• ۱۴۰۳ شنبه ۸ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5887 -
  • ۱۴۰۳ سه شنبه ۱ آبان

نگاهي به اجراي تئاتر «هاملِن» به كارگرداني مژگان معقولي

جست ‌و جوي آينده در تاريكي آخرالزماني

احمد خلفاني

«شكم با حقيقت سير نمي‌شود»؛ اين جمله‌اي است كه نماينده قشر تحصيلكرده در تئاترِ «هاملن» به زبان مي‌آورد. وقتي شيوه زندگي يك جامعه بر پايه‌هاي دروغ ساخته شده باشد، بسيار طبيعي است كه همه از آن ارتزاق كنند -و اين به آن معناست كه هر كسي به سهم خود به حجم دروغ بيفزايد و همچنين به اندازه خود از حقيقت زندگي انساني دور و دورتر ‌شود- و رفته‌‌رفته شيوه‌اي از زندگي شكل بگيرد كه از خود فاجعه تغديه مي‌كند و سرانجام متوجه ‌شويم كه دروغ نيز شكم را به راستي سير نمي‌كند، چراكه تغذيه از دروغ هرگز آرامش و امنيت به بار نمي‌آورد، بلكه كاملا برعكس.  نمايشنامه و شيوه اجراي هاملن به كارگرداني مژگان معقولي، مدرن و امروزي است و با وجود گفتني‌هاي زيادي كه دارد، در بسياري مواقع، همزمان با نورپردازي و موسيقي، از اشارات و نمادهاي ميني‌ماليستي بهره مي‌برد. قهرمان «هاملن» كار سختي در پيش دارد. به نظر مي‌رسد او از آنجايي شروع مي‌كند كه نمايشنامه «دشمن مردم» اثر هنريك ايبسن به اتمام مي‌رسد. در آنجا، دكتر استوكمان، مامور بهداشت حمام‌هاي عمومي شهر، وقتي متوجه آلودگي كشنده حمام‌ها مي‌شود، به جد مي‌كوشد مردم و مسوولان را از حقيقت آگاه كند. ولي از آنجا كه هزينه تعميرات «كمرشكن» است و علاوه بر اين كار و كاسبي عده‌اي مقتدر نيز كساد مي‌شود، حرف‌هاي او نه تنها پذيرفته نمي‌شود بلكه موفق مي‌شوند او را به عنوان «دشمن مردم» معرفي كنند.  معضل جدي در نمايشنامه «هاملن» نوشته علي منصوري، موش‌ها هستند و اين معضل راهي مي‌شود براي زندگي، كسب درآمد و توليد و بازتوليد موش‌ها.  موش‌ها رفته‌رفته چنان بزرگ مي‌شوند كه نقش آنها را خود بازيگران به عهده مي‌گيرند. جواب اين پرسش كه آيا انسان‌ها در حد موش كوچك شده‌اند يا اينكه موش‌ها به قد و قامت آدم‌ها رسيده‌اند، اين است كه هر دو به سمت همديگر رفته و يكسان شده‌اند. 
شخصيت اصلي نمايشنامه كه مي‌خواهد از حقيقت و راستي در مقابل جامعه و رفتارهاي برآمده از دروغ مقابله كند، دشمن به حساب مي‌آيد. در چنين موقعيتي است كه استوكمان در نمايشنامه ايبسن مي‌گويد: «حق با اكثريت نيست، بلكه با فرد است؛ فردي كه نه تنها حاضر نيست رفتار برآمده از دروغ را بپذيرد، بلكه عليه آن اقدام مي‌كند.»
موضوع موش‌ها ما را به ياد «ني‌نواز هاملن» از برادران گريم نيز مي‌اندازد. مي‌دانيم كه برادران گريم اين افسانه را از شهري به نام هاملن در شمال آلمان گرفته و با عنوان «بچه‌هاي هاملن» منتشر كرده‌اند.  تلفظ Hameln كه شهري است در شمال آلمان، هامِلن است، ولي مكان وقوع حادثه در اين نمايشنامه ايراني، هاملِن تلفظ مي‌شود. نمي‌دانم اين كار چقدر آگاهانه صورت گرفته كه از يك‌سو اشاره‌اي به منبع اصلي حكايت موش‌هاست و از سوي ديگر، با تلفظي ديگرگون، عمومي‌تر شده و از حالت خاصِ زماني و مكاني در آمده است. طبق افسانه برادران گريم، ني‌نواز هامِلن با «نواختن ني» موش‌هاي مزاحم هامِلن را جمع‌آوري و آنها را از شهر دور مي‌كند، ولي از آنجا كه مسوولان حاضر نمي‌شوند هزينه كارش را بپردازند، او با ني‌نوازي، اين ‌بار، كودكان شهر را به خود جلب مي‌كند و همه آنها را بي‌خبر با خود مي‌برد، به جز دو كودك كه از فاجعه جان سالم به در مي‌برند. يكي كور است و آن ديگري لال. يكي امكان روايت فاجعه را ندارد و آن ديگري كه مي‌تواند روايت كند، نشاني وقوع حادثه را نمي‌داند. «هاملِن» تئاتري است تماشايي و هيجان‌انگيز و با وجود اين ما شاهد صحنه‌هايي با فضاي خاكستري، تاريك و آخرالزماني هستيم. وجودِ دختربچه‌اي با لباس‌هاي روشن روي سن كه هم مي‌بيند و هم مي‌تواند مشاهداتش از فاجعه را به آيندگان روايت و منتقل كند، شايد كمي الصاقي به نظر برسد؛ ولي در زمانه «موش‌ها و آدم‌ها» اگر اميدي هم نباشد، ديگر همه ‌چيز از دست رفته است. در جايي كه «اكنون» نيست، شايد آينده‌اي باشد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون