا جزو مشاغل پرچالش و استرس است و مسير دستيابي به اين شغل به هيچ عنوان مسير ساده و آساني نيست، چراكه يك راهنماي گردشگري در اين شاخه، در عين اينكه بايد فضايي را براي رقم خوردن خاطرهاي دلنشين و مهيج براي اعضاي تور فراهم كند، لازم است يك كماندو و يك پزشك و يك امدادگر، يك سياستمدار و يك معلم و يك قصهگو هم باشد و در عين حال آنقدر به خود مسلط باشد كه توان مديريت شرايط را در بحرانهاي احتمالي از دست ندهد.
اما اگر بخواهم به موضوعي اشاره كنم كه به نظرم بستر بسياري از مسائل موجود در اين حوزه به آن برميگردد، روال صدور مجوز فعاليت براي دفاتر خدمات مسافرتي است كه هنوز وزارت ميراث فرهنگي و گردشگري براي آن راهكار عملي و درستي ندارد. كساني كه تور برگزار ميكنند يا مجازند يعني از وزارت گردشگري مجوز اين كار را دريافت كردهاند يا غيرمجاز. بخش زيادي از بازار تور در ايران دراختيار غيرمجازهاست و اين امر تبعات قانوني و مسووليتي دارد. ازجمله اينكه تور غيرمجاز گردشگر را بيمه نميكند. راه دور زدن اين مساله هم در بازار پيدا شده و برگزاركنندگان تورها با پرداخت مبلغي به بعضي از دفاتر مسافرتي -حدود 600 - 500 هزار تومان- از سربرگ دفتري كه مجاز به فعاليت است استفاده ميكنند، اما خود فرد يا گروه برگزاركننده تور، مجوز قانوني براي اين كار ندارد. ريشه اين مساله در سازوكار صدور مجوز فعاليت براي دفاتر خدمات مسافرتي است، چراكه احراز تمام شرايط براي مدير يك آژانس توجيه اقتصادي ندارد. اجاره دفتر و فراهم كردن شرايط اوليه براي كسب مجوز شروع كار در حال حاضر به حدود 3- 2 ميليارد تومان سرمايه نياز دارد كه براي فعاليت تخصصي الزامي هم ندارد. با يك حساب سرانگشتي اگر اين دفتر خدمات برگزاري تور ماجراجويانه تخصصي ارايه كند، علاوه بر سرمايه اوليه بايد هزينههاي جاري و هزينههاي اجرايي و لجستيكي تور را بپردازد و بخشي از درآمد هم تحت عنوان سود باقي بماند، اما درنهايت هزينه و درآمد متناسب نيست و همين موضوع باعث شده دفاتر خدمات مسافرتي اين نقصان را از طريق فروش تور تايلند و كيش و... جبران كنند و در نهايت فعاليت در اين حوزه از فضاي تخصصي خارج شود و تبديل به يك جمعه بازار بشود. در مجموع جبر اقتصادي و سياستهاي اشتباه قانوني، باعث به وجود آمدن وضع موجود شده است. براي رفع اين مشكل لازم است بازبيني درست در زمينه قوانين موجود صورت گيرد و ساختار صدور مجوز در وزارت گردشگري بهروزرساني شود. مسوولان مربوطه بايد بپذيرند كه ترندهاي دنيا تغيير كرده، در دهه هشتاد گردشگري ماجراجويانه و خيلي ژانرهاي ديگر در ايران وجود نداشت و در دنيا هم بسيار محدودتر بود. حالا كه اين شكل از گردشگري پرطرفدار شده ما هم بايد بهروز باشيم و ببينيم فعاليت در اين شرايط چه ملزوماتي دارد، استانداردهاي دنيا چيست و برمبناي اين استانداردها و شرايطي كه كشور دارد، آييننامهاي تنظيم شود كه براساس آن الزامي براي تجهيز پر هزينه يك دفتر كار وجود نداشته باشد و اين امكان فراهم شود كه مثل بسياري از كسب و كارهاي ديگر، دفاتري كه تمايل به فعاليت در حوزه گردشگري ماجراجويانه دارند، بتوانند با احراز و رعايت پيششرطها و قواعد موردنظر در حوزه لجستيكي و ستادي و اجراي دستورالعملها در حوزه اجرايي فعاليت آنلاين داشته باشند. درواقع قوانين بايد به گونهاي باشد كه شايستگي تيم يا گروه برگزاركننده را تاييد كند نه ماهيت اداري را، بايد به سمتي برويم كه قوانين مشوق و تسهيلكننده باشند نه بازدارنده.
از طرفي گردشگري ماجراجويانه يك حوزه ميانبخشي است و همين موضوع هم منجر به بروز تعارضاتي بين بخشهاي مربوطه شده است. تعارض اصلي در گردشگري ماجراجويانه، ميان ورزش و گردشگري است. بهطور مثال كوهنوردي، يك ورزش حرفهاي است كه فدراسيون مشخص دارد در مواردي مثل برگزاري تور درهنوردي كه به گردشگري مربوط است، ميان اين دو بخش تعارض ايجاد ميشود. از طرفي در ساختار وزارت گردشگري، آموزش و صدور مجوز براي فعاليت در حوزه ماجراجويي تعريف نشده است، از سوي ديگر فدراسيون كوهنوردي افرادي با عنوان راهنماي كوهستان يا مربي درهنوردي دارد كه آموزشهاي ارايه شده در فدراسيون را گذراندهاند. اما نه درهنوردي كاري است كه راهنماي گردشگري بتواند آن را مديريت كند و نه برگزاري تور گردشگري امري است كه مربي درهنوردي توان اجراي آن را داشته باشد. اينجا بايد وزارت گردشگري يك رديف مجوزي تعريف كند و از مربيان فدراسيونهاي ورزشي دعوت كند تا براي برگزاري تورهاي گردشگري تخصصي آموزشهاي مربوطه را ببينند و زير نظر وزارت گردشگري فعاليت كنند. در واقع وزارت گردشگري متولي فعل تور و گردشگري است و فدراسيونها و وزارت ورزش بايد بدانند كه مربيان متخصص آن ورزش هستند و اين متخصص بودن مثلا در گردشگري كافي نيست و شخص بايد دانش و مهارتهاي طراحي، برگزاري و مديريت گروه گردشگر را بداند تا به شايستگي اين كار برسد.
اين تعارض از اين منظر اهميت دارد كه نبود تعامل ميان وزارت گردشگري و وزارت ورزش و فدراسيونهاي زيرمجموعه آن، تبعاتي در زمينه تامين ايمني تورها و خلق يك تجربه از مسير سفر به دنبال دارند. اگر ايدهآلترين شرايط را براي برگزاري يك تور درهنوردي تصور كنيم، يك دفتر خدمات مسافرتي مجاز تمام تجهيزات ايمني مورد نياز را تامين كرده، راهنمايان تخصصي كه در بهترين آموزشگاههاي دنيا مدارك بينالمللي دريافت كردهاند همراه گروه هستند، تمامي گردشگران بيمه شدهاند و... در اين تور اگر براي يكي از شركتكنندگان مسالهاي پيش بيايد، بيمه خسارت فرد آسيبديده را پرداخت نميكند. دليل هم اين است كه از نظر شركت بيمه بايد مربي درهنوردي فدراسيون همراه اين گروه باشد در غير اين صورت تور مشمول بيمه نميشود. اين موضوع در مورد ديگر شاخهها مثل رفتينگ و كوهنوردي و... هم مصداق دارد. تمام اين موارد نشان ميدهد عملكرد نادرست وزارت گردشگري منجر به ايجاد يك فضاي خالي شده و از آنجا كه براي موضوعي مثل گردشگري ماجراجويانه تقاضاي رو به افزايش وجود دارد، اين جاي خالي به شكلي نادرست پر شده است. در نتيجه امروز در وضعيتي قرار گرفتهايم كه ديگر وزارت گردشگري هم توان درست كردن اين شرايط را ندارد.
