روز بيهقي و پايندگي ايراني
نيوشا طبيبي
در سرزندگي فضاي فرهنگي ايراني - صرفنظر از تمامي مضايق و محدوديتها و دخالتهاي بجا و نابجا - همين بس كه الساعه كه شما مشغول خواندن اين يادداشت هستيد، دهها گروه و كانال و پادكست و كلاس آنلاين و آفلاين و حضوري و غير حضوري مشغول خواندن «تاريخ بيهقي» هستند. تصور كنيد، با اين همه مشكلات، عده زيادي از مردم علاقه خود را به فرهنگ ملي و ادبيات فاخر فارسي از دست ندادهاند و مينشينند به خواندن و گوش سپردن به متني كه از هزار سال پيش به دست ما رسيده و فهم تمام و كمالش چندان ساده و راحت نيست.
اين خصيصه دست نكشيدن از ميراث فرهنگي و ملي همين امروز در ما متجلي نشده و اين عادت نياكاني و تاريخي ماست. ما با همين حفظ ميراث فرهنگيمان بوده كه رخت خويش را از ورطه برون كشيدهايم و از هزار گرداب هايل و توفان خطرناك عبور كرده و به امروز رسيدهايم. در همان سالهايي كه «غرب زدگي» نوشته ميشد، عدهاي در حكومت وقت تلاش ميكردند تا پايههاي فرهنگ ايراني و ملي را مستحكم كنند. اگر موافق هم نباشيم بايد گفت كه حتي تصميم به برگزاري جشنهاي ۲۵۰۰ ساله به نوعي مقابله و چنگ و دندان نشان دادن به استيلاي غربي بود.
حقيقتا همين سرسختي نشان دادن و تسليم مرگ و زوال و اضمحلال نشدن، بزرگترين افتخار ملي ماست. ما با فرهنگ غني ادبي و حكمي و ميراث فرهنگيمان اشغالگرانمان را شيفته خود كردهايم. چنين بوده كه قومي يكسره بيگانه مانند مغول، پس از پشت سر گذاشتن خشونتهاي برخورد نظامي اوليه، از نظر فرهنگي به ما تسليم ميشوند. آنها پس از قرنها كه امپراتوري ساساني به دست اعراب مسلمان برافتاده بود دوباره نام «ايران» را احيا ميكنند و فرهنگ و ادبيات و معماري و علم را در دوره خود بسط و گسترش ميدهند. اگر تاريخ را به درستي و به دور از كينه بخوانيم بايد به روح غازان و اعقابش درود فرستيم كه شاهاني روشنبين و منعطف بودند آنقدر ميفهميدند كه ميدانستند فرزندانشان فارسيخوان و فارسيدان خواهند شد پس، نوشتن تاريخ مغول را كه به وزير دانشمند رشيدالدين فضلالله همداني سفارش ميدهند به فارسي ميخواهند.
اول آبان، همين چند روز پيش، روز ملي بيهقي نام نهاده شده بود. جستوجويي كردم و ديدم كه صفت «پدر نثر فارسي» را به حق براي «ابوالفضل بيهقي» به كار بردهاند. بيهقي و فردوسي هر دو در يك عصر ميزيستهاند و هر دو در زير حكومت تركان غزنوي براي زنده نگهداشتن زبان فارسي كار سترگي كردهاند. آثار بلند و بينظير هر دوي اين بزرگان ادب و فرهنگ ملي ما، همچون گنجينهاي از لغات و تركيبهاي فارسي براي آيندگان به جا ماندهاند. به تعبير دكتر محمدجعفر ياحقي، شاهنامه و تاريخ بيهقي دو ستون اصلي لغتنامه و پايه كار دهخدا بودهاند.
در روز ملي بيهقي در سراسر ايران مجالس فراواني برپا شدند. نه تنها در سبزوار (آنجا به سنت هر ساله همايشي برگزار ميشود) بلكه در سراسر ايران توسط مردم، بدون هيچ بودجه و حمايت دولتي، ياد ابوالفضل بيهقي و اثر سترگ او بزرگ داشته شد.
انصاف بدهيد، آيا شگفتآور نيست؟ ملتي كه درگير سختترين تحريمهاي غير انساني تاريخ است، با مضايق مختلفي پنجه در انداخته، زير فشار اقتصادي است و سايه جنگ بر سرش است، براي نويسندهاي كه هزارسال پيش ميزيسته و متني تاريخي - روايي نوشته يادبود و بزرگداشت برگزار ميكند. از جيب خودش شيريني و ميوه و وسايل پذيرايي ميخرد، سخنران دعوت كرده و لوازم مورد نياز مراسم را فراهم ميكند. بعد عدهاي ديگر از راههاي دور و نزديك، حتي به صورت آنلاين از چهارگوشه جهان در مراسم شركت ميكنند و درباره متن تاريخي و آفرينندهاش و موضوعات مربوط به آن ميگويند و ميشنوند. ترديد نيست كه اگر اين نمونه بينظير نباشد، بسيار كمنظير است.
با ديدن همين رويدادها و رفتارهاست كه بايد گفت ايران و ايراني هرگز نميميرد. حتي اگر تمام جهان عزم كنند تا ردپاي ما را از تاريخ و فرهنگ جهان پاك كنند - چنانكه در تمام نيم قرن اخير كردهاند - اگر رقباي تاريخي و منطقهاي ما در نهان خواستار نابودي و نيستي و اضمحلال ما باشند، به قول دانشمند گرامي آقاي دكتر تورج دريايي ما از ابتدا بودهايم و تا ابد هم هستيم. خدا رحمت كند دكتر اسلاميندوشن را ايشان مقالهاي خواندني دارند با عنوان «ايران و تنهايياش». اگر اين مقاله را مطالعه نفرمودهايد، عرض بنده را بپذيريد و آن را بخوانيد تا به عينه ببينيد كه چطور در طول تاريخ ما همواره محسود و مبغوض اطرافيانمان بودهايم. هرگز كسي ما را به عنوان متحد و يار برنگزيده - البته كه ما هم هرگز به كسي چنين اعتمادي نداشتهايم - و هرگز كسي به طرفداري از ما با دشمن ما وارد جنگ و خصومت نشده. بدون تفاخر، ما تافته جدا بافته اين منطقه هستيم. با پشتوانه فرهنگي و تجربه زيسته تاريخي مختص به خودمان. براساس همان تجربه هم فهميدهايم كه ما بعد از خدا فقط خودمان را داريم. بايد به خودمان تكيه كنيم و به هيچ كسي و به هيچ ياري هم دل نبنديم.