سفرهاي منطقهاي آنتوني بلينكن، وزير امور خارجه ايالات متحده به كشورهاي عربي در حالي انجام شد كه پيشتر گروهي از ناظران مدعي بودند كه رژيم صهيونيستي با پايان سفر منطقهاي وزير امور خارجه امريكا قرار است به ماجراجويي تازه دست بزند.در همين راستا با آغاز پايان تور منطقهاي بلينكن، در نخستين ساعات روز شنبه اخباري در باب تهاجمات محدود اسراييل منتشر شد؛ حملاتي كه بر اساس اطلاعيه قرارگاه پدافند هوايي كشور دامنهاش محدود و خسارات حاصل از آن جزيي اعلام شده است. با اين همه سفر منطقهاي آنتوني بلينكن بسان تور منطقهاي عباس عراقچي، وزير امور خارجه ايران به شدت در رسانهها بازتاب داشت. تحركات ديپلماتيك تهران و واشنگتن، در حالي انجام شد كه هر دو كشور به دنبال تقويت نفوذ خود در منطقه و كاهش تنشها و احتمالا جلوگيري از وقوع جنگي فراگير بوده و هستند. بلينكن با هدف گفتوگو و بررسي راهكارهاي مشترك براي مقابله با چالشهاي امنيتي و اقتصادي در خاورميانه، به كشورهاي عربي سفر كرد.به باور گروهي از ناظران اين سفرها از يك منظر نشاندهنده تلاش ايالاتمتحده براي حفظ ثبات در منطقه در شرايطي است كه انتخابات رياستجمهوري ايالات متحده كمتر از دو هفته ديگر برگزار خواهد شد. علاوه بر اين، تور منطقهاي بلينكن به عنوان پاسخي به تحولات اخير و افزايش فعاليتهاي ديپلماتيك ايران لحاظ ميشود. همزمان با اين تحولات، سفر رييس دستگاه ديپلماسي كشورمان به كشورهاي عربي نيز به عنوان يك اقدام استراتژيك در راستاي تقويت روابط با همسايگان و كاهش تنشها در نظر گرفته ميشود. اين همزماني، نشاندهنده رقابت فزاينده ميان ايران و ايالاتمتحده براي جلب حمايت كشورهاي عربي و ايجاد ائتلافهاي جديد در خاورميانه برآورد شده است. در اين راستا روزنامه اعتماد با هدف بررسي زواياي مختلف تور منطقهاي آنتوني بلينكن، وزير امور خارجه امريكا و ديدارش با بن سلمان، وليعهد سعودي در شرايطي كه پيش از آن رايزني وزير امور خارجه كشورمان با شاهزاده سعودي مورد توجه رسانهها و ناظران قرار گرفته، با عليرضا مجيدي كارشناس ارشد مسائل خاورميانه گفتوگو كرده است. مجيدي در ارتباط با چرايي اهميت سفرهاي هدفمند مقامات ديپلماتيك تهران و واشنگتن بر اين باور است كه هدف از سفر وزير خارجه امريكا و مشخصا ديدار با وليعهد سعودي منصرف كردن نتانياهو از انجام هرگونه ماجراجويي عليه ايران نبود، بلكه به نظر ميرسد دو طرف يعني تهران و واشنگتن به دنبال مديريت شرايط بعد از تهاجمات تلآويو هستند به عبارتي ديگر دو بازيگر براي ممانعت از وقوع جنگي فراگير تلاش ميكنند.
مشروح گفتوگو در ادامه ميآيد.
همزمان با سفرهاي بيسابقه عباس عراقچي به حاشيه خليجفارش و مصر، تور منطقهاي آنتوني بلينكن، وزير خارجه امريكا انجام شد. بنا بر تحليل و گزارشهاي منتشر شده در رسانهها محور رايزنيهاي وزير خارجه ايالات متحده با مقامهاي رژيم صهيونيستي و بازيگران عرب حول محور برقراري آتش بس و در پي آن آزادي اسرا تعريف شده است. پيشتر نيز آقاي بلينكن جهت تحقق اهداف فوق سفرهاي متعددي به منطقه داشته، اما دستاوردي حاصل نشده است، به باور شما در شرايط كنوني كه خاورميانه درگير بحراني بيسابقه است، ماموريت آقاي بلينكن نتيجهبخش خواهد بود؟ آيا ميتوان گفت ماموريت وزير خارجه امريكا فارغ از اهداف رسانهاي كه در بالا بدانها اشاره شد، تلاشي است براي مديريت تنشها ميان ايران و اسراييل تا پيش از برگزاري انتخابات 5 نوامبر.
با اينكه توپ در زمين تلآويو بود، اما آنتوني بلينكن با هدف منصرف كردن اسراييل از پاسخ به منطقه سفر نداشت. همچنانكه پيشتر نيز در رسانهها آمده بود و شخص بايدن تاكيد كرد، واشنگتن در جريان پاسخ اسراييل به ايران قرار داشت و حتي از كيفيت اين رويكرد ماجراجويانه نيز آگاه بود، اما آن را رسانهاي نكرد. در اين زمينه اسنادي نيز توسط كانال تلگرامي «ميدلايست اسپكتيتور» منتشر شد و در واكنش به آن، در منابع معتبر (مانند آكسيوس) اين ادعا مطرح شد كه اسناد افشا شده واقعي هستند. هر چند براساس يك سناريوي محتمل ميتوان نسبت به واقعي بودن اسناد افشا شده ترديدهايي داشت. اما چه اين اسناد واقعي باشند و چه براي فريب منتشر شده باشند، در هر دو حالت نشان ميدهد كه ايالاتمتحده در جريان پاسخ رژيم صهيونيستي قرار داشت. بنابراين سفر منطقهاي آقاي بلينكن در راستاي منصرف كردن اسراييل از اقدام متقابل نبود. مساله اصلي اين است كه آقاي عراقچي به عنوان وزير امور خارجه در شرايط كنوني و در هفتههاي اخير سفرهاي متعددي به كشورهاي عرب حوزه خليجفارس و حتي اعراب خاورميانه انجام داده است. اين سفرها بيارتباط با اقدام رژيم صهيونيستي نيز نبوده است. بلينكن در اين راستا تور منطقهاي خود را آغاز كرده تا بتواند از شرايط منطقه آناليزي داشته باشد و به تعبير امريكا سفرها با اين هدف انجام شده كه واشنگتن تا حد امكان مانع از وقوع جنگ فراگير منطقهاي شود.
در شرايط كنوني به واسطه پاسخ محدود تلآويو، اين اميدواري وجود دارد كه بتوان ايران را از پاسخ احتمالي منصرف كرد. اما اگر ايران نيز دست به اقدام متقابل بزند؛ بايد راهي براي مديريت درگيريها پيدا شود تا جنگ فراگير منطقهاي رخ ندهد. سناريوي اصلي در اين زمينه اين است كه تبادل آتش مستقيم ميان تهران و تلآويو صورت بگيرد؛ اما به جنگ فراگير منطقهاي منتهي نشود.
درباره انتخابات امريكا اين نكته اهميت دارد كه اسراييل و امريكا دو بازيگر جدا از يكديگر (حسب روابط بينالملل: دو بازيگر مستقل از هم) هستند و عليالقاعده تلآويو نبايد از هيچ كانديدايي حمايت كند. اصليترين لابيهاي اسراييل كه در امريكا تحت عنوان آيپك فعاليت دارد به هر دو كمپين كمك مالي ميكند و تلاش دارد به نوعي اگر نگوييم بيطرفي كامل، اما با هر دو كمپين روابط نزديك را حفظ كند. دولت و شخص نتانياهو نيز در انتخابات پيشين رياستجمهوري امريكا يعني انتخابات 2020 همين سياست را دنبال كرد. حتي در يك مورد خاطرم هست كه بابت يكي از مسائل وقت غرب آسيا، نتانياهو با ترامپ به عنوان رييسجمهور وقت امريكا به صورت تلفني گفتوگو داشت. در آن تماس، ترامپ حمايت يكسويه و صددرصدي از مواضع نتانياهو داشت و در پايان تماس از بيبي پرسيد: «به نظر تو اگر جو (بايدن) خوابالو رييسجمهور شود، همچنان شرايط به اين منوال خواهد بود؟» و نتانياهو پاسخ داد: «آقاي رييسجمهور اگر اجازه بدهيد ما وارد مسائل داخلي امريكا نشويم. اسراييل با هر كس كه در كاخ سفيد حضور داشته باشد، همكاري خواهد كرد.» اين موضعگيري نشان ميدهد نهتنها سنت سياسي و بلكه اقتضائات ديپلماسي رسمي، بلكه شخص نتانياهو نيز تا دوره پيشين مقيد بود در رقابتهاي انتخاباتي امريكا ورود نكند. اما در اين دوره، حداقل از سه ماه قبل شاهد اين هستيم كه نتانياهو به صورت غيرمستقيم از ترامپ حمايت ميكند. او حتي در جريان سفر ماه جولاي خود به واشنگتن -درحالي كه عرف ديپلماتيك اقتضا ميكرد تا نسبت به معادلات سياست داخلي امريكا بيطرفي خود را حفظ كند- به حمايت از ترامپ پرداخت! اين حمايتها تا سهشنبه آينده (روز انتخابات) ادامهدار خواهد بود، چراكه احتمال ميدهد ترامپ پيروز ماراتن انتخابات امريكا باشد.
دولت فعلي امريكا نيز اين موضوع را به خوبي ميداند. اين فرضيه وجود دارد كه اگر تا پيش از انتخابات امريكا تنشها فراگير نشود، معادلات به نفع واشنگتن رقم خواهد خورد و اين گزاره براي دولت فعلي امريكا سناريوي مطلوب است. در مقابل اگر منطقه به سمت تنش بيشتر برود، ترامپ ميتواند در مبارزات انتخاباتي از آن حداكثر بهرهبرداري را داشته باشد و شانس پيروزي خود را افزايش دهد. در نتيجه نتانياهو نيز اگر بخواهد دستور تهاجم به ايران را صادر كند، ترجيح ميدهد اين اقدام قبل از انتخابات امريكا صورت بگيرد تا در معادلات آنجا نيز تاثير بگذارد. البته بايد توجه كرد كه چنين اقدامات حساسي را نبايد تكعاملي و تكعلتي بررسي كرد. ما در اينجا داريم در مورد نسبت سفر بلينكن به منطقه با ماجراجويي نتانياهو صحبت ميكنيم و از اين منظر، به اين فاكتور توجه بيشتري نشان ميدهيم.
حالا بايد پرسيد چرا بيبي خواهان پيروزي ترامپ است؟ در پاسخ بايد گفت كه مجموعهاي از عوامل در اين زمينه دخيل هستند؛ اما مهمترين علت اين است كه ترامپ رسما از ايده «معامله قرن» حمايت ميكند. معامله قرن عملا راهكار دو دولتي را كنار ميگذارد. در حالي كه بايدن و رويكرد كلاسيك و سنتي در دو حزب از ايده دو دولتي حمايت ميكنند. نتانياهو مخالف تمام عيار اين ايده است و ترامپ نيز بهرغم رويكرد غالب دو حزب در اين زمينه با نخستوزير اسراييل همراه است. به اين دليل است كه نتانياهو به ويژه در مقطع كنوني به حمايت از ترامپ ميپردازد. اين مساله مهم را بايدن و بلينكن و هريس به خوبي ميدانند.
يكي از دلايلي كه سفرهاي منطقهاي وزير امور خارجه امريكا را برجسته كرده، سفر ناگهاني آنتوني بلينكن به رياض و ديدارش با محمد بن سلمان، وليعهد سعودي است. اين سفر در شرايط كنوني چه معنايي دارد؟ آيا ميتوان ديدار مقامهاي عربستان و ايران را ذيل سفر منطقهاي آقاي عراقچي به پادشاهي تبيين كرد؟
هم ايران و هم ايالات متحده در تلاش هستند تا مانع از وقوع جنگ منطقهاي شوند. به اين معنا كه بايد تحركات در سطحي ادامه پيدا كند كه به جنگ فراگير منطقهاي منجر نشود. چنين گزارهاي اقتضائاتي نيز دارد. ايران به درستي اين اقتضائات را تبيين كرد. اگر كشورهاي عربي منطقه ميخواهند از اين نزاع احتمالي دور باشند بايد آسمان و خاك اين كشورها نيز از اين نزاع دور بماند. اين موضع منطقي كشورمان است. اينكه گفته ميشود آسمان و خاك اين كشورها در اختيار اسراييل قرار نگيرد؛ يعني هواپيماهاي تلآويو حق عبور از آسمان اين كشورها را نداشته باشند. هواپيماي امريكا در آسمان اين كشورها به پرواز در نيايد. همچنين نبايد پايگاههاي امريكايي در منطقه در ميانه نزاع احتمالي تهران و تلآويو تحركي از خود نشان دهند.