علاوه بر آموزش و مديريت ريسك، يكي از مهمترين مولفههاي ماجراجويي، توجه به اصول ايمني و استفاده از تجهيزات ايمني هنگام شركت در تور است. با توجه به اهميتي كه اين موضوع در اين شكل از گردشگري دارد، ارزيابي شما از وضعيت ايمني در تورهايي كه با عنوان ماجراجويي در ايران برگزار ميشود، چيست؟
فضاي برگزاري تورهاي ماجراجويي به خودي خود پرريسك است، اما حقيقت اين است كه اغلب برگزاركنندگان اين تورها هم دچار معضلات ايمني و استانداردي هستند. بهطور مثال در مورد درهنوردي يا رفتينگ، ما در اواخر دهه هشتاد در برخي مناطق چالشهاي جدي با جوامع محلي داشتيم كه از برگزاري تورهاي ما ناراحت بودند. حتي هنگام قايقسواري در رودخانه، به طرف گردشگران سنگ پرتاب ميكردند. به مرور با افزايش گردشگران، حالا همان جوامع محلي مخالف با ما، در اطراف همان رودخانه باشگاه رفتينگ تاسيس كردهاند و براساس مشاهدات خود از برگزاري تورهاي حرفهاي، تور رفتينگ برگزار ميكنند. ميشود درك كرد در اين تورها چه معضلاتي در زمينه ايمني وجود دارد. اين معجزه صنعت گردشگري است كه باعث خلق معيشت مكمل اقتصادي ميشود، اما ابدا در اكثر موارد نه ايمن است و نه پايدار و اغلب برگزاركنندگان كه نه ميدانند در شرايط بحراني چه كار بايد انجام بدهند نه تجهيزات لازم را دارند و نه ميدانند كه نزديكترين مركز درماني به منطقه كجاست و اگر هم به مركز درماني نزديك باشند، نميدانند چطور فرد آسيبديده را منتقل كنند. چندي پيش ويديويي ديدم كه مربوط به حادثهاي بود كه براي يك گردشگري در غار اتفاق افتاده بود و نشان ميداد كه كسي در گروه به اصول اوليه حمل مصدوم آشنا نيست. بعد كه پيگيري كردم، گفتند فرد به خاطر حمل و انتقال اشتباه بهطور كامل قطع نخاع شده است.
ميتوانم بگويم تقريبا 90 تا 95 درصد -حتي بيشتر- تورهاي ماجراجويي در ايران استاندارد نيستند، چه مجاز و چه غيرمجاز. البته مجازها بيشتر ايمن نيستند. عموم آنها لوازم ايمني در اختيار گردشگر قرار نميدهند، اگر هم بدهند فرسوده است، چون تجهيزات ادونچر در تمام دنيا گران است. در يك مورد فقط يك كلاه هلمت كه استانداردهاي ايمني دنيا را داشته باشد نزديك به ده ميليون تومان هزينه دارد. اگر از هزينههاي آموزش نيروي انساني صرفنظر كنيم، هزينه تجهيزات براي يك تور با ظرفيت 16 تا 20 نفر حداقل حدود 700 - 600ميليون تومان است. با توجه به تمام نكاتي كه تا اينجا مرور كرديم، چطور ميتوان اميد داشت كه تمام باشگاهها چنين هزينهاي را براي تامين ايمني گردشگران بپردازند؟ حقيقت اين است كه اقتصادي بودن ما را از فضاي ايمن و استاندارد بودن خارج كرده است.
اگر بخواهيم اين مسائل را از منظر شخص گردشگر بررسي كنيم، مسائلي كه از زاويه گردشگر به عنوان مخاطب اين خدمات وجود دارد چه مسائلي است؟ اصولا او در اين شكل از گردشگري چه مطالباتي بايد از برگزاركنندگان تور داشته باشد؟
من بارها به اين نكته تاكيد كردهام كه گردشگران ما از حقوق خود آگاه نيستند. اين حقيقت در مورد مطالبه تجهيزات و تامين ايمني تور هم صدق ميكند، اما موضوع جايي دردناك ميشود كه بپذيريم اصلا ايمني براي گردشگران ما ارزش نيست. تاكيد گردشگري ماجراجويانه در دنيا اين است كه تورها با پايينترين ميزان ريسك برگزار شود و ريسكهاي حقيقي تا حد ممكن كاهش پيدا كند و حتي در مواردي با شبيهسازي يك تجربه و روايتگري يا Storytelling مخاطب با تجربه هيجان روبهرو شود، اما در ايران دقيقا همان ريسكهايي كه بهطور مثال براي كشف جنوبگان با آن مواجه هستند، بدون اينكه بدانند در جنگلنوردي ساده در ايران به صورت واقعي تجربه ميكنيم. سرويس غذايي ايدهآل داريم، سرويس رفاهي و خوشگذراني در حد هتلهاي پنج ستاره، اما دريغ از اينكه يك كيف كمكهاي اوليه ساده در تجهيزات همراه گروه پيدا كنيد. دليل اين امر رفتار تامينكنندگان، قانونگذاران و برگزاركنندگان تورهاست. وقتي برگزاركننده وظايف خود را نميداند، طبيعي است كه گردشگر هم حقوق خود را نداند.
