فرصتهاي هوش مصنوعي در ميراث فرهنگي
فرزانه قبادي
اولين موزه هنر هوش مصنوعي تا پايان سال 2025 در لسآنجلس افتتاح ميشود. راهاندازي اين موزه كه نام آن «ديتالند» است فاز جديدي از حضور هوش مصنوعي در ساختار موزهها خواهد بود. موزهاي كه به گفته «رفيك آنادول» بنيانگذار آن، قرار است آثار خلق شده توسط هوش مصنوعي در آن به نمايش گذاشته شود. اتفاقي كه آنادول آن را «تقاطع تخيل انسان و پتانسيل خلاقانه ماشينها» عنوان كرده است. از زماني كه هوش مصنوعي به موزهها راه پيدا كرده، همواره ابزاري براي خلق تجربهاي جديد بوده و اينكه خود موضوع شكلگيري يك موزه باشد، ميتواند نشان از پررنگ شدن نقش اين پديده در موزهها باشد. امروز پاي اين ابزار محبوب و پركاربرد به گنجينه موزهها، كتابخانهها، مراكز اسناد و آرشيوهاي تاريخي هم باز شده است و ميتوان گفت آينده ميراث فرهنگي - مانند بسياري از حوزهها - پيوندي ناگزير با هوش مصنوعي خواهد داشت .
چند سالي است كه موزههاي بزرگ جهان از هوش مصنوعي به عنوان فاكتوري براي ارتقاي سطح ارائه خدمات به مخاطبان، استفاده ميكنند. بسياري از موزهها از رباتهاي راهنما براي خلق تجربهاي نو بهره ميبرند.درآخريناقدامموزه ريودوژانيرو، چترباتهايي را براي ناشنوايان و افراد كمبينا در موزه طراحي كرده كه آنها را در درك بهتر فضا و ارتباط بيشتر با آثار موجود كمك كند. بسياري از موزهها براي تحليلهاي آماري و بررسي و دريافت بازخورد از بازديدكنندگان در نمايشگاههاي خود و حتي برقراري امنيت و حفاظت از آثار موزه از ابزارهاي مختلف هوش مصنوعي بهره ميبرند. اما اين تنها بخشي از تواناييهاي AI است كه ميتوان در ميراث فرهنگي از آن بهرهمند شد، اين ابزار هر روز در بعدي وسيعتر به كمك ميراث فرهنگي ميآيد. هوش مصنوعي از ترانشههاي باستانشناسي تا مراكز پژوهشي و از آرشيوهاي مملو از اسناد تا محوطههاي باستاني، هر روز نقشي پررنگتر در حوزه حفاظت، مرمت و پژوهش ميراث فرهنگي به عهده ميگيرد.
سالهاست كه باستانشناسان براي يافتن مكان مناسب كاوش به روشهاي هميشگي خود متوصل و با گمانهزنيهاي اوليه به كشفيات مهمي ميرسند. در تمام اين سالها تصور اينكه با كمك يك ابزار نسبتا دقيق ميتوان اين روند را سرعت بخشيد و به نتايج مطلوبتري رسيد، بسيار دور از ذهن بود. اما امروز هوش مصنوعي در حال تبديل شدن به يكي از اعضاي تيم كاوش در محوطههاي باستاني است. اين ابزار علاوه بر بازسازي مناظر باستاني، ميتواند باستانشناسان را در تكميل پازلهاي يك كاوش هم ياري كند. از پيدا كردن ارتباط بين نقوش روي اشيا تا رمزگشايي از متون باستاني و بسياري موارد ديگر.
توانايي ابزارهاي مختلف هوش مصنوعي در تجزيه و تحليل حجم زيادي از دادهها با سرعت و دقت نسبتا بالا، از مزاياي مهمي است كه در حوزه پژوهش تاريخ به كمك پژوهشگران ميراث فرهنگي ميآيد ضمن اينكه ميتواند به تسهيل فرآيند فهرستنويسي و بايگاني اطلاعات تاريخي كمك كند. كتابخانه بريتانيا از اين ابزار براي تجزيه و تحليل بيش از يك ميليون كتاب و روزنامه ديجيتالي استفاده كرده تا بتواند منابع بيشتري در دسترس محققان و پژوهشگران قرار بدهد.
بازسازي بخشهاي مفقود يا آسيبديده از متون، كتيبهها و اسناد تاريخي و باستاني ميتواند پاسخ بسياري از سوالات محققان را بدهد، امكاني كه با استفاده از يادگيري ماشين (Machine Learning) روي مجموعه دادههاي گستردهاي از متون مشابه از يك دوره تاريخي يا زبان و سبك مشخص فراهم ميشود. از اين امكان براي آثار يك هنرمند مشخص نيز ميتوان بهره برد تا اصالت يك اثر هنري را تشخيص داد، ابزارهاي هوش مصنوعي الگوها و تكنيكهاي منحصربهفردي كه توسط يك هنرمند خاص - مثل پيكاسو يا ونگوگ - استفاده شده، شناسايي كرده و آثاري را كه اين الگوها در آن تكرار نشده (جعلي هستند) شناسايي ميكند. امكاناتي كه هوش مصنوعي در حوزه حفاظت، پژوهش، معرفي و بازسازي آثار و اسناد تاريخي و باستاني در اختيار دارد بسيار بيشتر از اين موارد است و حتي ميتوان در راستاي توسعه گردشگري هم از آن بهره برد.
هوش مصنوعي در سطوح مختلف حوزه ميراث فرهنگي به ما كمك ميكند تا درك بهتري از تاريخ و گذشته خود داشته باشيم. حال از طريق تماشاي ويدئوي بازسازي تخت جمشيد و درك فضايي كه روزگاري در اين مجموعه شكوهمند وجود داشت يا تجربه متفاوتي از برقراري ارتباط با يك شيء موزهاي و حتي سفر به دل يك نقاشي يا يك دوره تاريخي، و در سطحي ديگر دسترسي آسان و دقيق به اسناد تاريخي، از متن كتيبهها تا تصاويري كه ما را در شناخت درستتر از يك مقطع تاريخي كمك ميكند. اما آنچه در حال تجربه آن هستيم، تنها مرور تئوري اين موارد است. موزهها، سايتهاي تاريخي و باستاني، محوطههاي ملي و جهاني ما هنوز با امكانات در دسترس همتايانشان در دنيا فاصله بسياري دارند. همچنان راه ارتباط مخاطبان در غالب موزههاي كشور زيرنويسهاي كاغذي است. معدود سايتهاي باستانشناسي ايران با تمام ارزشمندي و غناي آثار، از امكانات هوش مصنوعي در كاوشها استفاده ميكنند. به جز چند مورد انگشتشمار حتي از امكان در دسترس بازسازي بناهاي تاريخي و باستاني كشور توسط ابزارهاي هوشمصنوعي هم استفاده نشده است. يكي از مهمترين دلايل اين امر آن است كه مديران و متوليان و تصميمگيران حوزه ميراث فرهنگي دانش كافي از تغييراتي كه اين حوزه، در دنيا در حال تجربه آن است ندارند. ارتباط سازندهاي با موزهها و مراكز پژوهشي بزرگ دنيا برقرار نميكنند، تلاشي هم براي رسيدن به چنين تجاربي نميكنند و در يك رخوت تاريخي گرفتارند و از سرعت تحولات دوران جا ماندهاند.