در مقابل امريكا چه ادعايي را مطرح ميكند؟ اينكه به اين كشورها اطمينان دهد كه حضور اين كشور در منطقه امنيت اعراب را تامين ميكند. اين بازيگر سعي ميكند اين سناريو را جا بيندازد كه واشنگتن ميتواند از اين كشورها در مقابل تهديد از ناحيه ايران حمايت كند.
اين نكته در مورد همه كشورهاي منطقه اعم از مصر و اردن تا كشورهاي حاشيه خليجفارس صادق است. اما درباره عربستان بحث مهمي وجود دارد؛ پيش از حمله محدود اسراييل يكي از سناريوهاي مطرح شده در رابطه با اين بود كه تلآويو بخواهد تاسيسات نفتي را هدف قرار دهد؛ در همان بازه زماني گروه كتائب حزبالله، يكي از گروههاي مقاومت در عراق اعلام كرد كه «انرژي يا به تمام منطقه تعلق دارد يا اينكه هيچ كس نبايد بتواند از آن بهرهبرداري كند.» پيامي كه اعراب از اين موضعگيري دريافت كردند، اين فرضيه را برجسته كرد كه اگر اسراييل تاسيسات نفت و گاز و انرژي ايران را هدف قرار دهد، بازار انرژي جهان تحتالشعاع قرار ميگيرد. همچنين اين احتمال وجود دارد كه به ميادين نفتي و گازي عربستان و ساير سكوهاي نفتي در نقاط ديگر منطقه حملاتي صورت بگيرد. يكي از اهداف احتمالي كه در راستاي سفر بلينكن به منطقه لحاظ شد، پيگيري اين سناريو بود. در مقابل حتي ايده مانور مشترك دريايي ايران و عربستان مطرح شده است. ما از همكاريهاي امنيتي استقبال ميكنيم؛ حتي همكاريهاي چندجانبه را نيز دنبال ميكنيم. اين موضوع نيز حساسيتهايي را براي واشنگتن ايجاد كرده است.
در ارتباط با سوال بالا، ادعاهايي مطرح شده مبني بر اينكه واشنگتن تلاش دارد رياض را متقاعد كند تا در صورت ضرورت حريم هوايي خود را در اختيار اسراييل قرار دهد. با لحاظ كردن هشدارهاي جدي مقامهاي ايران، اساسا اين فرضيه ادعايي ميتواند درست باشد يا خير؟
ممكن است چنين ادعايي مطرح شود، اما براي ايران تفاوتي نميكند، چراكه مواضع جمهوري اسلامي ايران در اين زمينه مشخص است. اگر كشورهاي عربي در رويارويي احتمالي ميان تهران و تلآويو بيطرف هستند، بايد آسمان و خاك اين كشورها از نزاع دور بماند. جمهوري اسلامي خواهان حمايت اين كشورها در ميانه نزاع احتمالي با اسراييل نيست. ايالات متحده سعي ميكند پيشنهادات ديگري را مطرح كند، اما از آن سو پيشنهاداتي كه ايران به عربستان داده است هم در وجه سلبي و در وجه ايجابي نيز پيشنهادات منطقي و مناسبي است. از اينجا به بعد، همه چيز به تصميم مقامات آلسعود بستگي دارد. آيا ميخواهند با ايران وارد نزاع شوند يا نه؟ ايران نيز پيشنهادات ايجابي چشمگيرتري را ارايه داده است. «مانور دريايي مشترك» سطح همكاري تهران- رياض را افزايش ميدهد. جمهوري اسلامي ايران تمايل دارد سطح همكاريها از روابط دوجانبه فراتر برود. من اعتقاد دارم ايران حتي از «پيمان مشترك نظامي با عربستان» استقبال ميكند. بنابراين ايران منشا تهديد براي رياض نخواهد بود. ما به تمام تعهداتي كه در پكن داديم، پايبند هستيم. بنابراين از بازه زماني بعد از سفرهاي منطقهاي آقاي عراقچي ديگر رياض بايد تصميم بگيرد آيا از ورود به نزاع احتمالي ميان ايران و اسراييل متضرر ميشود يا منتفع؟ مرور تجربه ساليان اخير اين كشور، پاسخ اين سوال را به خوبي نشان ميدهد. صرفنظر از اينكه ايران چه مواضعي را اتخاذ كند، قرار گرفتن عربستان در كنار اسراييل واكنش مقاومت را در شمال و جنوب عربستان در پي خواهد داشت، بدون اينكه ايران وارد عمل شود.
همزمان گفته ميشود كه ايالاتمتحده پيشتر گفته بود كه در ازاي حمله محدود اسراييل به مواضع ايران، بسته تسليحاتي را در اختيار تلآويو قرار دهد. ادعا شده است كه بسته پيشنهادي يكي از اهرمهاي واشنگتن جهت محدود نگهداشتن تنشهاست. به باور شما چنين ادعايي صحت دارد؟
ايالات متحده ميداند كه اسراييل پاسخ خواهد داد و اين گزاره اجتنابناپذير است، از همين رو اين بازيگر تلاش كرد پاسخ اسراييل در سطحي باشد كه به جنگي فراگير منتج نشود. اين موضوع شامل مواضع ايران نيز ميشود. بنابراين واشنگتن از يك طرف به اسراييل بسته پيشنهادي ارايه ميكند كه اين رژيم را تشويق تا عليه ايران در سطح محدود اقدام كند (از سطح مشخصي فراتر نرود) و از طرفي ديگر براي تلآويو در برابر ايران بازدارندگي ايجاد ميكند. به عبارت ديگر، بسته پيشنهادي واشنگتن واجد دو بعد سلبي و ايجابي است. ايجابي به اين معنا كه اسراييل با بسته پيشنهادي تقويت و تشويق شود و سلبي نيز از تلآويو در برابر اقدام احتمالي ايران بازدارندگي ايجاد كند. امريكا به دنبال چنين ايدهاي با هدف ممانعت از جنگي فراگير است. چنين راهكاري نيز كاملا طبيعي و جدي است. يك وجه ديگر ماجرا اين است كه دولت امريكا به دنبال اين است كه نشان دهد در آستانه انتخابات نيز متعهد به حفظ امنيت اسراييل است و در مساله نزاع با ايران اين پيشنهادات را به نتانياهو ارايه داده كه نشان دهد در ارتباط با امنيت اسراييل تلاش ميكند و منفعل نيست.
در ميانه تنشهاي كنوني سفرهاي منطقهاي آقاي عراقچي به بحرين و اردن و مصر و عربستان نسبت به ساير شيخنشينها برجستهتر شده و با توجه به نوع مراودات ايران با اعراب طي سالهاي اخير به نوعي سفر به اين كشورها بيسابقه بوده است. به باور شما سفر رييس دستگاه ديپلماسي ايران به اين گروه از كشورها، بالاخص قطر و بحرين كه پايگاههاي متعدد ايالات متحده را در خود جاي دادهاند، چه پيام و سيگنالي براي غرب بالاخص واشنگتن دارد؟
اساسا بعد از وعده صادق 1 نيز بايد اين اتفاق رخ ميداد. ما بايد يك پيوست ديپلماتيك را در قالب ارسال فوري هياتهاي ديپلماتيك به كشورهاي منطقهاي و حتي فرامنطقهاي دنبال ميكرديم كه در اين دوره شخص آقاي عراقچي مستقيما عهدهدار اين مسووليت شد. بايد به كشورهاي منطقه و فرامنطقه اعلام كنيم كه اولا «ايران به دنبال تشديد تنشها نيست. اكنون نيز اگر تلآويو اقدامي انجام ندهد، ما نيز ادامه نخواهيم داد.» اگر به دنبال تشديد تنشها بوديم، طي يكسال اخير به دفعاتي كه اسراييل از خط قرمزهاي جمهوري اسلامي عبور كرده است، ما پاسخهاي جديتري ميتوانستيم به اين رژيم بدهيم، اما حتي بعد از ترور شهيد اسماعيل هنيه در تهران به دليل وساطت براي زمان دادن به مسيرهاي ديپلماتيك و درنهايت توافق آتشبس، ما حسننيت و تعاملجويي خود را نشان داديم. اكنون هدف ابتدايي سفرهاي آقاي عراقچي بر مبناي تهديد نبوده است. هدف اول «تاكيد ايران بر اجتناب از تشديد تنش» بوده و اين موضع را نيز به تمامي اعراب يادآوري كرده است. اما در كنار آن، پيام دوم ما اين بود كه اگر اسراييل به دنبال جنگافروزي است، ما همچنان از بروز جنگ منطقهاي فراگير اجتناب خواهيم كرد؛ اما «ناگزيريم صهيونيستها را از اين تجاوزات پشيمان كنيم، چراكه به دنبال بازدارندگي در مقابل رژيم صهيونيستي هستيم.» ايران بايد براي حراست از مرزها و صيانت از امنيت ملي در مقابل اسراييل بازدارندگي ايجاد كند. ما در همين راستا به دنبال دور كردن منطقه از تشديد تنشها نيز هستيم. ما اين پيام را به تمام كشورهاي منطقه رسانديم. نكته سوم پيام ايران به اعراب اين بوده است كه «از تنش ميان تهران و تلآويو دور بمانند.» در واقع اين دور ماندن و بيطرفي را براي اين كشورها تبيين كرديم. اينكه نه ايران از آسمان شما استفاده كند نه اسراييل؛ همينطور خاك اين كشورها نبايد مورد استفاده هيچ كشوري قرار بگيرد. امريكا نيز نبايد در اين مناطق دست به تحركاتي بزند و الا به همان نسبت در معرض حملات جمهوري اسلامي قرار خواهد گرفت.