اما اين نكته را هم بايد درنظر داشت كه گاهي اين ناآگاهي انتخاب گردشگر است. براي خود من پيش آمده كساني كه من را ميشناسند نظرم را در مورد توري كه ميخواهند خريداري كنند، ميپرسند و من اين هشدار را ميدهم كه اين تور ايمن نيست، بعد از يك هفته عكسهاي همان فرد را در همان تور ميبينم، دليلشان هم اين است كه «خوش ميگذرد» چون تا به حال سانحهاي را تجربه نكردهاند، به هشدار ايمني ديگران توجه نميكنند. يك بخش ماجرا ناآگاهي است و يك بخش اين است كه نميخواهند آگاه شوند، چون «خوش ميگذرد.»
گردشگر ما گردشگر حرفهاي نيست. عمده تقصير هم از جانب او نيست. فضايي كه بايد فراهم شود تا يك گردشگر به آگاهي و بلوغ در مورد سفر برسد، ايجاد نشده است. مسوول مستقيم آن هم تمام فعالان اين حوزه هستند كه نتوانستهاند فضا را ايجاد يا مديريت كنند. اين موضوع باعث شده فضاي كار در زمينه ماجراجويي به سمتي برود كه سليقه و تمايل مخاطب بوده، درحالي كه سليقه مخاطب را كساني كه در اين زمينه دانش و آگاهي دارند بايد بسازند.
يكي از رويكردهايي كه در سالهاي اخير در گردشگري مورد توجه قرار گرفته، تجربهگرايي است، اين موضوع را در يك سفر ماجراجويانه چطور ميتوان بررسي كرد، اصولا آيا ميتوان ماجراجويي را يك تجربه اثرگذار دانست يا صرفا يك هيجان گذراست؟
در دنيا، گردشگري ماجراجويانه بعد از پاندمي، تقريبا داراي بالاترين نرخ رشد تركيبي سالانه است. يعني ميزان رشد اقتصادي و اجتماعي كه در فضاي گرايش سفرهاي ماجراجويانه در حال وقوع است از تمام گرايشها سرعت بيشتري دارد و سالانه حدود 20.1 درصد است. در ايران هم اين افزايش تقاضا چشمگير است. بعد از پاندمي رويكرد شناختي به گردشگري پررنگتر شده، اينكه آدمها به دنبال اين هستند كه خودشان را بشناسند يا از فرصت زندگي استفاده و تجربيات متفاوتي را كسب كنند منجر به شكلگيري ترند تجربهگرا بودن گردشگري شد كه
UN Tourism به آن تاكيد دارد. سفر حتي در شكل اجرا هم مثل گذشته نيست، با پلتفرمهاي مختلف تقريبا برگزاري تور در گردشگري دنيا ديگر معناي قبل را ندارد و گردشگر ميتواند به راحتي و به شكل مستقيم با ارايهدهندگان خدمات در ارتباط باشد. اين تغيير عمده در محتواي سفرها هم اتفاق افتاده است.