بنا بر گزارشهاي تاييد نشدهاي كه در خلال سفرهاي وزير امور خارجه كشورمان منتشر شد، اين ادعا مطرح بود كه اعراب طي رايزنيهايي با مقامات امريكايي توانستهاند در باب عدم حمله احتمالي تلآويو به زيرساختهاي هستهاي و نفتي ايران تضمينهايي را به دست بياورند تا بدينگونه از تهديد متقابل تهران و مقاومت در امان باشند. به نظر ميرسد كه هشدار اعراب نيز بيتاثير نبوده است.
اسراييل كاملا در هماهنگي با امريكا عمل ميكند، اما نكته اين است كه در صورت پاسخ ماجراجويانهتر اسراييل، معادله به گونهاي رقم ميخورد كه گروههاي مقاومت در صورت هرگونه حمله به زيرساختهاي ايران پاسخي متقابل ميدهند. البته در تصميمگيريهاي اسراييل اين اعا مطرح بود كه در صورت حمله به تاسيسات نفتي ايران، حمله متقابل مقاومت به تاسيسات و زيرساختهاي اعراب محتمل و همين مقوله موجب نزديكي اين گروه از كشورها به اسراييل خواهد شد. از منظري ديگر ايران به دنبال كاستن از تنشها در منطقه است. اگر اين دو گزاره به خوبي جا بيفتد؛ هدف سفر بلينكن اين است كه ميخواهد ارزيابي داشته باشد كه كشورهاي عربي به اين نقطه از ادراك رسيدهاند يا خير؟
مواضع اعراب در صورت تقابل احتمالي تهران- تلآويو چه خواهد بود؟ به واسطه اختلافهاي پنهان و عريان ميان ايران و پادشاهيهاي خليجفارس، اين ادعا مطرح است كه اعراب از حمله احتمالي تلآويو به تهران استقبال ميكنند. هرچند اين احتمال بالاست كه مشاركت احتماليشان در اين زمينه براي اين گروه پرهزينه باشد. با لحاظ كردن اين گزاره، رويكرد منفعل اعراب در صورت رويارويي احتمالي ميان تهران و تلآويو را چگونه ارزيابي ميكنيد؟ آيا كشورهاي حاشيه خليجفارس رويكرد و مواضع كنونيشان را حفظ خواهند كرد؟
بايد به اين نكته توجه كرد از يك طرف كشورهاي عربي از تضعيف محور مقاومت استقبال ميكنند، زيرا اين گروه از كشورها به واسطه دلايل متعددي محور مقاومت را رقيب خود ميدانند و از تضعيف آن حمايت ميكنند. اما طرف دوم ماجرا اين است كه كشورهاي عربي به صورت جدي از جنگ منطقهاي هراس دارند و معتقدند كه جنگ منطقهاي جنگي است كه هيچ برنده نسبي نيز نخواهد داشت و تمامي كشورها مطلقا بازنده هستند. به اين جهت بسيار نگران هستند كه اگر جنگ منطقهاي رخ دهد، زيانهاي آن وزن و ضريب بيشتري پيدا ميكند تا اينكه بخواهند دنبال به ضعف كشاندن مقاومت باشند.