در دنياي امروز يك محوريت جديد در گردشگري شكل گرفته به عنوان Cognitive Tourism يعني گردشگري شناختي، اين رويكرد معتقد است گردشگر بايد در هر سفر به مرحلهاي از شناخت برسد كه نگاه و شخصيت و زندگي او را به قبل و بعد از آن سفر تقسيم كند. اين اتفاق ميتواند در گردشگري ماجراجويانه هم بيفتد. در دنيا مفهومي داريم به عنوان Storytelling يا روايتگري و داستانسرايي كه هم يك ابزار بازاريابي است و هم يك روش برگزاري تور گردشگري. در گردشگري ماجراجويانه هم همانطور كه اشاره كردم يكي از رويكردها اين است كه ريسك تا حد امكان كاهش پيدا كند، اين اتفاق با شبيهسازي و طراحي سفر و توانمندي راهنماي ماجراجويي و استفاده از Storytelling ممكن ميشود و راهنما بايد به قدري در اين زمينه مهارت داشته باشد و فضايي ايجاد كند كه در كمريسكترين حالت ممكن فرد تجربه هيجان را به دست بياورد، اما موضوعي كه وجود دارد، اين است كه ببينيم اصولا ما به دنبال اين هستيم كه از مسير سفر به تجربيات جذابي برسيم كه ما را به سمت تعالي نزديكتر كند يا نه. ترشح هورمونهاي آدرنالين و دوپامين ميتواند باعث شود من به كمال برسم. حتما قرار نيست كه از مسير پست دكترا به آن برسم، از مسيرهاي ديگر هم ميتوانم به اين تجربه برسم، يكي از كليديترين مسيرها سفر است. اين حرف من نيست، حرف تمام فيلسوفهاي دنيا و شعراي خودمان است كه نگاه فلسفي به سفر دارند. اين يك حقيقت است كه زندگي پر است از فراز و نشيب و چالش، به گفته هلن كلر در كتاب The open door «زندگي يا يك ماجراجويي بزرگ است يا هيچ نيست» ماجراجويي واقعيتي اجتنابناپذير و انكارناپذير در زندگي است.
يكي از موضوعاتي كه از ابتداي گفتوگو به آن تاكيد داشتيد، مساله آگاهي گردشگران و مجريان تورهاي ماجراجويي است و تلاشي كه در Cventure داريد هم در همين راستاست، فكر ميكنيد تقاضا براي اين آگاهي در ميان گردشگران علاقهمند به ماجراجويي چقدر است؟
آگاهيبخشي در زمينه گردشگري ماجراجويانه در شرايطي كه مسوولان حوزه گردشگري از آن غافلند و توجهي به آثار اين غفلت ندارند، ضروري است. يكي از دلايل اينكه در صحبتها گفتم گردشگر آگاه نيست يا نميخواهد آگاه باشد، اين است كه اطلاعات درستي وجود ندارد. دليل تولد Cventure هم همين بود كه سعي داشتيم از كساني كه دانش و تجربه فعاليت در اين زمينه را دارند و صاحبنظر هستند، دعوت كنيم تا مردم اين نكات را از زبان آنها بشنوند. اينكه در بازار پر رنگ و لعاب محتوا در شبكههاي اجتماعي، بيان صحبتهاي تخصصي درباره گردشگري ماجراجويانه به زبان ساده، چقدر مورد توجه قرار گيرد و اثرگذار باشد، نياز به زمان دارد. بماند كه توليد كردن هر قسمت براي ما هزينههاي سنگيني -حدود 300 تا 350 ميليون براي هر فصل- دارد و پيدا كردن اسپانسر در همين بازار برايمان مساله است، اما تلاشمان آگاهيبخشي در اين زمينه است تا شايد روزي بتوانيم به يك استاندارد در گردشگري ماجراجويانه برسيم.
كلمه ماجراجويي در سالهاي اخير نه فقط در گردشگري كه در تمام صنايع تبديل به يك مگا ترند شده است و برندهاي مختلفي در صنايع ديگر در شعارها و كمپينهاي تبليغاتي خود استفاده ميكنند. همين موضوع باعث شده در مواردي كه ممكن است ماجراجويي در مفهوم درست آن اتفاق نيفتد هم از اين مفهوم براي بازاريابي استفاده شود. اما در حقيقت بسياري از اين تجربيات ماجراجويي نيستند و فاصله معناداري با آن دارند. ماجراجويي يعني حركت كردن به سمت يك جهت مشخص كه هيچ مقصد مشخصي ندارد، پر از فراز و نشيب و چالش است و هيچ تضميني براي رسيدن به يك مقصد در آن وجود ندارد. اما حقيقت اين است كه آنچه ما در ايران با عنوان طبيعتگردي و تور ماجراجويي تجربه ميكنيم، با حقيقت اين مفاهيم فاصله دارد. بخشي از تمايل به اين شكل از گردشگري وجود قوانيني است كه شهروندان تجربه ميكنند. همين موضوع باعث شده طبيعتگردي ما اين شرايط را پيدا كند. با اطمينان ميگويم اگر آزاديهاي لازم براي مردم وجود داشته باشد، مجموع طبيعتگردها و علاقهمندان به سفرهاي ماجراجويي چه در بخش حرفهاي و چه در بخش تفريحي به 500 هزار نفر هم نميرسد.